سایل، امتحان کتبی است. این تلقی در نظام آموزش و پرورش ما باعث شده تا امتحان ، محوری ترین نقش را در زندگی تحصیلی دانش آموزان داشته باشد. این مغالطه در عمل باعث شده تا شیوه ها و ابزارهای دیگر که ارزش تربیتی فراوان هم دارند نادیده گرفته شود و این موضوع آثار و عواقب ناگواری برای نظام آموزشی به همراه داشته است (حسنی و همکار، ۱۳۸۴).
مغالطه هدف با وسیله
سایه سنگین امتحان بر تمامی فعالیت های تربیتی کلاس و مدرسه افکنده شده است. در واقع در کلاس درس هرچه تدریس می شود و هرچه یادگرفته می شود و هر چه یاد گرفته می شود تنها برای پاسخ دادن به سوالات امتحان است. متاسفانه محتوی محوری در نظام آموزشی و تاکید بیش از حد معلمان و والدین بر آموختن محتواهای از پیش تعیین شده ، اهداف پیش بینی شده برای دوره پایه را مورد غفلت قرار داده و محتوایی که به عنوان وسیله ای جهت تحقق اهداف می بایست مدنظر قرار گیرد خود تبدیل به هدف گردیده و جایگزین آن شده است (محقق، ۱۳۸۲). لذا موفقیت در امتحان هدف اصلی و اساسی فرایند یاددهی و یادگیری در کلاس درس شده است. امتحانات موجود به جای آنکه در حکم وسیله ای برای بهبود جریان یادگیری و سنجش عملکرد فرد تلقی شود، تبدیل به هدف عالی و نهایی فرایند یاددهی و یادگیری شده اند و این مغالطه است. در این میان هدف های واقعی آموزش و پرورش نادیده انگاشته شده است (حسنی و همکار،۱۳۸۴). محققان اعتقاد دارند که اصلاح در روش های سنجش در جایگزینی اهداف آموزشی مناسب تر برای دانش آموزان، انتخاب شیوه های مناسب در تربیت معلم، اصلاح برنامه های درسی و بهبود آموزش نقش مهمی ایفا می کند (خوش خلق، ۱۳۸۲).
عوارض امتحان محوری
امتحان هرچه حساس تر و سونوشت سازتر باشد، حساسیت کودکان را بر می انگیزد و گرچه اهرم محرکی برای مطالعه و درس خواندن است (حسین زاده ،۱۳۸۰). اما در بسیاری از موارد آثار نامطلوبی را بر شخصیت دانش آموزان به جای می نهد. تکرار امتحان و کاربرد های نابجای آن، این تاثیرها را افزایش می دهد. حساسیت نسبت به امتحانات سونوشت ساز طبق قاعده تعمیم، به امتحانات معمول و عادی کلاس هم گسترش داده می شود و در غایت وضعیت به گونه ای می شود که امتحان معمولی هم در مدرسه بریا فرد ، مشکل می نماید (حسنی و همکار،۱۳۸۴).
با توجه ب ه اینکه امتحان محوری بیشترین تاثیر را در رویگردانی ار ارزشیابی سنتی داشته است، در ادامه مطلب به بیان عواض امتحان کحوری در نظام آموزشی می پردازیم.
۱- ایجاد اضطراب و امتحان
یکی از نتایج ملموس و و آشکار امتحانات، اضطراب است که اکثر دانش آموزان به شکلی آن را تجربه کرده اند. و این اضطراب پدیده شایعی در بین دانش آموزان است(جوکارو همکاران،۱۳۸۲).
اضطراب در صورتی که در حد و اندازه طبیعی باشد یک عامل انگیزشی محسوب می شودو برای هر فعالیت حساس و دقیق شرط لازم است، اما به هر میزان که اضطراب افزایش یابد روند بهبود یادگیری کاهش می یابد و اندک اندک خود اضطراب به یک معضل و مانع در مسیر یادگیری تبدیل می شود(حسنی و همکار،۱۳۸۴).مطالعات زیادی نشان می دهد که امتحان یک تجربه اضطراب آور و استرس زاست. در دوران تحصیل استرس زاتر از ارزشیابی (امتحان)چیزی وجود ندارد. حساسیت امتحان وقتی مداخله والدین رانیز به همراه داشته باشد، اضطراب بیشتری را برای فرد به همراه خواهد داشت(حسین زاده، ۱۳۸۰).
خوش خلق(۱۳۷۸) از بررسی مقایسه ای خود از امتحانات دو نوبته با سه نوبته نتیجه می گیرد که هرچه سایه ی امتحان، خاصه امتحان تراکمی و نمره از سر محیط کلاس و آموزش، کم شود تأثیرات مثبتی به همراه خواهد داشت. بنابر این اگر امتحان در مواردی که این چنین آسیب رسان باشد، بهتر است که در چگونگی اجرای آن یا حتی در اصل اجرای آن شک و تردید نمود و سعی کرد با بازنگری در آن، محیط یاددهی و یادگیری را به محیطی سالم و با نشاط تبدیل کرد(حسنی و همکاران،۱۳۸۴).
