اگر در تحلیل خود به اقدامات یک دولت در قبال محیط خارج و شرایط معمولا داخلی موثر در تعیین اقدامات مزبور بپردازیم اساسا به سیاست خارجی توجه کرده‌ایم. اهداف سیاست خارجی را تصمیم گیرندگان رسمی دولت تعیین می‌کنند تا بتوانند وضع بین‌المللی موجود را به نفع منافع ملی خود تغییر دهند و یا اینکه در حفظ آن بکوشند. اهداف سیاست خارجی حاصل تحلیل مقاصد و وسایل نیل به اهداف می‌باشد. گرچه اهداف روشن و واقعی سیاست خارجی، از کشوری به کشور دیگر متفاوت است، همه کشورها دارای اهداف زیر می‌باشند:
هدف‌های کوتاه مدت و حیاتی: منافع و ارزش‌های حیاتی از جمله این اهداف به شمار می‌آیند و غالبا با حفظ موجودیت یک واحد سیاسی بیشترین ارتباط را دارند. زیرا آشکار است که واحدهای سیاسی بدون حفظ موجودیت خود نمی‌توانند به دیگر هدفها دست یابند. تعیین دقیق ارزش‌ها یا منافع حیاتی در کشوری خاص، بستگی به ایستارهای سیاستگذاران آن کشور دارد. به‌عنوان مثال می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: استقلال، امنیت ملی، یکپارچگی سرزمین، رفاه اقتصادی و حفظ و تقویت شیوه زندگی. این هدفها جنبه فوریت دارند و تعدادشان از بقیه اهداف بیشتر است.
هدف‌های میان مدت: این هدف‌ها زمان‌بر هستند و بعد از اهداف کوتاه مدت دارای اولویت‌اند. همانند: سلطه منطقه‌ای، ترویج ارزشها در خارج از کشور، تضعیف مخالف و توسعه فرصت‌های اقتصادی در فراتر از مرزها.
هدف‌های بلند مدت: هدف‌های بلند مدت عبارتند از طرحها و رویاها و پندارهای مربوط به سازمان سیاسی یا ایدئولوژیک غایی نظام بین‌المللی، قواعد حاکم بر روابط درون نظام مزبور و نقش دولت‌های خاص در این نظام.
تفاوت بین هدفهای میان مدت و بلند مدت، تنها به تفاوت در عامل زمان که مشخصه ذاتی آنهاست، مربوط نمی‌شود؛ بلکه میان آنها تفاوت مهمی از حیث دامنه وجود دارد. دولت‌ها به هنگام پافشاری بر هدفهای میان مدت، درخواست‌هایی خاص از دولت‌هایی خاص دارند؛ اما در تعقیب هدفهای بلند مدت، درخواستهای دولت‌ها معمولا جهانی است. (سجادپور، ۱۳۸۳: ۵۶)

 

۲-۳- عوامل موثر در سیاستگذاری خارجی

 

گرچه تصمیم گیرندگان نقشی اساسی را در فرآیند سیاست‌گذاری خارجی ایفا می‌کنند، نباید تصور کرد که هدف‌ها و منافع ملی بدون مقدمه از اذهان سیاست‌گذاران تراوش کرده، به ‌صورت سیاست‌ها و جهت‌ گیری‌های خاصی به‌ مورد اجرا در می‌آیند؛ بلکه عوامل دیگری در بوجود آمدن آنها دخیل می‌باشند از جمله:
ارزش‌ها و اعتقادات: سیستم اعتقادی یک دولت، از این لحاظ حائز اهمیت است که طرحی نسبتا روشن از کارکرد نظام بین‌المللی و نیز موقعیت یک دولت در قبال سایر دولت‌ها به دست می‌دهد. بر همین اساس، برخی از رفتارهای بین‌المللی مورد طرد و انکار واقع می‌شوند و پاره‌ای دیگر به گونه‌ای مورد تفسیر مجدد قرار می‌گیرد که با نظام اعتقادی و ارزشی حاکم بر جامعه سازگار باشد. این واقعیت را نیز نباید نادیده گرفت که نظام اعتقادی، در بسیاری از موارد محدودیت‌های بسیاری در عرصه انتخاب راه حل‌های گوناگون در سیاست خارجی، به وجود می‌آورد. آثار این محدودیت‌ها را می‌توان در انعقاد قراردادها و عضویت در اتحادها و ائتلاف‌ها مشاهده کرد.
زمینه‌های تاریخی و فرهنگی: این عامل گاه به صورت خودآگاه و گاه به صورت ناخودآگاه، مستقیم و غیر‌مستقیم، تصمیم گیرندگان سیاست خارجی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. قرابتهای تاریخی و فرهنگی ذهنیتی مناسب برای گسترش و حفظ روابط ایجاد می‌کنند و اینکه ذهنیت‌های منفی تاریخی و یا فرهنگی – من جمله دینی و مذهبی – یا همان هویت‌های تاریخی و فرهنگی ناخوشایند سایه‌ای بر روابط میان دولت‌ها و حتی قبایل و جوامع مختلف می‌افکند
تصویر کلی از سیاست بین‌المللی: مقصود از این عامل، درک یک سیاست گذار از واقعیت‌ها و شرایط محیط بین‌المللی، متعارض بودن یا نبودن خواسته‌ها و منافع دیگران با داده‌های سیاست خارجی، و مطلوب بودن یا نبودن رفتارهای گوناگون بازیگران مختلف بین‌المللی است. به دیگر سخن آن که سیاست‌‌گذاران در برخی از موارد به صورت ناخودآگاه، اوضاع بین‌المللی را آنطور که دلخواه آنان است می‌بینند و نه آنگونه که واقعیت دارد.
برداشت‌ها: سیاست‌گذاران خارجی درباره هر مسئله بین‌المللی، دارای فرض‌هایی هستند و این فرض‌ها یا همان برداشتها، طیف گسترده‌ای از دوستی و خصومت و اعتماد و عدم اعتماد را تشکیل می‌دهد.
مشکلات داخلی و افکار عمومی: گاه سیاست‌گذاران به سبب وجود یک سلسله مسائل و بحران‌های داخلی و به‌ منظور انحراف افکار عمومی، سیاست‌هایی اتخاذ می‌کنند که هدف از آنها منحرف کردن افکار از مسائل داخلی به مسائل خارجی است. این وضعیت ممکن است شرایطی بوجود آورد که دولتی، مجبور به جهت‌گیری خاصی در سیاست خارجی شود و در نتیجه به سوی استراتژی جدیدی سوق داده شود.
نیازهای داخلی: جهت تامین نیازهای داخلی اعم از اقتصادی و تکنولوژیک، فرهنگی و امنیتی، در بسیاری از موارد هدف‌ها، تصمیمات و اعمال سیاست خارجی، در راستای برآورده شدن آن‌ها قرار می‌گیرند.

 

دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir

ساختار نظام بین‌الملل: ساختار نظام بین‌المللی، محدودیت‌ها و نیز امکاناتی برای سیاست‌گذاری به وجود می‌آورد. به‌عنوان مثال در زمانی که جهان در فضای دو قطبی به سر می‌‌برد، کشورها به ناچار در یکی از دو بلوک قرار می‌گرفتند و تعداد اندکی به سختی در گروه عدم تعهد قرار می‌گرفتند. باید به این نکته نیز اشاره کرد که بسیاری از تصمیم‌ها و داده‌های سیاست خارجی، واکنشی است نسبت به رفتار سایر بازیگران بین‌المللی. (قوام، ۱۳۷۲ : ۱۳۵)

 

۲-۴- سیاست خارجی در نظریه سازه‌انگاری

 

سازه‌انگاری رویکردی است که پیش از طرح در روابط بین‌الملل در جامعه شناسی مطرح بوده است. از اواخر ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ سازه‌انگاری به یکی از تئوری‌های اصلی روابط بین‌الملل تبدیل شده است. در حوزه روابط بین‌الملل نیکلاس اونف نخستین کسی بود که اصطلاح «سازه‌انگاری» و اجتماعی بودن جهان بر ساخته ما را به کار برد. (صادقی، ۱۳۸۷: ۲۵۰)
آغاز نظریه سازه‌انگاری در مورد سیاست خارجی را نقد مفهوم انسان اقتصادی سودجو می‌دانند که در مرکز تحلیل واقع‌گرایان قرار دارد و از این رو، مفاهیم، ارزشها، افکار یا هنجارها را تنها ابزاری برای تاکید بر منافع مشخص و توجیه آنها می‌دانند. در برداشت سازه‌انگارانه از سیاست خارجی می‌توان هم به سطح هنجارهای فراملی، و هم به هنجارهای ملی و یا هر دو استناد کرد.
سازه‌انگاری بر ساخت اجتماعی واقعیت تاکید می‌کند، که همه کنش‌های انسانی در فضایی اجتماعی شکل می‌گیرد و معنا پیدا می‌کند و این معنا سازی است که به واقعیات جهانی شکل می‌دهد. در تئوری سازه‌انگاری، هویت‌ها، هنجارها و فرهنگ نقش مهمی‌ در سیاست خارجی ایفا می‌کنند. هویت‌ها و منافع دولت‌ها توسط هنجارها، تعاملات و فرهنگ‌ها ایجاد می‌شود و این “فرآیند” است که موضوع تعامل دولت‌ها را تعیین می‌نماید.(ه‍ادی‍ان‌، ۱۳۸۲: ۹۱۵)
به عبارت دیگر، بر اساس این تحلیل دولت‌ها وسیاست‌گذاران هستند که به عوامل فیزیکی نظیر سر‌زمین، تسلیحات و جز اینها معنی می‌بخشند. نکته اساسی در رویکرد سازه‌انگاری آن است که نمی‌توان سیاست بین‌الملل را در حد یک سلسله تعاملات و رفتار‌های عقلایی و در چهار چوب‌های صرف مادی و نهادی در سطوح ملی و بین‌المللی تقلیل داد، زیرا تعاملات دولت‌ها صرفا بر اساس یک سلسله منافع ملی تثبیت شده شکل نگرفته، بلکه در طول زمان به صورت نوعی الگوی رفتاری از طریق هویت‌ها شکل می‌یابند و یا باعث تشکیل هویت‌ها می‌شوند. (Jeffrey, 1998: 324, 348)
به این ترتیب، تفاوت رفتار دولت‏ها در سیاست ‏خارجی، ریشه در فهم آن‏ها از هنجارها و نیز میزان تاثیر‏گذاری این هنجارها دارد. در نتیجه، پیش‏بینی سیاست ‏خارجی یک کشور زمانی ممکن است که هنجارهای بین‏المللی‏ و داخلی و تاثیر آن هنجارها بر همدیگر شناخته شوند.
گزا‌رۀ مهم هستی‌شناسانه‌ این است که ساختارهای فکری و هنجاری نیز به اندازۀ ساختارهای مادی (مورد توجه و تاکید واقع‌گرایان) اهمیت دارند. این گزارۀ مهم در واقع، نقطۀ تمایز این نظریه‌ها با نظریه‌های واقع‌گرایانه می‌باشد که صرفاً بر عوامل و فاکتورهای مادی به عنوان عوامل تعیین ‌کنندۀ رفتار دولت‌ها در روابط بین‌الملل تأکید دارند.(ونت، ۱۳۸۴: ۱۹۷)
هدف سازه‌انگاری در روابط بین‌الملل افزایش وابستگی متقابل، احترام به ارزش‌ها و هنجار‌های داخلی و هم هنجار‌های جامعه جهانی برای به رسمیت شناخته شدن متقابل دولت‌ها و شکل‌گیری تشریک مساعی برای کاهش منازعه و افزایش همکاری و امنیت بین‌المللی است.(امینی، ۱۳۸۳: ۱۶۲)
از نظر سازه‌انگاران، اتحاد‌ها و ائتلاف‌ها، بر خلاف نظر واقع‌گرایان ، نه صرفا بر اساس تهدید، بلکه بر اساس ارزش‌های مشترک شکل می‌گیرند. دولت‌ها بر اساس هویت‌شان دشمنان، رقبا و دوستان خود را درک می‌کنند و دراین فرآیند، هویت خود را تعریف و باز تعریف می‌نمایند. آنها بر اساس انتظاری که از دیگران دارند، رفتارشان را تنظیم می‌کنند. (Vendulka, 2001:34)

 

۲-۵- سازه‌انگاری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

 

سازه‌انگاری همانگونه که اشاره شد، هویت را امری ساخته شده در بستر تاریخی و ساختار بینا‌ذهنی معنا می‌کند. براین اساس هر دولت ملی دارای هویتی منحصر به فرد است. جمهوری اسلامی ایران نیز دارای هویت خاص خود است که عنوان رسمی‌اش بیانگر آن است. بر اساس تقدم کلمه اسلامی بر کلمه ایران در این عنوان و همچنین محتوای قانون اساسی، به نظر می‌رسد که در وهله نخست این صفت اسلامی است که تعیین کننده مجموعه هنجارها و ارزشهای حاکم بر نظام و ساختار سیاسی آن است. بی تردید ارزشها و مفاهیم برخواسته از اسلام و اصول و قواعد اخلاقی و فقهی اسلام در شکل دادن به هویت دولت – ملت ایران نقشی عمده داشته است؛ اما اسلام تنها منبع هویت‌ساز جمهوری اسلامی ایران نیست.
تلفیق ایرانیت، اسلامیت و هنجارهای غربی در هویت دولت – ملت ایران، به آن هویتی چند لایه بخشیده است. ( دهقانی، ۱۳۸۶: ۱۲۵) از منظر سازه‌انگاری هویت‌های متعدد، نقش‌های گوناگون را برمی‌تابد. این نقش‌ها که در واقع منعکس کننده شاخص‌های سیاست خارجی یک کشور است در رابطه با جمهوری اسلامی ایران عبارتند از:

 

۲-۵-۱- اسلام گرایی

 

عنصر اصلی هدایت کننده رفتار سیاست خارجی ایران ارزشها و هنجارهای اسلامی است که از آن به عنوان ایدئولوژی اسلامی یاد می‌شود. ایران پس از انقلاب اسلامی متاثر از وضعیت دنیای اسلام که نزدیک به
دو قرن تحت استثمار قرار داشت، پرچمدار اتحاد مسلمین و ایجاد امت واحد اسلامی شد و در این راستا ایده صدور انقلاب در سالهای نخست استقرار حکومت اسلامی در ایران شکل گرفت و حمایت از جنبش‌های اسلامی در اولویت اهداف سیاست خارجی آن قرار گرفت. دستیابی به یکپارچگی دارالاسلام و ایجاد قطب قدرت جهانی اسلام، یک مرحله بسیار تعیین کننده در مسیر جوامع اسلامی به سوی جامعه آرمانی است. (نخعی، ۱۳۷۶ : ۱۷۷)
با توجه به این رسالت اسلامی، تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مسئله وحدت سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی مسلمین را مطرح کردند. در اصول مندرج در فصل دهم که مربوط به سیاست خارجی می‌شود، همچنین در فصول اول (اصول کلی)، چهارم (اقتصاد و امور مالی)، ششم (رهبری)، و نهم (قوه مجریه) که اصولی در رابطه با سیاست خارجی دارند، نقش ارزشها و هنجارهای اسلامی به وضوح قابل مشاهده است. مجموعه این اصول یک چارچوب نگرشی برای سیاست خارجی ایران فراهم کرده‌اند که از درون آن به دنیا نگریسته می‌شود. در نگاه فقه اسلامی، نظام بین‌الملل مرکب از واحدهای ملی نبوده، بلکه متشکل از دو قلمرو دارالکفر و دارالاسلام است. این برداشت نیز وجود دارد که در آینده امت اسلامی واحد تشکیل خواهد شد. این مسئله منجر به اصل تلاش برای تحقق امت اسلام می‌شود که می‌تواند به قاعده‌ای در سیاست خارجی تبدیل شود. (مشیرزاده، ۱۳۸۵: ۲۲) در واقع ایده صدور انقلاب بر همین اساس شکل گرفت.

 

۲-۵-۲- ایران مداری

 

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اگر چه به شدت تحت تاثیر هویت اسلامی آن قرار دارد، از منابع دیگری نیز تغذیه می‌شود؛ از جمله آن می‌توان به هویت ملی و آرمان‌گرایی سنتی ایرانیان اشاره کرد. این آرمان‌گرایی ایرانی با عنوان ایران‌مداری مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت. فولر در مقدمه کتاب “قبله عالم” می‌نویسد: جای تعجب نیست که نگاه ایران به جهان عمیقا ایران‌مدار است و در این دیدگاه چنان تعصبی وجود دارد که همیشه برای بیگانگان قابل درک نیست. (فولر، ۱۹۹۱: ۱)
از آنجا که فرهنگ‌ها در تعامل با یکدیگر دستخوش دگرگونی می‌شوند، فرهنگ برتری جویانه ایرانی در تعامل با فرهنگ اسلامی و سپس فرهنگ غربی دچار تغییر و تحول شد. در این تعامل، برخی از مولفه‌های اسلام شیعی نه تنها با عناصر هویت ایرانی سازگار بوده، بلکه قوام‌بخش آن نیز شده است. به عنوان مثال، نبرد خیر و شر و طرفداری از مظلوم همان اندیشه‌ای است که ریشه در ایران باستان دارد و در تشیع عاشورایی بستر مناسب خود را یافته است. ( نقیب زاده، ۱۳۷۸: ۶۴۶)

 

 

۲-۵-۳- جهان گرایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت