مقاله – پایگاه سیاسی اجتماعی و فرهنگی شیعه در عصر امام صادق (ع)۹۴- … |
۲-۳-۵مروان بن محمد مشهور به مروان حمار (۱۲۷ – ۱۳۲).
Top of Form
مروان بن محمد بن مروان بن حکم،مادرش ام ولد لبابه، از نژاد کرد بود.او در ماه صفر سال ١٢٧ ه به خلافت رسید و تا سیزدهم ماه ربیع سال ١٣٢ ه که در «بوصیر» از سرزمین مصر کشته شد، در این مقام ماند. با کشته شدن مروان فرمانروایى امویان نیز پایان یافت و خلافت به عباسیان منتقل شد (حیدر، ج۱ ، ص ۱۷۲) .
مروان بن محمد ، آخرین فرد از خلفای بنی امیه بود. چون مربی او جعد بن درهم بود، او را مروان جعدی می گفتند. و چون در جنگ ها بسیار شجاع، جنگجو و شکیبا بود، به او حمار می گفتند (ابن طقطقی، ۱۳۶۰ ، ج ۲، ص ۱) .
مروان در حکمرانی از عمل و نظری درست برخوردار بود و عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمانهای بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخدادهای بسیاری که برضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد.
انقلابى که بنى امیه از خاموش کردن آن عاجز شدند انقلابى بود که در عصر مروان حمار آخرین سلاطین بنى امیه آشکار گردید، زیرا طبقات مختلف مردم علیه او شوریدند و ارتش و قواى انتظامى از فرمان او سرپیچى کردند، و مردم از کمک به او خوددارى نمودند. یاورانش او را رها کرده و رفتند، لذا کار مروان به جائى رسید که دنیا براى او تنگ شد، و بخشش پول و وعده حکومت به این و آن براى وى ثمر نداشت (مغنیه،۱۳۴۳ ج۱ ص ۱۵۷). از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حران و در زیر سیطره قیسی ها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن یمنی ها از او و پیوستن شان به دعوت عباسیان منجر شد (مسعودی، ۱۳۷۴ ، ج ۳، ص ۳۴۵٫) .
۲-۴سقوط امویان
عمّال اموى، که در سرتاسر کشور اسلامى آن روز حکومت می کردند و به جنایت و خونریزى و حیف و میل اموال مردم مشغول بودند، همواره درصدد بودند فریادهاى خشمگینانه و حقطلبانۀ آزادیخواهان و انقلابیّان را در نطفه خفه سازند.
در واقع دورۀ ضعف و افول امویان پس از مرگ هشام آغاز شد. پسران هشام، ولید دوم را کافر و زندیق خواندند و زمینه یورش گستردهاى را بر او فراهم آوردند (طبری، ج ٧ ، ص ٢٣٢) . پس از شهادت زید بن علی در اواخر حکومت هشام و شهادت فرزندش یحیی، همزمان با مرگ این خلیفه دیکتاتور و خون آشام اموی، حکومت مروانیان نیز در سراشیبی سقوط قرار گرفت؛ چرا که موج مخالفت و اعتراض علیه دستگاه خلافت از گوشه و کنار برخاست و نقاط مختلفی از کشور اسلامی دستخوش تشنج و درگیریهای قومی شد.
فشارهایى که توسط دولت مرکزى اموى و با تمام ابزارهایش براى جلوگیرى از گسترش علم و فرهنگ اعمال مىشد، پنجههاى آهنین این فشارها و تضییقات ظالمانه به دلیل سرنوشت وحشت انگیزى که در انتظار امویان بود به آرامى آغاز به فترت و سستى نمود ( امین، ۱۳۸۵ ، ج۱ ، ص ۶۰) .
شیعیان و اولاد على (ع) اولین گروهی بودند، که علیه جنایات بنى امیه و استبداد آنان قیام کرده و مبارزه نمودند و نام مظلومین و حقوق آنان را به میان آورده، و از حقوق مظلومین دفاع نمودند و اولین دستهاى بودند که بخاطر این هدف کشته دادند .
در أواخر حکومت امویان، نهضتی بزرگ تحت پوشش “الرضا من آل محمد ” بر ضد حکومت بنیامیه، سراسر جهان اسلام را فراگرفت و هر روز نفرت مردم نسبت به امویان و علاقه و محبتشان به هاشمیان و وابستگان به خاندان رسالت، زیادتر میشد.
مردم ستمدیده و ناراضی فلسطین نیز بر کارگزار حکومت اموی خشم گرفته او را از دیار خود طرد کرده و فرد دیگری را از میان خود برای زمامداری برگزیدند. عمان، دمشق، حمص، یمامه، خراسان، عراق و بسیاری از نقاط دیگر در آتش فتنه و کشمکشهای قومی و حکومتی می سوخت (ابن اثیر، ج ۵، ص ۳۳۰) .
منازعات و کشمکشهای دولتمردان بر سر قدرت نیز اوضاع نابسامان کشور را روز به روز تشدید می کرد و ضعف و درماندگی و درنهایت، سقوط حکومت امویان را نوید می داد.
در اواخر سال ١٣٢ هجرى پرچم سیاه، شعار عباسیان، بر فراز قلعههاى دمشق افراشته شد و دولت اموى انقراض یافت.وقتى خلافت به ابو العباس سفاح رسید عموى خود عبد الله بن على را مأمور جنگ مروان آخرین خلیفه اموى کرد و او مروان را تا موصل تعقیب کرد. در آنجا مروان شکست خورد و به حران رفت و از آنجا به دمشق و فلسطین گریخت و سپس به فسطاط مصر رفت.
ابو العباس به عموى خود نوشت که تعقیب مروان را بصالح بن على واگذارد، او نیز بدنبال مروان رفت و عاقبت در دهکده بوصیر او را کشت و سرش را بنزد سفاح فرستاد، سفاح خدا را شکر کرد که انتقام برادرش ابراهیم را گرفت. بدینسان دولت اموى منقرض شد و دولت عباسى بدست ابو العباس سفاح بنیاد شد (حسن ابراهیم،۱۳۷۶ ج۱ ، ص ۴۴۱) .
پس از انقراض دولت اموی به جاى آن دولت جدیدى برپا شد که وجه همّت خود را در این مىدید تا قبل از گام برداشتن در راهى که دول
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
ت گذشته در پیش گرفته بود، پایههاى حکومت خود را محکم کند (امین، ۱۳۸۵ ، ج۱، ص ۶۲) .
مخالفت و تحریک شیعیان نقش بسیار زیادی در تضعیف و شکست خلافت اموى داشت، و کوفه که محل رشد و گسترش ناآرامیها بود، نقشى سرنوشتساز را ایفا می کرد .
هلاکت و نابودى حکومت هزارماهه و جائرانۀ بنىامیّه یکى از آثار و نتایج قیام مقدّس امام حسین علیه السلام و نهضت زید علیه السلام بود. و سرگذشت بنىامیّه پس از آن همه جنایت، خود درس عبرتى است.
۲-۵علل سقوط امویان
درباره سقوط دولت اموی و علل آن مطالب مختلفی گفته شده است. دورۀ ضعف امویان بعد از هشام شروع شد . سقوط این حکومت در طول دوره ی زمانی نسبتا طولانی اتفاق افتاده است که در اینجا به مهمترین این عوامل اشاره میگردد:
۲-۵-۱سوء استفاده از بیت المال مسلمین
بیتالمال که به تمام مسلمین تعلق دارد، باید در راه منافع خود آنها به کار برده شود و در راههایی به مصرف برسد که رضایت خدا در آن است. ولید بن عبد الملک مسجد جامع دمشق را که به جامع اموى شهرت یافت، بنا کرد، و چهار صد صندوق طلا خرج آن نمود. آوردهاند که در هر صندوق چهارده هزار دینار، و یا به گفتهاى دیگر بیست و هشت هزار دینار، قرار داشت. مردم وى را از این اسراف نکوهش کردند، و او که از بیت المال مسلمانان مىبخشید، گفت: تمامى اینها از دارایى شخصى من است ( حیدر، ۱۳۶۹،جلد ۱ ،ص ۱۵۳ )
این مطلب نشان می دهد که ولید اموال مسلمین را ملک شخصی خود میدانست و آنگونه که میخواست، از آن بهرهبرداری میکرد.
۲-۵-۲انجام کارهای خلاف شرع و دین
گرایش به تجمل گرایی و بنای کاخهای زیبا به سبک امپراتوری رم در این دوره رواج یافت. منصور دومین خلیفه ی عباسی یکی از دلایل سقوط امویان را مال دوستی عنوان نمود به ویژه جواهر، میگساری، زن بارگی و خریداری کنیزکان آوازه خوان متداول شد تا آنجا که گفتار روزانه برخی خلفای اموی فقط درباره زن و خوراک و شراب بود .
آنان چنان به باده پیمایی و هوسرانی و عیاشی و خوشگذرانی مشغول بودند و در این لذات و شهوات غرق شده بودند که توجهی به امور مملکت نداشتند و تنها فکرشان این بود که از چه راهی وسایل عیش و نوش خود را فراهم سازند. این امر موجب شد تا به تدریج پایه های حکومت آنان متزلزل گردد .
امویان عیاشى را از روم شرقى فرا گرفته بودند و این عادت آنها را از توجه به امور کشور بازداشت. یزید بن معاویه به عیاشى معروف بود، یزید بن عبد الملک نیز از او بهتر نبود (حسن ابراهیم ،۱۳۷۶،ج۱، ،ص ۴۳۰). به طور کلی برخی از خلفای اموی مانند یزید بن معاویه، عبدالملک بن مروان، یزید بن عبدالملک و ولید بن یزید علاقهی زیادی به مسکرات داشتند. ولید بن یزید دربارهی شراب غزلهای عالی سروده و به قدری در تعریف توصیف مسکرات افراط کرده است که پس از وی شاعران الفاظ و معانی شعرهای او را دزدیده در اشعار خود آوردند(علیدوست خراسانی، ۱۳۷۸ ، ص ۱۱۳ ).
۲-۵-۳نهضت های سیاسی و دینی در دوران اموی
یکى از گروههاى مخالف بنى امیه گروه پرهیزکاران مسلمان بودند که با شیعه و خوارج ارتباط نداشتند، فقیهان و قاریان قرآن و یاران پیغمبر و اعقاب آنها جزو این گروه بودند که حکومت اموى را دشمن داشتند و بسیارى از آنها بر ضد امویان شورش کردند. خوارج نیز دشمنان خطرناک بنى امیه بودند، امویان همت خود را براى فرو نشاندن شورشهاى خوارج مصروف داشتند و نیروى آنها در این راه بمصرف رسید و از انجام امور دولت باز ماندند و دولتشان منقرض شد. شیعیان نیز با تسلط و نفوذ امویان مخالف بودند، زیرا عقیده داشتند که خلافت حق على و اولاد اوست. عقیده مهدى منتظر که از طرف شیعیان میان مسلمانان شیوع یافت در انقراض دولت اموى تاثیر بسیار داشت. (حسن ابراهیم ،۱۳۷۶،ج۱، ،ص ۴۳۲)
۲-۵-۴سیاست تبعیض نژادی بنی امیه
امویان از چند چیز حمایت و با چند چیز مبارزه می کردند. از جمله چیزهایی که حمایت می کردند دامن زدن به آتش تعصب های نژادی بود.
جرجی زیدان در این باره می گوید: “در نظر بنی امیه مردم سه دسته می شدند: اول فرمانروایان که خود عرب ها بودند، دوم موالی یعنی بندگان (مسلمانان آزاد شده) آنان، سوم ذمّی ها، چنانکه معاویه راجع به مردم مصر می گوید: “اهل آن کشور سه دسته ناس، شبیه ناس، نسناس و یا لاناس (جانور) می باشند.” طبقه اول عرب ها و دوم موالی و سوم ذمیان یعنی قبطیان هستند.” در جلد چهارم، جرجی زیدان فصلی دارد در سیاست دولت در عصر اموی. وی راجع به اینکه اموی ها به اهل ذمه سخت می گرفتند برای پول و اگر پول می داد او را خیلی گرامی می داشتند ارجاع می کند (زیدان، ۱۳۷۲ ، ج ۱ ،ص ۷۴۴ ) .
[جمعه 1399-09-21] [ 10:16:00 ق.ظ ]
|