۳-۵-۲-۱-۱ عقاید زید دربارۀ امامت

 

زید به‌عنوان فردى که در مکتب امامان اهل بیت علیهم السلام رشد کرده و پرورش یافته بود به امامت آنان معتقد بود و ایشان را جانشین جدش پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌شناخت.
قیام زید به دستور امام علیه السلام بوده و به خاطر رسوخ وى در عقیده به امامت، او را از پایان کارش نیز مطلع ساخته است. (علی نوری، همان ص ۹۹ )شهرستانى مى‌گوید: « زید امامت مفضول را با وجود فاضل در صورت وجود مصلحت جایز مى‌دانسته و معتقد بوده که چون على علیه السلام از مشرکان ‌زیاد کشته‌بود، قلب فرزندان تازه‌مسلمان آنان براى‌امامت و رهبرى ایشان نرم و هموار نمى‌شد و مصلحت‌ایجاب کرد که ابوبکر خلافت را به‌دست گیرد»(شهرستانی ، ج  ١ ، ص  ١۵۵ . ).

 

۳-۵-۲-۱-۲ شخصیت علمی زید

 

زید از شاگردان مکتب امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، بوده و در علم و معرفت به مرتبه ای رسیده بود که امام صادق(ع) درباره وی فرمود: «کان عارفاً و کان عالماً و کان صدوقاً.» (کشی، ،۱۳۴۸ ص۲۸۵) او مردی با ایمان، عارف، عالم، درستکار و صادق بود.
بزرگان علم رجال مقام علمى حضرت زید (ع) را با عباراتى رسا بیان کرده‌اند و از او به عنوان یکى از بارزترین شخصیت های فقهى و علمى آل محمد نام برده اند .
علامه بزرگ امینى در کتاب الغدیر در خصوص دفاع از ساحت مقدس زید و بیان فضائل و مقام علمى وی مى‌گوید: «. . . و من مقدمى علماء اهل البیت. . .»  او یکى از برجسته‌ترین علماى اهل بیت (ع) بود، فضائل و کمالات از هر طرف او را احاطه کرده بود، علم از او چون آب چشمه مى‌جوشید (امینی،۱۴۰۸ ،ج۳ ،ص۶۹).

 

۳-۵-۲-۱-۳ شهادت زید

 

بنابر نقل بیشتر منابع، عدۀ زیادى از قاریان و بزرگان شهر کوفه، زید را یارى کردند و جنگى تمام عیار بین او و سپاهیان اموى درگرفت. شعار هواداران زید، جمله‌اى بود که مسلمانان صدر اسلام مى‌گفتند: «یا منصور امت…» یعنى «اى یارى شده، جان دشمن را بگیر!» اما زمانى که نبرد به نقطۀ حساس رسید، کوفیان چون گذشته، گرد رهبر خویش را خالى کردند در این هنگام تیری از جانب دشمن به پیشانی زید اصابت کرد و در آن فرو رفت.
زید که بر اثر اصابت تیر نمی توانست به جنگ ادامه دهد و از طرف دیگر عده ای از یارانش را در جنگ از دست داده بود و عده ای دیگر متفرق شده بودند، ناگزیر دستور عقب نشینی صادر کرد. زید به شهادت رسید و یاران زید از جمله فرزندش یحیى، جنازۀ او را در جوى آبى دفن کردند و با خاشاک پوشاندند و بر آن آب جارى ساختند تا مبادا دشمن بر جنازه دست یابد و آن را مثله کند.
یحیى بن زید نیز متوارى شد و چون از جستجوى وى دست برداشتند با گروهى از زیدیّه به خراسان رفت،
به گفته ابن اثیر یکی از مزدوران هشام که ناظر دفن کردن جسد زید بود، جریان را به یوسف بن عمر گزارش داد. به دستور یوسف نبش قبر کردند و جنازۀ بى‌سرش را در کُناسه (نام محلى   در کوفه) به دار کشیدند و سرش را براى هشام به دمشق فرستادند. سرش نیز بر دروازۀ دمشق نصب گردید   (ابن اثیر ، ج  ۵ ، ص  ٢۴۶ ).
طرفداران زید نیز تحت تعقیب و شکنجه قرار گرفتند وحتّى جایزه‌هایى نیز براى سر آنان تعیین کردند.
خشم و نفرت مسلمانان علیه هشام و دستگاه حکومت اموى پس از قیام زید بن على و شهادت او برافروخته‌تر شد. در این میان مردم خراسان دست به شورش زدند و جنایت‌هاى بنى امیه را بازگو و محکوم مى‌کردند    (یعقوبی، ج۲، صص ٢۵۵ - ٢۵٨) .
خبر شهادت زید و یارانش در مدینه اثر عمیق و ناگوار داشت و بیش از همه، امام صادق (ع) از این واقعه متأثر بود. پس از شهادت زید، چنان غم و اندوه و غصه، امام صادق (ع) را فرا گرفته بود که هرگاه نام کوفه و زید به میان می آمد، بی اختیار، اشک از چشمان حضرت سرازیر می شد و با جمله هایی جان سوز و تکان دهنده، توأم با تکریم و احترام عمیق نسبت به عموی شهید خود و یاران فدا کار وی، خاطره شهادت او را گرامی می داشت. پس از شهادت زید بن على آن حضرت به یارى خانواده‌هاى یاران شهید او برخاست. به گفته‌ى ابو خالد واسطى، امام (ع) هزار دینار به او داد تا به خانواده‌هاى شهیدان در قیام زید بپردازند  (مفید، ج ٢ ، ص ١٧٣).

