سایت مقالات فارسی – روابط اسرائیل و جمهوری آذربایجان و تأثیر آن بر امنیت ملی ایران- قسمت ۷ |
- نئورئالیسم والتزی در مقابل رئالیسم که بر سه اصل دولت گرایی، بقا و خود یاری تاکید داشت، بر محوریت سیستم حاکم بر نظامبینالملل استوا است.
- در حالی که رئالیسم سیاستبینالملل را محصول تصمیمگیری افراد و دولتها میشمارد، والتز چنین دیدگاهی را تقلیلگرایانه میداند ومهمترین اصل سازماندهنده سیاستبینالملل را ساختار نظامبینالملل میداند.
- والتز بین نظامبینالملل و ساختار نظامبینالملل تفاوت قائل میشود. نظام در نگاه والتز عبارت است از الگوی رفتاری خاص که بر رفتار دولتهای متعامل حاکم است؛ ولی ساختار یعنی ترتیب توزیع قدرت در سطح نظامبینالملل است.
- از دید والتز دولتها مهمترین بازیگر در عرصه نظامبینالملل هستند، ولی یگانه بازیگر نیستند و حدودی از همکاری فراملی و نیز مشارکت نیروهای غیر دولتی در تمهید امنیت بینالمللی قابل تصور است. والتز مفاهیم مورد استفاده رئالیستها مانند منافع ملی، دولت گرایی، خودیاری، نظام آنارشیک بینالملی وامنیت ملی را قبول دارد. او برخلاف مورگنتا که حتی از اصطلاح وابستگی متقابل هم اسم نبرده، از وابستگی متقابل بین کشورها سخن میگوید، وبه حدی از واقعیت یافتن آن تصریح میکند.
براین اساس هشت مفروض نئورئالیسم به شرح زیر است.
– دولت اصلیترین مبنای تحلیل در روابطبینالمللی است؛
– دولتها در پی تعقیب منافع و دستاوردهای نسبیاند؛ یعنی میتوان حاصل بازی را به جای صفر، مثبت دانست؛
– دولتها به عنوان بازیگران اصلی امنیت بینالملل صرفاً در پی منافع ملی هستند؛
– نقش موسسات و نهادهای سیاسی-اقتصادی بینالمللی در امنیت جهانی را نمیتوان نادیده گرفت؛
-دولتها بازیگرانی عقلانی هستند و تعقیب حداکثر سود یگانه انگیزه برای فعالیت در عرصه بینالمللی است؛
– دولتها در شرایط هرجومرجآمیز(آنارشیک)، فعالیت (رقابت) میکنند وعقلانیت آنها در همان شرایط شکل میگیرد؛
– رفتار دولتها فقط در قالب نظامبینالملل معنیدار است. به عبارت دیگر تصور دولتها به عنوان بازیگران عقلانیت گرا، یک پارچه و هم افق فقط در قالب نظامی فراکشوری[۲۳] تحقق مییابد. (نصیری ۱۳۸۶: ۲۲۰)
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
۲-۶-۲٫ مفاهیم کلیدی نئورئالیسم
۱-۲-۶-۲٫ موازنه قوا
در موازنه قدرت، از قدرتمند شدن دولت یا مجموعه ای از دولتها ممانعت میشود؛ برای اینکه در صورت قدرتمند شدن یک طرف استقلال طرف دیگر مخدوش میشود. این منطق توزیع قدرت استعارهای است که از علم مکانیک برگرفته شده است، ودر آن دولتها مانند قطعات ساعت عمل میکنند، وبه محض کند یا تند عمل کردن قطعهای، کل ساعت نمیتواند زمان را به درستی نشان دهد.
در نئو رئالیسم آنچه طرد میشود، توزیع سلسله مراتبی قدرت از یک سو و استقلال مفرط کشورها از سوی دیگر است. براین اساس در شرایط هژمونی قدرت، خونریزی و محرومیت زیاد میشود. اگر قدرت به صورت آنارشیک توزیع شده باشد احتمال جنگ بسیار زیاد است. این امر از آن رواست که هرکدام استعداد شرارتشان بسیار بیشتر از ظرفیتشان است. بنابراین نئورئالیستها از توزیع قدرت میان خوشهها دفاع میکنند. بعضی کشورهای قدرت طلب خوشهها میخواهند وضع موجود را حفظ کنند، برخی دیگر میخواهند این وضع را براندازند، وهمین تفاهم- تنازع منجر به به حفظ موازنه قدرت و در نتیجه امنیت بینالمللی میشود. (هانس.جی.مورگنتا، ۱۳۷۰: ۴۲۸)
۲-۲-۶-۲٫ دستاورد نسبی
مطابق تحلیل نئو رئالیستی مسئله مهم این است که دولتها چگونه در عرصه روابطبینالملل عمل خواهند کرد؟ اینجا نوعی رقابت و مقایسه بر سر منافع مهم است، و بحث بر سر منع یا تصرف مطلق به نفع خود نیست.
۳-۲-۶-۲٫ ضرورت هژمون
از نگاه نئورئالیستها ثبات در نظام و امنیت بینالمل هنگامی میسر است که قدرت هژمون وجود داشته باشد تا عناصر و بلوکهای خاطی وسرکش را کنترل نماید. دلیل ضرورت چنین عاملی این است که دولتها ذاتاً در پی رقابت و توسعه طلبی هستند، و همین علایق امپریالیستی حفظ وضع موجود را با خطراتی مواجه میکند. ضرورت دیگر برای موجودیت و فعالیت دولت پرقدرت و هژمون این است که در پناه چنین ثباتی سازمانها و موسسات بینالمللی تولد و توسعه مییابند.
۷-۲٫ نئورئالیسم تدافعی
همه نظریات واقع گرایی دارای برخی اشتراکات هستند که همه آن ها را تحت نام واقعگرایی دور هم جمعی می کند. اما تمایزهای آنها راجع به امنیت و آنارشی آنها را از هم متمایز میسازد. از مهمترین نظریه پردازان رئالیسم تدافعی میتوان به رابرت جرویس[۲۴]، استفن والت[۲۵]، استفن ون اورا[۲۶]، چارلز گلاسر [۲۷]اشاره کرد، همچنین خود والتز جزء رئالیسم تدافعی است. علت تشخیص رئالیسم تدافعی ظهور و تولد رئالیسم تهاجمی توسط جان میر شایمر است.
در رئالیسم تدافعی امنیت اصلیترین دغدغه است، مطالعات روابط بینالملل را به سمت امنیتی شدن سوق داده درصدد پاسخ به معمای امنیت نظام بینالملل آنارشیک هستند. سوال اصلی برای این گروه از رئالیستهاین است که چه مقدار از قدرت برای دولتها لازم و یا کافی است؟ ویا اصولا دولتها چه زمانی باید به پیشینه سازی قدرت روی آورند؟ پاسخهایی که به این پرسشها داده شدهاست دو نحله رئالیستی را از هم متمایز کرده و باعث قرار گرفتن رئالیسم تدافعی در مقابل رئالیسم تهاجمی گردیده است.
رئالیستهای تدافعی نیز به آنارشی و استلزامات نظامبینالملل از یک سو و رفتار دولتها از سوی دیگر توجه دارند. اما این رابطه را پیچیدهتر میبینند، و معتقدند امنیت امنیت کمیاب نیست؛ در نتیجه دولتهایی که این را درمییابند رفتاری تهاجمی نخواهند داشت، وتنها در شرایطی که احساس کنند تهدیدی علیه آنها وجود دارد نسبت به آن واکنش نشان میدهند و این واکنش اغلب در سطح ایجاد موازنه و بازداشتن تهدیدگر است، وتنها در شرایطی که معظله امنیت جدی شود واکنشهای سختتر به شکل بروز تعارضات رخ خواهد نمود. به عبارت دیگر دولتها زمانی برای اقدام به گسترش نفوذ و افزایش قدرت خود میکنند که احساس ناامنی کنند. براین اساس حضور دولت در خارج از مرزهای ملی فقط در شرایط تصور ناامنی صورت میگیرد. بنابراین امنیت در نگاه تدافعیها برابر با برخورداری از قدرت کافی برای ایجاد موازنه است، تاجایی که موازنه برقرار است، امنیت نیز وجود دارد، اگر کشوری قصد برهم زدن امنیت و موازنه را داشته باشد کشورها بایستی جهت کسب امنیت، اقدام به افزایش قدرت و دستیابی به موازنه جدید نمایند.
آنها آنارشی بین المللی را بدخیم یا هابزی نمی بینند، بلکه بر آن هستند که نمیتوان آن را به سهولت فهمید و این دولتمردان هستند که باید در هر وضعیت خاص به ارزیابی درجه تهدید و یا عدم آن بپردازند. واین برداشتهای دولتها و اداراکات ذهنی آنها نقش پررنگی در شکل دهی به رفتارهایشان ایفا می کند.
تدافعیها نیز مانند تهاجمیها هستند که مخاصمه در برخی شرایط اجتناب ناپذیر است، زیرا دولتهای متجاوز و توسعه طلبی وجود دارند که نظم جهانی را به چالش میکشند، و نیز برخی از کشورها تنها در راستای تعقیب منافع ملی خود ممکن است درگیری با دیگر کشورها را اجتناب ناپذیر کنند. تاکید استفن والت بر اهمیت موازنه تهدید به جای موازنه قدرت است.
تهدید در نگاه او عبارت است از ترکیبی از قدرت تهاجمی دولت، توانمندیهای نظامی، نزدیکی جغرافیایی، نیات تجاوزکارانه احتمالی آن؛ پس صرف قدرت مهم نیست ولی سایر عوامل مهماند. به عبارت دیگر آنچه در روابط میان دولتها حائز اهمیت است، برداشت آنها از یکدیگر به عنوان تهدید است، و نه صرف میزان قدرت هریک از آنها اهمیت دارد.
۱-۷-۲٫ مجاورت
والت پتانسیل تهدید زایی را با فاصله جغرافیایی در رابطهای معکوس میداند. دولتهای مجاور قادر به ایجاد تهدیدهای بزرگتری هستند. دولتهای محاط در دریاها و اقیانوسها، قادر نیستند تهدید زایی شدید برای دیگر کشورها بکنند.
۲-۷-۲٫ قدرت تهاجمی
به نظر والت در صورت ثابت ماندن دیگر متغیرها، دستیابی دولتها به توانایی نظامی ویژه یا توانایی سیاسی خاص، مانند ایدئولوژی دامن گستر، آنها را تهدیدزاتر و ثبات سیاسی و انسجام سرزمینی دولتهای قدرتمند دیگر را با مخاطره مواجه میکند، در نتیجه اگر چنین دولتی با منابع مادی وسیع به چنین توانمندیهای تهاجمی دست یابد، سایر دولتها احتمالاً به موازنه روی خواهند آورد. با چنین فرضی، هرگاه دولتی علی رغم توانایی دفاع از سرزمین خود فاقد قدرت تهاجمی برای حمله به دیگران باشد، انگیزه موازنه علیه آنان کاهش مییابد؛ زیرا تهدیدی محسوب نمیشود. ( ریچارد لیتل، ۱۳۸۹: ۳۴)
۳-۷-۲٫ نیات تهاجمی
این متغیر مبین آن است که هرچه از نظر دیگران نیات تهاجمی قدرتی آشکارتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که آنها به موازنه روی بیاورند. منطق حاکم این رفتار نیز روشن است؛ زیرا متقاعد ساختن دولت توسعه طلب مهاجم، دشوار و پر هزینه است و دیگران را به ائتلاف موازن جهت متوقف کردن آن ناگزیر میکند. ( ریچارد لیتل، ۱۳۸۹: ۳۵)
۸-۲٫ مهمترین مفروضات نئورئالیسم تدافعی
۱-۸-۲٫ معظله امنیت
منظور از معظله امنیت شرایطی است که در آن تلاش یک دولت برای افزایش امنیت خود باعث کاهش امنیت دیگران میشود، که از آن به امنیت نسبی تعبیر میشود. به نظر رئالیستهای تدافهی توسعه طلبی همیشه به امنیت منجر نمیشود. در واقع مسئله این است امنیت مطلق ممکن نیست جز با تبدیل شدن به یک هژمونی جهانی، و چون احتمال نیل به چنین جایگاهی اندک است (تاسیس دولت جهانی) به معنای پایان سیاست بین الملل خواهد بود، دولتها همیشه امنیتجو خواهند بود، وبا معضل امنیتی روبه رو خواهند شد. ( جان بیلیس، استیو اسمیت، ۱۳۸۳: ۳۱)
۲-۸-۲٫ ساختار ظریف قدرت
[جمعه 1399-09-21] [ 03:01:00 ب.ظ ]
|