۲-ایجاد رقابت نامطلوب
گرچه در بسیاری از متون تربیتی سخن از رقابت سازنده به میان آمده است اما به اعتقاد گروهی از صاحبنظران ایجاد رقابت بین کودکان در سنین اولیه دبستانی، کاری ناپسند از منظر تربیتی است و عوارض نامطلوب زیادی را بر شخصیت کودکان بر جای می نهد. بنابر این باید در واژه رقابت سازنده حداقل در دوره ابتدایی شک کرد(همان،۱۳۸۴).
در ارزشیابی های هنجار مدار و ملاک مدار، فرد را با هنجار هاو متوسط جامعه و کلاس مقایسه می کندویا این که فاصله وی را با ملاکی مشخص و از قبل تعیین شده، مشخص می نماید. در هر دو شکل نتایج این ارزشیابی ها می تواند رقابت انگیز باشد(بلک و همکاران،۲۰۰۲).
در صورتی که ارزشیابی فرد مدار باشد و فرد با خودش و روند پیشرفتش در گذشته مقایسه کند، این حساسیت و رقابت را به همراه نخواهد داشت. بنابراین به فرض ضرورت وجود برخی ارزشیابی های هنجارمدار و ملاک مدار در نظام آموزشی، ارزشیابی های فردمدار هم برای کاهش عواقب منفی آنها ضرورت دارد. نظام ارزشیابی رایج در مدارس، چنین استعدادی را دارد که رقابت جویی را در بین دانش آموزان تحریک نماید(حسنی و همکار،۱۳۸۴).
۳- امتحان ابزار تهدید و ارعاب دانش آموز
یکی از عوارض امتحان، تبدیل شدن آن به ابزار تهدید و ارعاب دانش آموز است. با امتحان کودک ترسانده می شود. با امتحان کودک به مطالعه و یادگیری وادار می شود. این شیوه براین نظر استوار است که امتحان، انگیزه یادگیری را افزایش می دهد. اگرچه این نظر تا حدی می تواند درست باشد، اما افراط درآن هم خطرناک است(سجادی،۱۳۸۰
).
۴-تقلب
در نظامی که نمره و امتحان و گذراندن درس برای ارتقای پایه، نه فهمیدن و به کاربستن آن، حرف اول را می زند، تلاش برای کسب نمره حتی از مرزهای هنجاری فراتر رفته وبه شکل غیر اخلاقی تقلب و با شکلهای پیچیده آن ظاهر می شود. این پدیده رابطه معلم و دانش آموز را درجلسات امتحان به رابطه مجرم و پلیس، تبدیل کرده است(حسنی و همکار، ۱۳۸۴).
۵- امتحان و خلاقیت
امتحان به شکل رایج آن نه تنها زمینه ساز خلاقیت دانش آموزان نیست، بلکه نابوده کننده آناست . صرفاً در انتظار ارزیابی بودن، خلاقیت کودکان را تضعیف می نماید. دلالت پنهان و ضمنی امتحان و شیوه امتحانات رایج که در آن سؤالی پرسیده می شود و از دانش آموزان انتظار پاسخ خاصی می رود، این است که قوه خلاقیت، تفکر و نو آوری را در کودک سرکوب می کند. همچنین توجه به پاسخ های از پیش تعیین شده و قالبی ، روح جستجوگری را در کودک سد می نماید، زیرا پاسخ های دقیق و مشخص به گونه ای که کودک را به سرعت راضی نماید، کودک را از ادامه روند پویای اندیشیدن باز می دارد.
خلاقیت نوعی شکستن قالب و چارچوبهای موجود است. خلاقیت اهدافی از پیش تعین شده ندارد که بتوان آن را چنین قالب ریزی کرد. از آنجا که سؤالات موجود در امتحانات رایج کشور ما – چند گزینه ای، پاسخ تشریحی اکثراً کوتاه پاسخ- دارای کلید پاسخ و قالب از پیش تعیین شده است، خلاقیت در فضای آن رشد نخواهد کرد. هر چند می توان ارزشیابی را در جریان یادگیری، چنان دید که نه تنها موجب رکود نشود بلکه به شکوفایی بینجامد. این راهی است که رویکردهای جدید ارزشیابی آن را دنبال می کند(کریمی، ۱۳۸۲).
۶- ایجاد نگرش منفی نسبت به درس و مدرسه
[جمعه 1399-09-21] [ 02:09:00 ب.ظ ]
|