دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است

بات و دوامی بیش از حد معمول، تلقی کنیم و مختصات نوشتار را نادیده بگیریم.” (همان: ۱۸۵)
اما کلیدواژه ی بسیار مهم کالر در مبحث روایت «متعارف سازی» نام دارد. طبق تعریفی که کالر از متعارف سازی به ما می دهد، متعارف سازی متن به معنای قرار دادن آن متن در ارتباط با نوع گفتمان یا الگویی است که به شکلی، همین حالا طبیعی و قابل درک به حساب می آید. یکی از نخستین روش های متعارف سازی داستان تعیین و تشخیص راوی داستان است .
برای درک بهتر متعارف سازی و نقشی که در روایت بر عهده دارد خوب است که به این نکته توجه کنیم: هنگامی که شخصیت در رمان کاری را انجام می دهد، خواننده بر حسب دانش بشری ای که دارد مفهومی را برای آن عمال در نظر می گیرد که منبعث از رابطه ی میان عمل و انگیزه، یا رفتار و شخصیت فرد است. متعارف سازی برآمده از این فرض است که مفهوم هر عمل و رفتاری قابل درک است، و رمزگان های فرهنگی مشخص می سازند که این درک پذیری چه صورت هایی دارد.
از منظر کالر دو واژه متعارف سازی و واقعی نمایی  که در ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر قرار دارند نقش بسیار مهمی در بوطیقای وی بر عهده دارند به طوری که نام بردن از هر کدام بدون در نظر گرفتن دیگری بسیار بی معنی جلوه می کند.
به عقیده ی وی واقعی نمایی اصلی است برای تلفیق یک گفتمان با گفتمانی دیگر یا به تعبیری دیگر مجموعه ای است از سایر گفتمان ها.
پیش از آنکه به سطوحی که کالر برای واقعی نمایی پیش بینی کرده است برسیم خوب است نیم نگاهی به سطوحی که تزوتان تودوروف برای آن قائل شده است، بیاندازیم.وی سه سطح را برای واقعی نمایی مشخص می کند :
” نخست این که واقعی نمایی عبارت است از رابطه ی میان یک متن مشخص و متنی عام و انتشار یافته و پراکنده که می تواند«افکار عمومی» نامیده شود. دوم، واقعی نمایی همانی است که بر حسب سنت، برای گونه ی ادبی یا ژانر خاصی، مناسب و مقبول به حساب می آید.«به همین دلیل به تعداد ژانر های مختلف، واقعی نمایی های مختلفی نیز وجود دارد». و سرانجام این که می توان از واقعی نمایی یک متن ادبی سخن به میان آورد. در چنین شرایطی، واقعی نمایی یک متن سعی بر آن دارد تا ما باور کنیم، آن متن به جای این که با قوانین حاکم بر خود وفق کند، با واقعیت های جهان خارج سازگار است. “( همان: ۱۹۵) بدین ترتیب در تعریف تودوروف از واقعی نمایی، واقعی نمایی به صورت نقابی عمل می کند که می تواند قوانین حاکم بر خود متن را پنهان کند تا ما بتوانیم متن را در ارتباط با واقعیات جهان خارج قرار دهیم.
پیش از ورود به مبحث واقعی نمایی از منظر کالر خوب است نگاهی به مفهوم بینامتنیت داشته باشیم که وجه اشتراکی پر رنگ با واقعی نمایی دارد.
امکان خوانش هر اثر ادبی تنها در پیوند با سایر متون دیگر است که ایجاد می شود. همین متون، پدید آورنده ی شبکه ای هستند که خوانش و ساختار متن را امکان پذیر می کنند و صد البته که این کار از طریق ایجاد انتظاراتی انجام می شود که به فرد امکان می دهد مختصات برجسته را تشخیص دهد و به آن ها ساختار دهد. و به این ترتیب، بیناذهنیت – یعنی همان دانش مشترکی که در خوانش متن کاربرد می یابد – نقشی از همین متون دیگر است.
۴-۷ کالر؛ سطوح واقعی نمایی
جاناتان کالر در سطحی جامعتر و با نگاهی دقیقتر سطوح واقعی نمایی را به پنج دسته تقسیم می کند که به تفضیل به آن می پردازیم، بر این اساس میان پنج سطح واقعی نمایی یا به واضح تر و روشن تر پنج روشی تمایز قائل شویم که از طریق آن یک متن می تواند مرتبط با متن دیگری شود و بر حسب آن متن، که به درک یک متن اصلی کمک می کند، معرفی می گردد.
نخستین سطح واقعی نمایی حاصل شرایط اجتماعی است که می توان «جهان واقعی» تلقی شود.
در دومین سطح دانش مشترکی که از سوی اعضای یک جامعه، به مثابه بخشی از فرهنگ آن جامعه در نظر گرفته می شود برجسته شده و واقعی نمایی فرهنگی نامیده می شود و البته می تواند دستخوش دگرگونی ها شود، اما با این همه نوعی «رفتار طبیعی» محسوب می شود
در سومین سطح واقعی نمایی قراردادهای حاکم بر یک ژانر که نوع خاصی از واقعی نمایی ادبی و مصنوعی محسوب می شود، اهمیت پیدا می کند.
چهارمین سطح، عبارت است از مواجهه ی طبیعی با مواد مصنوعی به این معنا که متن به وضوح واقعی نمایی نوع سوم را عرضه و آشکار می کند، تا به این ترتیب به اقتدار خود دامن بزند.
و بالاخره پنجمین سطح، نوعی واقعی نمایی ترکیبی و حاصل از بینامتنیت ها است. در این واقعی نمایی، یک اثر ادبی، اثر ادبی دیگری را مبنای حضور یا سرآغاز خود قرار می دهد و باید به آن شبیه شود. در هر یک از این سطوح، راه هایی وجود دارند که در آن ها، حالت تصنعی صورت ها بر اثر القای نوعی معنی، برانگیخته یا توجیه می شود.
در همین جا خوب است به تفاوت بین واقعی نمایی در شعر و رمان بپردازیم، با ذکر این نکته که کارکرد واقعی نمایی در شعر به صورتی تقابلی با واقعی نمایی در رمان صورت می گیرد و اساسا انحراف از واقعی نمایی در شعر تبدیل به مولفه ای زیبایی شناسیک می شود.
” در شعر، انحراف از واقعی نمایی را می توان به سادگی جبران کرد، آن هم با قرار دادن آن در قالب انواع استعاره هایی که باید ترجمه شوند یا در قالب ارزش های نوعی مقام ژرف بینی یا پیامبرگونه. اما در رمان، انتظارات قراردادی، این گونه انحرافات را بسیار مشکل تر می کنند، و در نتیجه، به آن نیرویی بالقوه می دهند؛ و اتفاقا همین نقطه، که حد و مرز ادراک است، بیشترین توجه ساختارگرایان را به خود معط
وف کرده است.” (همان: ۲۶۸)
با ذکر این مقدمه به سراغ شرح و تفضیل پنج سطح واقعی نمایی کالر می رویم. در نخستین نوع واقعی نمایی متن، کاربرد متن مربوط به رفتار طبیعی یک اجتماع است. ما در چنین متنی از مردمی سخن به میان می آوریم که جسم و روح دارند، فکر می کنند، مطالبی را به خاطر می آورند، درد، عشق، نفرت و مواردی از این قبیل را احساس می کنند و مجبور نیستند برای توجیه این رفتارها به استدلال های فلسفی عجیب و غریب متوسل شوند. چنین متنی، دست کم در فرهنگ غرب، نمایانگر رفتارهایی کاملا طبیعی است و به همین دلیل کاملا واقعی نماست.
کالر از دومین سطح واقعی نمایی با نام واقعی نمایی فرهنگی یاد می کند که در آن با مجموعه ای از کلیشه های فرهنگی یا دانش پذیرفته ای سروکار داریم که می توانند در یک اثر مورد استفاده قرار گیرند. لازم به ذکر است که این سطح از واقعی نمایی از امتیازهای سطح اول برخوردار نیست، آن هم به این دلیل که خود فرهنگ این ها را نوعی تعمیم به حساب می آورد.
ما عناصر دومین سطح واقعی نمایی را در قالب مقولاتی تعمیم یافته یا فرهنگی درک می کنیم که با توجه به ساده سازی بیش از حد، باعث درک ما از جهان اطراف می شود و بالطبع، در فرایند متعارف سازی متن، به مثابه زبان مقصد عمل می کنند.




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت