متن کامل – بررسی رابطه توانمندسازی روانشناختی با اعتماد و یادگیری سازمانی در بین پرستاران … |
انفعالی بودن
فعال و مبتکر بودن
کمیت
کمیت و کیفیت
مدیر مسئول است
همه مسئولند
تغییر را به گردن دیگرا ن انداختن
مشکل را حل نمودن
محتوا
فرآیند و تحول
(منبع : میرشبل نعمتی، ۱۳۸۹، ص ۲۶)
با توجه به آنچه که بیان شد توانمند سازی روانشناختی به خصوص در مشاغل و محیط ها پر تنش سازمانی، (که مراکز درمانی و حرفه پرستاری نیز از جمله این محیط ها و مشاغل است) می تواند توانایی های افراد را در مواجهه و کاهش آثار زیان بار این تنش ها افزایش دهد و بهره وری و رضایت مندی را بین همه ذینفعان سازمان افزایش دهد. متغیر دیگری که می تواند در این زمینه مؤثر باشد اعتماد سازمانی است. همان گونه که بیان شد اعتماد خود یکی از مؤلفه های توانمند سازی است اما دراین پژوهش اعتماد سازمانی به صورت مجزا و و به صورت یک متغیر مورد بررسی و سنجش قرار می گیرد.
۲- ۳ اعتماد سازمانی
۲-۳-۱ تعریف اعتماد
گرچه بهنظر می آید که اعتماد، دارای مفهومی واضح و آشکار بوده و برای همگان بدیهی بهنظر میرسد، اما در واقع چنین نیست. هنگامیکه سعی در ارائه تعریفی از این مفهوم داریم، متوجه میشویم که کار ساده ای نیست. به بیان دیگر اعتماد یک مفهوم اساسی است که به راحتی تعریف نمی شود اما توسط هر فردی به راحتی درک می شود. این پیچیدگی، زمانی بیشتر میشود که متوجه شویم در تحقیقات صورت گرفته در این زمینه، از مفاهیم دیگری نیز به جای اعتماد سازمانی استفاده شده است. تعاریف مختلف در باب اعتماد نشان می دهد که اعتماد پدیده ای پویا است که وابسته به کنش متقابل و عوامل مختلفی است که می تواند در ساخت دهی آن مؤثر باشد.
فرهنگ آکسفورد، اعتماد را به اینصورت تعریف کرده است: اطمینان یا اتکاء به برخی از ویژگیها یا خصایص یک شخص یا سازمان ، پذیرفتن یا اعتباردادن به شخص یا سازمان بدون بررسی و دریافت شواهد و قرائن، باور یا اعتماد و یا اتکاء به صداقت یک فرد یا سازمان، داشتن انتظارات مطمئن نسبت به یک فرد یا سازمان، صداقت، درستی و وفاداری. فرهنگ وبستر، اعتماد را تکیه مطمئن بر افراد و اشیاء و نیز وابستگی مطمئن به ویژگیها، تواناییها، قدرت و درستی افراد، معنا کرده است. پوتنام[۵۷] (۱۹۹۵) یکی از صاحب نظران و پیشروان مباحث سرمایه اجتماعی، این سرمایه را مجموعهای از مفاهیمی نظیر اعتماد، هنجارها و شبکهها تعریف کرده است که منجر به ایجاد ارتباط و مشارکت بهینه اعضای یک اجتماع میشوند و در نهایت، منافع متقابل اعضای آن اجتماع را تأمین میکند. وبر[۵۸] اعتماد را به عنوان پیش نیاز ساختار اجتماعی می داند و معتقد است که با افزایش پیچیدگی یک سیستم نیاز به اعتماد نیز به طور نسبی افزایش می یابد (یوسفی و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۵۸۶).
کاستالدو[۵۹] (۲۰۰۷) هفتاد و دو تعریف انجام شده از سال ۱۹۶۰ میلادی را گرد آوری نموده است که بیشتر صاحب نظران بر این باورند که اعتماد دربر گیرنده انتظارات مثبت در خصوص رفتار های دیگران می باشد که البته با اقدامات دیگران نیز ممکن است مورد آسیب قرار گرفته و به آن خدشه وارد شود (مقیمی و رمضان، ۱۳۹۰، ص ۱۳۹).
اعتماد یک عنصر کلیدی است؛ زیرا مشارکت را ممکن می سازد و مشارکت در سازمانها همیشه حائز اهمیت بوده است. روندهای جدید در سازمانها حرکت به سمت پیامدها و نتایج است؛ اولاً، باعث ایجاد تغییرات در ماهیت کار میشود که سبکهای قدیمی مشارکت نمی تواند در این زمینه کارساز باشد. ثانیاً، باعث ایجاد تغییرات در ماهیت مشارکت می شود که تأکید بیشتری بر شکلهای داوطلبانه از مشارکت می شود(میزنال[۶۰]، ۱۳۸۳). به عقیده مولرینگ[۶۱] (۲۰۰۴)اعتماد جزء مفاهیمیاست که در علوم مختلف توسط صاحبنظران مورد بررسی قرار گرفته و بنا بر اصول حاکم بر هر کدام از این علوم تعاریف متفاوتی از آن ارائه گردیده است . دایتز و هارتوگ[۶۲] (۲۰۰۶) رایج ترین تعاریف دانشمندان درباره اعتماد را به شرح زیر بیان کرده اند:
جدول(۵-۲) : تعاریف مختلف از اعتماد
[جمعه 1399-09-21] [ 10:57:00 ق.ظ ]
|