۲-۲-۹-۱)نظریهفرایدنبرگ ولوئیس
فرایدنبرگ ولوئیس[۱۳۳](۱۹۹۳) با تعریف مقابله، بهعنوان مجموعهای از اعمال شناختی و عاطفی که در پاسخ به مسائل ویژهای به کار برده میشود، براساس نظریه لازاروس(۱۹۸۴) سه سبک مقابلهای را مطرح کردهاند. این سه سبک از هجده روش تشکیل شده که عبارتند از سبکهای بارور، مراجعه به دیگران و سبک نابارور (سبکهای بارور و مراجعه به دیگران تشکیلدهنده سبک مقابله کارآمد میباشد).
الف)سبک بارور: منظور از این سبک آن است که فرد با خوشبینی، سلامت، آرامش و در اجتماع در جهت حل مسأله کار کند. اجزاء سبک بارور، هشت روش مقابلهای میباشد.
حمایت اجتماعی: گرایش به در میان گذاشتن مشکل با دیگران و جلب حمایت آنان، بهعنوان یکی از راههای کنترل کردن موقعیت.
تمرکز بر حل مشکل: یک روش مسألهمدار میباشد که طی آن بهطور منظم به بررسی مسأله پرداخته میشود و با در نظر گرفتن دیدگاههای گوناگون با مشکل برخورد میشود.
سختکوشی و موفقیت: این روش توصیفکننده تعهد، بلندپروازی و تلاش زیاد میباشد.
تفریحات جسمانی: منظور فعالیتهای ورزشی و آمادگی جسمانی برای برخورد مناسب با مشکل می باشد.
راههای آرامبخش: این روش بیشتر بهمنظور آرامسازی است تا پرداختن به ورزش و فعالیتهای تفریحی.
حفظ تعلقخاطر: این روش بیانگر اهمیت دادن به ارتباط با دیگران است، بهویژه به آنچه که دیگران فکر میکنند.
تقویت رابطه با دوستان: حاکی از یک ارتباط صمیمی خاص میباشد. تمرکز بر جنبههای مثبت: یعنی با دیدگاههای مثبت به موقعیت نگریسته میشود.
ب) سبک نابارور: این سبک با ناتوانی فرد در کنار آمدن یا مقابله مشخص میشود، مترادف سبک مقابله ناکارآمد میباشد و از هشت روش زیر تشکیل شده است:
نگرانی: روش نگرانی بیانگر اهمیت دادن به آینده بهطورکلی و خوشبختی در آینده بهطور خاص میباشد.
حفظ تعلقخاطر : بیانگر اهمیت دادن به ارتباط با دیگران و بهویژه به آنچه دیگران به آن فکر میکنند، میباشد.
تفکر آرزومندانه: امیدواری به یک نتیجه مثبت، روش تفکر آرزومندانه است.
کنار نیامدن: این روش نشاندهنده دور شدن از مشکل است که همراه با شکایات روانتنی میباشد.
نادیده گرفتن مشکل: این روش نشاندهنده دور شدن از مشکل و تسلیم در برابر آن است.
کاهش تنش: فردا از راه تخلیه و کاهش تنش سعی میکند تا احساس بهتری پیدا کند.
خودداری: روش خودداری، کنارهگیری فرد از دیگران و مخفی نگهداشتن مسأله از دیگران را نشان میدهد.
و نهایتاً سرزنش خود: فرد خود را مسئول مشکل یا نگرانی میداند.
روش جستجوی حمایت اجتماعی[۱۳۴] : گرایشی است که برای در میان گذاشتن مشکل با دیگران و جلب حمایت عاطفی آنان بهعنوان یکی از راههای کنترل کردن استرس است.
حمایت معنوی: نشاندهنده دعا، اعتقاد به خداوند، امداد الهی و کمک گرفتن از آنهاست.
کمک حرفهای: در این روش فرد از افراد متخصص و مشاور کمک میگیرد.
اقدام اجتماعی: عملی است که در طی آن ، فرد دیگران را از مشکل خودآگاه میسازد(یزدانی،۱۳۸۲).
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |
۲-۲-۹-۲)نظریه لازاروس و فولکمن
لازاروس و فلکمن(۱۹۸۴) روشهای مقابله را بهعنوان فرآیند تغییرات شناختی رفتاری میدانند، که فرد برای گریز، حذف، کاهش یا کنترل عوامل فشار روانی و استرسزا به کار میبرد. ازنظر آنان روشهای مقابله، تلاشهای شناختی- رفتاری برای برآورده ساختن خواستههای بیرونی و درونی است که معمولاً بهصورت آگاهانه صورت میگیرد و سه کارکرد عمده برای افراد دارد:
الف) فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز در رابطه با محیط.
ب) پردازش کردن اطلاعات.
ج) حفظ استقلال و آزادی عمل در بهکارگیری مهارتها.
بر طبق این نظریه، برآورد افراد از رویدادها، اهمیت بیشتری از خود رویدادها دارد. نه رویداد محیطی و نه پاسخ فرد، هیچکدام نمیتوانند فشار روانی را تبیین کنند، بلکه ادراک فرد از موقعیتهاست که فشار روانی و شدت آن را تبیین میکند. این ادراک شامل آسیبها، تدابیر، تهدیدها و چالشهای بالقوه و توانایی ادراک شده فرد برای مقابله با آنهاست. آنها به سه نوع ارزیابی اشاره کردهاند که توسط فرد در سنجش یک رویداد انجام میگیرد.
الف) ارزیابی اولیه[۱۳۵]: عبارت است از اینکه فرد رویداد معینی را فشارزا بداند یا خیر. همچنین درجه خطرناک بودن آن مشخص میشود.
ب) ارزیابی ثانویه[۱۳۶]: این ارزیابی شامل بررسی تمهیدات مقابلهای در دسترس میباشد و طی آن به این سه سؤال پاسخ داده میشود. اول اینکه چه راههایی در برابر فرد گشوده است. دوم اینکه چقدر احتمال دارد که فرد بتواند روشهای لازم برای کاهش استرس را بهطور موفقیتآمیز به کار گیرد و سوم آیا این روش مؤثر است و میتواند از فشار روانی بکاهد یا خیر؟
ج) ارزیابی مجدد[۱۳۷]: در این نوع ارزیابی فرد سعی میکند تا ارزیابیهای خود را از موقعیت تغییر داده و آن را اصلاح کند و بهمحض آنکه اطلاعات جدیدتری دریافت میکند، ارزیابی دیگری به عمل میآورد بااینحال ارزیابی مجدد همیشه به کاهش فشار روانی منجر نشده و گاهی اثرات افزایشی نیز دارد. رویدادی که پیش از این بیخطر تلقی میشد، ممکن است پس از یک برآورد آسیبزا، تهدیدکننده یا چالشبرانگیز تلقی گردد.
لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مقابله را بیشتر بهگونهای رسمی و بهعنوان فرآیند پیچیده اکتسابی در نظر میگیرند و معتقدند که در طول زمان ساخته و پرداخته میشود. یعنی ممکن است با یک روش مقابله با شکست روبرو شود، اما اگر فرد مجدداً بهگونهای نسبتاً متفاوت تلاش کند ممکن است موفق شود. همینطور یاد میگیرد که مقابله به تلاش فرد نیاز دارد و آسان و سریع انجام نمیگیرد و مستلزم این است که فرد بخواهد موقعیتی را اداره کند نه اینکه بهطور کامل بر آن غلبه و کنترل پیدا کند. آنان بهطورکلی دو شیوه مقابله را مطرح کردهاند که عبارتند از مقابله مسأله مدار و مقابله هیجان مدار.
مقابله مسأله مدار انجام دادن کار و حل مسأله برای تغییر منبع یا سرچشمه موقعیت استرسزاست است. در این نوع مقابله، بیشتر از فنونی مانند ارزیابی شناختی، تحلیل منطقی، یا تلاش برای مشخص کردن علت مسأله و جستجوی اطلاعات بیشتر دربارﺓ مشکل استفاده میشود و بهطور مستقیم متوجه منابع تهدید میباشد.
[جمعه 1399-09-21] [ 12:30:00 ب.ظ ]
|