پژوهش – بررسی نقش واسطه ای مدیریت کیفیت جامع در تعیین رابطه بین … |
چهار P خلاقیت و نوآوری
برای ارتقا سطح نوآوری و خلاقیت شناخت چهار P دارای اهمیت است: محصول ، امکانات، فرایند (تکنیکها)، و خلاقیت فردی و گروهی. اولین P یعنی محصول یا نتیجه حادث نخواهد شد مگر انکه سه P دیگر وجود داشته باشند. اگر شرکت گروه یا سازمانی در جهت افزایش سطح نوآوری خودگان بر ندارد- یعنی اگر امکانات درست (فرهنگ درست سازمانی) را فراهم نسازد یا اعضای خود را در فرآیندهای خلاق فردی و گروهی درست و مناسب آموزش ندهد یا اگر سطوح خلاقیت فردی و گروهی اعضای خود را توسعه ندهد- قادر نخواهد بود از عهده ده چالش راهبردی که پیشتر ذکر کردیم برآید و همچنین نخواهد توانست دیگر مسائل خود را حل نماید. به عبارت دیگر این سازمان محصولاتی را که برای حفظ بقا و موفقیت نیاز دارد در اختیار ندارد. خلاقیت را می توان هم از طریق فراگیری فنون (فرآیندها) و هم از طریق افزایش خلاقیت فردی و گروهی ارتقا بخشید. اگر این امور در فرهنگ مناسب سازمانی روی دهند حاصل آن نوآوری خواهد بود چنانکه در نمابرگ ۲-۱ نشان داده شده است. (جیمز ام. هیگینز، ۱۳۸۸[۹]).
جدول ۲-۲: چگونگی رابطه چهار P با یکدیگر
خلاقیت | + | فرهنگ سازمانی | + | نوآوری |
فرایندها (تکنیکها) خلاقیت فردی و گروهی | امکانات | محصول چهار نوع نوآوری: محصول، فرایند، بازاریابی، مدیریت |
تاریخچه
خلاقیت زمانی به گونه ای جدی در عرصه روانشناسی مطرح شد که گیلفورد در ۱۹۶۱ در ضمن مطالعه ی هوش، دریافت که یک نوع تفکر به نام «واگرا» در فعالیت های ذهنی وجود دارد که فرآیندی غیرمنطقی است و در موقعیت های تازه و مبهم بروز می کند و پاسخ های متعددی را به وجود می آورد، در حالی که تفکر دیگری وجود دارد که «همگرا» و قیاسی است و به دنبال یافتن یک پاسخ مناسب برای مسئله است. گیلفورد به تحلیل محتوای این پدیده ی جدید پرداخت و در پی ساختار و مولفه های سازنده ی آن برآمد.پیش از گیلفورد والاس[۱۰] در سال ۱۹۲۶ فرایند خلاقیت را بررسی کرده و چهار مرحله ی مشهور آن را مشخص ساخته بود که ابتدا آماده سازی (تلاش اولیه برای حل مسئله) سپس نهفتگی (مسئله به حال خود رها می شود و ذهن به چیزهای دیگری متوجه می شود) مرحله بعدی اشراق (حالت درک آنی و روشن شدگی ذهن برای یافتن راه حل) و مرحله ی آخر ایده است (راه حل های به دست آمده بررسی و صحت و قسم آن ها ارزیابی می شود). گیلفورد و والاس هر دو به نکته ای اساسی اشاره دارن و آن حالت ادراک غیرمعمول و غیرمنطقی ای است که محدود به برنامه ریزی نیست در حالی که دیگر فرآیندهای شناختی به ویژه تفکر حاصل برنامه ریزی و جریانی حاصل است. (احمدی، ۱۳۸۸)
فرایند خلاقیت
[جمعه 1399-09-21] [ 10:01:00 ق.ظ ]
|