مت در زمینه مدیریت و کارائی مدیران رابطه معنی داری وجود ندارد.
بین سابقه کار مدیران و کارائی آنها رابطه معنی داری وجود ندارد.
تحقیقات خارجی:
لوتانز[۲۱] و همکارانش (۱۹۸۸، نقل از رابینز، ۱۳۷۷) بر روی بیش از ۴۵۰ مدیر تحقیق کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که همهی مدیران به چهار دسته از فعالیت های زیر مشغول اند:
مدیریت سنتی : تصمیم گیری، برنامه ریزی و کنترل
ارتباطات: مبادله اطلاعات و انجام کارهای ارتباطی
مدیریت منابع انسانی: ایجاد انگیزه در دیگران، اجرای مقررات انضباطی، حل مسأله تعارض، تأمین نیروی انسانی و آموزش دادن به کارکنان
ایجاد شبکه: جامعه پذیری (توجیه کارکنان)، سیاست بازی و ایجاد رابطه متقابل با افراد و نهادهای خارج از سازمان.
به طور کلی، متوسط مدیران ۳۲% از وقت خود را صرف فعالیت های سنتی، ۲۹% را صرف ارتباطات، ۲۰% را صرف فعالیت های مربوط به منابع انسانی و ۱۹% را صرف امور مربوط به شبکه های کاری می نمایند. ولی مقدار زمان و کوششی که مدیر صرف این چهار نوع فعالیت می کند تا حد زیادی در سازمانهای مختلف فرق می کند، مدیر موفق در مقایسه با مدیر اثربخش (یعنی مدیری که عملکرد او، از نظر کمی و کیفی خوب بوده و از نظر تأمین رضایت شغلی کارکنــان و ایجاد تعهد در آنان به نتایج ملمـوسی دست یافته است) به شیوه ای متفاوت عمل می کنند. مدیری که وقت و نیروی بیشتری در زمینه ایجاد شبکه به مصرف می رساند، موفق تر است و مدیری که وقت و نیروی زیادی صرف مدیریت منابع انسانی می نماید چندان موفق نخواهد بود. اگر مدیری وقت زیادی را صرف امور ارتباطات کند و کمترین وقت و نیرو را برای امور شبکه های کاری نماید اثربخش تر خواهد بود. این تحقیق نشان داد یک مدیر به طور متوسط ۲۰ تا ۳۰ % وقت خود را صرف چهار فعالیت زیرمی کند: مدیریت سنتی، ارتباطات، مدیریت منابع انسانی و شبکه های کاری، ولی تأکیدی که یک مدیر موفق بر هر یک از این نوع فعالیت ها می نماید با تأکیدهای مدیر اثربخش متفاوت است. در واقع، معمولاً تأکیدهای این دو مدیر جهت عکس یکدیگر است( رابینز، ۱۳۷۷ : ۱۲ـ۱۱).
لیکرت[۲۲] بعد از تحقیقات زیادی که انجام داد، به این نتیجه رسید که سرپرستی به شیوهی دموکراتیک بیش از نظارت توأم با تهدید و فشار نتیجه مطلوب می دهد و مدیر موفق کسی است که توسط کارکنان به عنوان دوست و پشتیبان شناخته شده است. (پرهیزگار، ۱۳۶۸ :۱۱۰).
تحقیقات «چیس»[۲۳] نشان می دهد که معلمین از مدیـــر مدرسه انتظار دارنـد که فرصت تصمیم گیری فعال در توسعهی مواد درسی، تعیین گروه و ارتقای شغلی و کنترل دانش آموزان را فراهم آورد. (شیرازی، ۱۳۷۳ : ۳۶۰).
پیترسون(۲۰۰۴) معتقد است که مهارت های مدیریتی باعث بهبود عملکرد مدیریت شده و به کمک آن ، سازمان به اهداف خود نائل می گردد.
هاسکو(۲۰۰۶)، مهارت های مورد نیاز برای رهبری را از ملزومات اصلی کار تیمی بیان می کند. او کار مناسب تیمی را مستلزم داشتن مهارت های لازم می داند که توسط مدیران با واگذاری مسئولیت به افراد تیم و زیردستان کسب می شود.
بر اساس نظر گیلسینگ و گایستر(۲۰۰۸)، مدیران برای کسب موفقیت های متوالی و به دست آوردن فرصتهای جدید ، باید به دنبال تحقیقات و اطلاعات راهگشا باشند.
سامباسیوان و همکاران (۲۰۰۹) در پژوهشی نشان دادند که قابلیت های شخصی و مهارت های مدیریتی ، ارتباط مثبتی با مهارت های شناخت فرصت ها دارد.
آنگر و همکاران(۲۰۰۹) نیز در بررسی فراتحلیل ، ارتباطی معنا دار ولی کم بین سرمایه انسانی و موفقیت مدیران و کارافرینان در سازمان یافتند. این ارتباط در بعد دانش و مهارت ها بیشتر از تحصیل و تجربه بود. با این وجود این اثر مقدار کمی از ارزش بالای مفهوم سرمایه انسانی است که در ادبیات مدیریت و کارآفرینی آمده است.
بخش سوم: خلاصه و نتیجه گیری
اهمیت مدیریت در طول تاریخ حیات آدمی به گونه ای است که می توان سیر حرکت تکاملی و رشد و تعالی جوامع انسانی و یا زوال و افول اقوام بزرگ تاریخی را با خصایص و نقش رهبران جامعه و شیوه های مدیریت آنان مرتبط دانست. نیاز به مدیریت و رهبری در همهی زمینه های فعالیت اجتماعی، محسوس و حیاتی است. این نیاز به ویژه در نظام های آموزش و پرورش اهمیت بسیار دارد. زیرا آموزش و پرورش نقش اساسی در گردش امور جامعه و تداوم و بقای آن دارد و سازمان های آموزشی به عنوان مهم ترین سازمان های تعیین کننده آیندهی یک کشور هستند. مدیریت سازمان های آموزشی، امروز با ابعاد و قلمرو وسیع و پیچیده خود به عمق نظر، بینش و انعطاف پذیری هر چه بیشتر مدیران نیاز دارد.(معاونت برنامه ریزی و توسعه مدیریت،۱۳۸۳ : ۲۱۹-۲۲۰).
[جمعه 1399-09-21] [ 01:59:00 ب.ظ ]
|