1. اسامه‌‏بن‏زید:

اسامه بن زید از شرکت در جنگ جمل کناره‏گیری کرده به حضرت عرض کرد: «أنت أعزّ الخلق علیَّ ولکنّی عاهدت الله أن لاأقاتل أهل لاإله‌إلاالله؛[۱۰۹] شما عزیزترین مخلوقات نزد من هستی، ولی من باخدا عهد بسته‏ام باکسانی که خدای یکتا را می‏پرستند جنگ نکنم.»

 

  1. یاران و شاگردان عبدالله بن مسعود، یکی از فقها و اصحاب نامدار پیامبر، هنگام حرکت به‌سوی صفین نزد حضرت آمده و گفتند:

إنا نخرج معکم، لاننزل عکسرکم و نعسکر علی حده حتی ننظر فی أمرکم و أمر أهل الشام…[۱۱۰]؛ ما با شما می‏آییم ولی در لشکرگاه شما توقف نمی‏کنیم؛ بلکه به‌طور جداگانه منزل می‏کنیم تا ببینیم کار شما با شامیان به کجا می‏انجامد؛ آنگاه منتظر می‏مانیم هرکدام از شما مرتکب عملی شد که بر او حرام بوده یا فسادی از او ظاهر شد، برعلیه او وارد عمل می‏شویم.
ـ چهارصد تن دیگر از یاران ابن مسعود حتی این مقدار هم حاضر به همراهی با حضرت نشدند؛ آنان گفتند:
یا أمیرمؤمنان إنا شککنا فی هذا القتال علی معرفتنا بفضلک و لا غناء بنا و لا بک و لا المسلین عمّن یقاتل العدو،‏ فَوَلِّنا بعض الثغور نکون به؛[۱۱۱] ای امیر مؤمنان ما در عین شناختی که از فضلیت شما داریم در این جنگ شک داریم؛ ولی ازآنجاکه نه شما و نه ما و نه مسلمانان از جنگجویانی که با دشمنان می‏رزمند بی‏نیاز نیستیم، ما را به مرزهای (جهان اسلام) بفرست تا در آنجا بجنگیم.
این در حالی بود که مدت‏ها قبل از جنگ صفین مذمت‏های پیامبر در مورد معاویه نقل‌شده بود؛ حتی عبدالله بن مسعود از رسول‌الله نقل کرده بود که آن حضرت فرموده‏اند: «إذا رأیتم معاویه‌بن‌أبی‌سفیان یخطب علی منبری فاضربوا عنقه؛[۱۱۲] اگر دیدید معاویه‌‏بن‏أبی‏سفیان بر منبر من خطبه می‏خواند گردنش را قطع کنید».

 

  1. عبدالله بن عمر:

عبدالله بن عمرمی‏گفت از پیامبر شنیده معاویه در پایین‏ترین مرتبه (درک اسفل) جهنم، در تابوتی جای دارد و غیرمسلمان خواهد مرد،[۱۱۳] بااین‌حال از همراهی با علی (علیه الاسلام) در جنگ صفین خودداری کرد.[۱۱۴]
این‌ها نشان می‏دهد در زمان حضرت بسیاری از افراد جاهل، در عین علم به حقانیت امیر مؤمنان، فریب شیطان را خورده، در یاری آن حضرت برای جنگ‏ با دشمنانش تردید می‏کردند.
این کوردلان بااینکه در زبان به فضیلت و عظمت علی اذعان می‏نمودند، ولی به خاطر ضعف ایمان و عدم معرفت واقعی به علی (علیه الاسلام) بن ابیطالب، وقتی آن حضرت را در یک کف ترازو و سایر اصحاب منحرف را در کف دیگر می‏گذاشتند، دچار تردید می‏شدند و در درستی تصمیم حضرت شک می‏کردند؛ وقتی یکی از منافقان و فقهای دین‏فروش روایتی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) جعل می‏کرد که مقتضایش کناره‏گیری از جنگ با ناکثین در بصره و یا قاسطین در شام بود، فوراً‏ کسل و فشل می‏شدند و سستی و رخوت بر آن‌ها عارض می‏شد.

 

  1. ابوموسی اشعری:

وقتی پیک‏های امیر مؤمنان برای جمع‏آوری نیرو برای جنگ جمل به کوفه آمدند و نامه حضرت را برای آن‌ها خواندند، به‌ظاهر حجت تمام‌شده بود و انتظار می‏رفت آن‌ها به یاری حضرت برخاسته، در جنگ بصره شرکت کنند؛ ولی تردید کردند و از ابوموسی اشعری ـ فقیه و فرماندار کوفه ـ نظر خواستند؛ ابوموسی گفت: «العقود سبیل الآخره والخروج سبیل الدنیا فاختاروا؛[۱۱۵] نشستن [نرفتن به جنگ به‌مثابه] حرکت در مسیر تأمین آخرت است و رفتن [به جنگ به‌منزله حرکت] درراه دنیایتان است، هرکدام را که خواستید اختیار کنید».
به دنبال این سخن تمام کوفیان از رفتن به جنگ خودداری کردند. ناچار حضرت برای دفعه دوم مالک اشتر و ابن عباس را فرستاد؛ ولی موفق نشد کوفیان را از شبهه منافقانه

 

منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است

ابوموسی برهاند. برای سومین بار امام حسن و عمار‏بن‌یاسر را فرستاد و آن‌ها با تلاش فراوان توانستند تنها نه هزار (یا شش هزار)[۱۱۶] نیرو از کوفه برای جنگ با طلحه و زبیر بسیج کنند؛[۱۱۷] درحالی‌که کوفه در آن روزها خیلی بیش از این تعداد نیروی رزمنده را دارا بود.

 

    1. سعد بن ابى وقاص

 

  1. حسان بن ثابتنیز که در زمان امام على از قاعدین بود، در ماجراى قتل عثمان مدافع وى بود و بعد از قتل عثمان نیز اشعارى در این مورد سرود که اشعار وى دستاویز عده‌ای گردید که بگویند امام على در قتل عثمان نقش داشته است.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت