روابط اسرائیل و جمهوری آذربایجان و تأثیر آن بر امنیت ملی ایران- قسمت ۵ |
۹-۱٫ روش جمع آوری داده ها
روش مورد استفاده در این رساله استفاده از منابع موجود در کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی و نیز استفاده از منابع دانشکدۀ وزارت امور خارجه، استفاده از منابع سفارت آذربایجان در ایران، مصاحبه با اشخاص در سفارت و نیز سایت های معتبر علمی، آمار و ارقام اداره گمرک ایران میباشد.
۱۰-۱٫ روش تحقیق
روش تحلیل توصیفی-تحلیلی میباشد؛ چراکه صرفا به ذکر تاریخ و و شرح وقایع و روابط نمیپردازد، بلکه به تحلیل این مسائل براساس چارچوب نظری نئورئالیسم و خصوصا نئورئالسم تدافعی میپردازد.
۱۱-۱٫ سازمان دهی پژوهش
این رساله در پنج فصل تنظیم گردیده است، که در فصل اول به کلیات اشاره شده است؛
در فصل دوم به چارچوب نظری که این رساله را پشتیبانی میکند، اشاره میشود؛ دراین فصل سعی شده است به چارچوب نظری نئورئالسیم و نیز نئورئالیسم تدافعی و تهاجمی اشاره شود.
فصل سوم به مروری بر مناسبات سیاسی و اقتصادی اسراییل و آذربایجان اشاره دارد؛ در این فصل نیز وضعیت کلی اقتصادی و سیاسی دو کشور بررسی شده، از این طریق ضعفها و قوت اقتصاد و سیاست هرکدام از این کشورها برای خواننده آشکار شده و علت برقراری روابط مشخص میشود.
فصل چهارم به همکاریهای نظامی و امنیتی اسرائیل و اآذربایجان اشاره دارد؛ در این فصل نیز به روال فصل قبل ابتدا وضعیت سیاسی دو کشور بررسی شده و سپس به بررسی تبادلات نظامی و امنیتی آنها پرداخته میشود.
فصل پنجم بر تأثیر روابط آذربایجان و اسراییل بر امنیت ج.ا .ایران اشاره میکند؛ در ابتدای فصل ابتدا به توضیح مختصر ریشه امنیت تغییر و تحول این مفهوم در طول زمان پرداخته شده است، سپس به بررسی مفاهیم امنیت نظامی، سیاسی، اقتصادی وتاثیر روابط دو کشور اسرائیل و جمهوری آذربایجان بر ابعاد امنیت سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران پرداخته شده است.
آخرسر به نتیجه گیری اشاره خواهد شد.
فصل دوم
چارچوب نظری
۱-۲٫ مقدمه
برای تجزیه و تحلیل بهتر هر پدیده لازم است تا از چارچوب نظری متناسب با آن موضوع استفاده گردد؛ چراکه چارچوب نظری عینکی است که امکان دید واضحتر را مهیا میکند. قابل توضیح است که ابعادی از یک موضع ممکن است در چارچوب یک نظریه تحلیل شود، و ابعادی دیگر در چارچوبی دیگر تحلیل شود. اما گاهی اوقات محقق مجبور میشود یک چارچوب خاص را انتخاب کند، تا بتواند موضوع اصلی را در آن قالب تحلیل کند. براین اساس اگر که موضع اصلی من واگرایی روابط ایران و آذربایجان بود، امکان تحلیل براساس هویت و چارچوب نظری سازه انگاری وجود داشت، اما چون در موضوع “روابط اسراییل و آذربایجان و تاثیر آن بر امنیت ایران” چون بحث اصلی موضوع، امنیت میباشد، به همین دلیل چارچوب نظری نئورئالیسم را گزینش نمودهام.
چارچوب نظری نئورئالیسم تبیین جامعتر و مناسبتری را ارائه میدهد. به همین علت محقق اقدام به انتخاب این چارچوب نموده است.
۲-۲٫ مفهوم امنیت
زمانی که بشرپا به عرصه حیات گذاشت، مهمترین مسئلهای که ذهن اورا مشغول کرد، مسئله بقا و چگونگی حفظ خود در برابر انواع تهدیدات بود؛ پرسش و کاوش در خصوص اصل بقا و امنیت نخستین دغدغه انسان بوده، و بهزیستی و شیوه برخورداری از طبیعت در مرحله پس از آن قرار داشت.
در طول تاریخ همه جوامع هم در محیط داخلی و هم در محیط بین المللی با تهدیدهای امنیتی بسیاری روبهرو بودهاند، به همین دلیل دستیابی به امنیت از اهداف اساسی و همیشگی کشورها در عرصههای مختلف بوده است.
برخی از اندیشمندان ریشه این ناامنی را در طبیعت بشری جستوجو میکنند، ومعتقدند که خوی حیوانی انسان باعث ناامنی جوامع میشود، و گروهی دیگر منبع این ناامنی را رابطه نادرست میان ملتها میدانند. امنیت مفهومی است که در گذر زمان دستخوش تحولات اساسی شده است. تا چند دهۀ پیش امنیت تنها مفهومی نظامی داشت و تضمین آن در گرو دستیابی به تجهیزات نظامی بود. در همین راستا تهدید نظامی مهمترین تهدید برای هر کشور شناخته میشد و بیشتر نویسندگان به این اکتفا میکردند که امنیت را با نبود تهدید نظامی یا حفاظت از ملت در برابر براندازی یا حملۀ خارجی مورد سنجش قرار دهند (هافندرون، زمستان ۱۳۷۱: ۱۷)
مفهوم امنیت ملی هر روز بیشتر از گذشته نه تنها در جهان، بلکه در اقتصاد، فرهنگ، اجتماع بهکار میرود، و آرام آرام به واژه و مفهومی پرقدرت تبدیل میشود؛ امنیت ملی مفهومی است که دولتها با آن تهدیدها را میسنجند و استراتِژیهایشان را براساس آن تدوین میکنند. امروزه تهدید های جدیدی مثل مسائل زیست محیطی یا روندهای جدید جهانی شدن متوجه امنیت ملی است. (ربیعی، ۱۳۸۲: ۱۲۴)
به گفته “رابرت جرویس” تهدیدهای جدید شامل گسترش شتاب آلود جنگ افزارهای هسته ای، کاهش روزافزون منابع جهانی و خطرهایی مانند افزایش شدید مهاجرت و آلودگی است. (ربیعی،۱۳۸۲: ۱۲۴)
گذشته از سیال بودن مفهوم امنیت ملی، که ناشی از علل ذاتی و نهفته در متن اینگونه مفاهیم است، تحولات بین الملل زمینه ساز برداشتهای گوناگون از امنیت ملی بوده است. سرعت رشد و توسعه و دگرگونی های اساسی در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی در کشورهای توسعه یافته سبب پیدایش و تکوین مفهوم امنیت ملی شده است. انقلاب صنعتی، دو مورد جنگ جهانی، ظهور وسقوط کمونیسم، جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی، مفهوم جدید نظم نوین جهانی و تحولات پس از ۱۱ سپتامبر به مقاطع تاریخی مفهومساز در عرصه امنیت بدل شده است.
هدف در امنیت رهایی از تهدیدات است و زمانی که این بحث در سطح بینالملل مطرح میشود به معنی توان دولتها در حفظ تمامیت ارضی و رفع هرگونه تهدیدات نسبت به هویتهایشان است.
درنظامبینالملل واحد استاندارد امنیت، همان دولت دارای حاکمیت و قلمرو است. (بوزان ۱۳۸۷: ۶)
دولتهای ملی همواره در صدد استقرار درصد بالایی از امنیت برای حفظ و پیشبرد اهداف خودشان میباشند، و توسعه هر جامعهای در گرو امنیت آن جامعه است. شکوفایی اقتصادی کشور، سرمایه گذاری، برنامهریزی برای توسعه، نیازمند داشتن امنیت ملی و بینالمللی است. در واقع امنیت در زمره اهداف منافع و ارزشهای اصولی و پایدار یک جامعه است. در عصر حاضر امنیت تنها به امنیت نظامی خلاصه نمیشود، و این تصور منسوخ شده است.
بعد از جنگ سرد امنیت، فقط در امنیت نظامی خلاصه میشد، اما با جهانی شدن و بهوجود آمدن سازمانهای بینالمللی مختلف ابعاد دیگر امنیت چون. اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی وارد شدهاند.
با توجه به اینکه در نظام بینالملل کشورها از نظر توانایی و امکانات در سطح قرار ندارند؛ و همه آنها به دنبال منافع ملی خود هستند؛ به همین علت در پیگیری منافع ملی خود با طرف مقابل به تعارض جدی میرسند. مهمترین مقوله در منافع ملی همه کشورها که دارای بالاترین درجه امنیت است، تامین حد بالایی از امنیت است. اصل مسئله که کشورها به دنبال تامین امنیت هستند از گذشته تا اکنون هیچ تغییری نکرده است، اما راههای دستیابی به امنیت نسبت به گذشته بهطور چشمگیری تغییر یافته است.
امنیت ملی هر کشوری دارای سه مشخصه نسبی بودن، ذهنی بودن، و تجزیه ناپذیر بودن میباشد.
مشخصههای امنیت ملی:
الف) نسبی بودن
قدرت متغییر و نسبی است و بنابراین هیچ کشوری نمیتواند به امنیت مطلق دستیابی کند؛ امنیت امری نسبی است و نسبی بودن آن به این معنااست که برای هیچ کشوری بصورت مطلق و کامل وجود ندارد. زیرا هیچ کشوری در خلا عمل نمیکند؛ و عواملی چون ایدئولوِی، منافع، عوامل داخلی کشورها، وضعیت بینالمللی، دیدگاه و بینش رهبران حاکم در کمیت و کیفیت وچگونگی تحصلل، حفط و گسترش امنیت تاثیر بهسزایی دارند. (روشندل، ۱۳۷۴: ۱۴)
ب) ذهنی بودن
امنیت اساساً مقولهای ذهنی است؛ تعریف امنیت و ترسیم عرصه و دامنه آن از یک سو پیوندی مستقیم وسترگ با ذهنیت و درک نخبگان ومردم یک جامعه از آسیبپذیری و تهدید داشته و از طرف دیگر متأثر از پیش فرضها و پیش تجربههای آنان از مقولاتی چون منافع ملی، ارزشهای ملی، مصالحملی وقدرت ملی آنان است. (تاجیک، ۱۳۸۱: ۳۵)
ج) تجزیه ناپذیر بودن
بدین معنی است که بین امنیت، حاکمیت، و استقلال کل یک کشور رابطه مستقیم وجو دارد. یعنی اگر در شهر یا استانی از یک کشور جنگ داخلی و یا ناامنی پدید آید، نمیتوان ادعا کرد که چون در دیگر شهرها امنیت بهم نخورده است، پس کشور دارای امنیت کاملی است. (بصیری، ۱۳۷۹: ۱۲)
[جمعه 1399-09-21] [ 03:02:00 ب.ظ ]
|