 

۳-۵-۲-۲ قیام یحیی بن زید

 

بعد از شهادت زید بن علی (ع) ، مردم خراسان علنا تنفر و انزجار خود را نسبت به حکّام اموى ابراز نمودند و در عوض به طرفدارى از خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به ویژه یحیى (ع)، برخاستند. یحیی راه پ

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است

در را ادامه داد و چونکه حجاج و دیگر امراى اموى عراق هواداران کوفى شیعی او را به خراسان تبعید کرده بودند، تصمیم گرفت به این استان دوردست سفر کند.
اینکه چرا یحیی خراسان را انتخاب کرد، دلایل فراوانى وجود دارد:
اول اینکه: شیعیان در آن منطقه فراوان بودند. دوم اینکه: از مرکز خلافت اموى به دور بود؛ سوم اینکه: در میان قبایل مختلف آنجا اختلافهایى چون درگیرى قیس و ربیعه، وجود داشت که وضع آنجا را مشوش کرده زمینه را براى آغاز حرکت مهیا کرده بود ( یعقوبی ، ج۲ ،ص ۳۹۲) .
یحیى (ع) در خراسان چنان نفوذى به‌هم زده بود که دعات بنى العبّاس و هواخواهان حکومت عبّاسى براى پیشبرد مرام خویش به وى پیوستند، به‌طورى‌که بکیر بن ماهان که از طرفداران پروپاقرص عبّاسى‌ها و از شخصیّت‌هاى مهم عراق بود، رسما مردم را به بیعت با یحیى (ع) دعوت مى‌کرد   .
قیام یحیى (ع) بنا به وصیّت پدر بزرگوارش حضرت زید (ع) و به خونخواهى او و اصحابش بود، همچنان‌که خود زید (ع) هدف از قیام بر علیه دستگاه جابر اموى را مى‌فرمود: “انّما خرجت على الذین قاتلوا جدّی الحسین ” (بغدادی، ج۱ ،ص ۲۵ ، ) من بر ضدّ آنان که با جدّم حسین جنگیدند قیام کرده‌ام.
یحیى (ع) به امامت پسر عمویش امام صادق (ع) اعتراف داشت و اگر نهضت او به پیروزى مى‌رسید، حتما حکومت را به صاحب اصلى او یعنى امام صادق (ع) ارجاع مى‌داد.
از شیعیان کلمه‌اى مبنى بر تعریض تا چه رسد به لعن او دیده نشده است. و آخرین نظریۀ شیعیان دربارۀ او این است: که او به امامت حضرت صادق (ع) معتقد بود، خوش عقیده و هشیار به امر تشیع بود، امام صادق (ع) در سوک او گریه کرد و سخت محزون شد و بر او رحمت فرستاد “سلام اله علیه و على روحه الطاهره” (امینی، ۱۳۶۸ ،ج۶ ، ص۱۰۱) .
یحیی را در جوزجان به قتل رساندند و طرفداران آل محمد (ص) موقتا پراکنده شدند .همزمان با قیام یحیی ، جسد پدرش زید را در کوفه از دار پایین آورده سوزاندند و خاکسترش را به فرات ریختند .سر یحیی را به نزد ولید بن یزید به شام فرستادند و جسدش را در جوزجان به دار آویختند . (ابوالفرج اصفهانی ، صص۱۴۵ و ۱۶۰) پس از آن، مردم خراسان که از بیم بنیامیه رهایی یافته بودند، در همه جا هفت روز برای یحیی بن زید عزاداری نمودند . مسعودی می گوید :” در آن سال هر چه پسر در خراسان زاده میشد، نامش را یحیی و یا زید میگذاردند” (مسعودی، ۱۳۷۴ ، ج۲ ، ص۲۱۶).
پس از شهادت زید و یحیى، دعوت زیدیه همراه با دیگر جریان هاى معارض امویان به سوى بنى عباس گرایش یافت. ولى طولى نکشید که بنى عباس، که پیش از این با شعارهاى فریبنده در حمایت از حقوق علویان سعى در جلب افکار عمومى داشتند، با علویان درگیر شدند و به مقتضاى منافع خود به دشمنى و عناد با خاندان پیامبر پرداختند.
بنى أمیّه و بنى عباس و عمّال ستمگر آنان که محروم از دین و دیانت حقّه خدا و رسول او بودند و از سیاست و کیاست و شرف و إنسانیّت بهره ای نبرده بودند چاره‌اى ندیدند جز آنکه از در ظلم و ستم و شکنجه و عذاب و حبس و قتل افرادى که بطرف آنان نمی روند برآیند و به عمّال نانجیب و ستمگر خود دستور أذیّت و نابودى آنان را بدهند.

 

۳-۵-۲-۳ قیام عبدالله بن معاویه

 

حلقۀ تکمیلی در قیامهای شیعی یا منتسب به شیعه، قیام «عبدالله بن معاویه» از خاندان ابوطالب است که در سال ۱۲۷ هـ . ق در کوفه علیه حاکم اموی قیام کرد ولی در آنجا مغلوب شدو به مداین و حلوان رفته، پیروان زیاد پیدا کرد و به تدریج ایران را زیر اقتدار خود درآورد و استخر راپایتخت خود قرار داد و اصفهان و رى و قومس و سایر ولایات را تصرّف نمود و قریب دو سال در این مملکت تسلط داشت. عبدالله در حالی که توانست گروهی از خاندان آل عباس، بنی هاشم، غلامان و موالی ایرانی و حتی خوارج را به سمت خود جذب کند، بر شهرهای غربی و مرکزی و جنوبی ایران دست یافت و سکه به نام خود ضرب کرد؛ اما نهایتا قیام وى در کوفه در محرم سال ۱۲۷ ق، به رغم نمایش دلیرى بسیار زیدیان در دفاع از وى، به شکست انجامید و پس از شکست از نیروهای اموی، به امید بهره گیری از کمک ابومسلم، به سمت سیستان و خراسان گریخت و در آنجا ظاهراً توسط ابومسلم – که او را مانعی بر سر راه خود تلقّی می کرد – به قتل رسید. برخی قیام او را پیش درآمد و زمینه ساز قیام عباسیان قلمداد کرده اند.
عقاید غلوآمیزی نیز به عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر نسبت داده شده است. او را بنیانگذار فرقه ای به نام «جناحیّـــه» دانسته اند. به اعتقاد برخی از محققان، اخبار مربوط به وی سخت متناقض است و روشن نیست که او از غلات است یا مردی صاحب عقل و درایت از بنی هاشم.

 

۳-۶ نتایج قیام های شیعه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت