برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

 

۱-۱- مقدمه

 

 

کان[۱] (۱۹۶۵) معتقعد است که سازمان عبارت است از مجموعه ای از نقشها. وقتی نقشها بر روی یکدیگر اثر میگذارند، نقشهای متداخل حاصل میشود. بنابراین به طور دقیقتر، سازمان عبارت است از مجموعهی نقشهای متداخل. به نظر وی تداخل نقشها موجب ابهام و تعارض میشود (کان، ۱۹۶۵؛ به نقل از مشبکی، ۱۳۸۵: ۲۰۲). کار مدیرگروه در آموزش عالی یک کار منحصر به فرد است چون مملوء از تعارض است. بر خلاف بسیاری از ساختار سازمانهای دیگر که تصمیمها توسط مدیران گرفته میشود و برای اجرا به کارکنان انتقال داده میشود، قدرت تصمیم گرفتن در آموزش عالی بیشتر با اساتید است(young, 2007: 1). در بسیاری موارد مدیرانگروه توسط اعضای هیئت علمی در دانشکده انتخاب میشوند در نتیجه هر کدام از اساتید انتظار دارند که مدیرگروه آنها را در تحقق اهدافشان کمک کند. مدیرگروه یک پیوند مهم و ضروری بین اساتید و اداره مرکزی است و در میان مجموعهای از ارزشها، مسئولیتها و نقشهای متعارض به دام میافتد (همان منبع).
هیچ واحد کاری، دانشگاهی یا غیر دانشگاهی، نمیتواند از تعارض میان کارکنانش اجتناب ورزد. وجود تعارض در یک گروه آموزشی دانشگاهی ذاتا احتمال وقوع بیشتری نسبت به سایر انواع واحدهای کاری دیگر دارد، اما تفاوت اساسی این است که ارزشها و هنجارهای شخصیت دانشگاهی و استقلال، غالبا موجب تعارض میشود، که در صورت مزمن بودن، باعث ارعاب شخصی و تحلیل اعتماد میشود. در این شرایط، کل کارایی واحدهای کاری آسیب میبیند، همچنین افراد صدمه خواهند دید و ارتباط برقرار نمیشود. لذا برای بهبود گروه، مدیرانگروه باید با آنها کار کنند و روشهای عاری از تنش و فشار روحی و روانی را به کار ببندند (رمزدن، ۱۳۸۰: ۲۹۶).
نظریه نقش[۲] مطالعه رفتارهای انسانی است، که با توجه به برخی از موقعیتهای خاص از افراد انتظار میرود. بر اساس تئوری نقش شغل مدیرگروهی ممکن است به عنوان یک پایگاه در نظر گرفته شود، یعنی یک موقعیت اجتماعی که افراد آن را اشغال میکنند. از افرادی که این شغل را بر عهده میگیرند رفتارهای خاصی انتظار میرود و این رفتارهای مورد انتظار نقش نامیده میشود (young, 2007: 1). بر اساس نظر ایشلمن[۳](۱۹۶۹) داشتن معانی مشترک از پایگاهها و نقشها به افراد اجازه می دهد که همدیگر را درک کنند و با هم همکاری کنند، پس قابل درک است که در مورد انتظاراتی که از مدیرانگروه در موقعیتهای خاص میرود به توافقات همگانی برسیم، اگر چه ایشلمن اشاره میکند که افراد بر اساس افکار و نگرش خود نقشهای دیگران را تفسیر میکنند در نتیجه افراد مختلف ممکن است نقشهای یکسانی را از کسی که در یک پایگاه معینی است انتظار نداشته باشند. نقشهای مورد انتظار از مدیرانگروه به وسیله افراد مختلفی درونی میشود مثل اساتید، دانشجویان و مدیران که با هم تفاوت دارند. بنابراین بیشتر از توافقات همگانی تعارض نقش شکل میگیرد (همان منبع).
هرگاه فرد در وضعیتی قرار بگیرد که مجبور به قبول همزمان دو نقش شود که تکالیفی متداخل بر عهدهاش میگذارند و نیز زمانی که انتظارات متناقضی را از دو یا چند گروه دریافت کند، دچار تعارض نقش شده است (رستگار خالد، ۱۳۸۴: ۱۲). درگیری ذاتی و تنش در شغل مدیرگروه به طور فراوانی در تحقیقات مختلف ذکر شده است. تاکر[۴] به عنوان یکی از قدیم ترین پژوهشگرانی است که به طور جامع رهبری گروه علمی یا مدیرگروهی را مورد بررسی قرار داده است. وی این شغل را به عنوان یک شغل متعارض در نظر میگیرد و اشاره میکند که فشارهای متنوعی روی مدیرگروه است، از جمله رهبر بودن. تاکر همچنین ۵۴ وظیفه و کار ضروری را که مدیرانگروه باید انجام بدهند مشخص میکند که شمار زیادی از این وظایف با هم متناقض هستند (Tucker, 1981: 4).
ماهیت این شغل باعث شده است که برخی از محققان از جمله جیملچ و میسکین[۵] آن را به عنوان یک شغل فرسایشی و یا به عنوان یک شغل خسته کننده و پر از فشار در نظر بگیرند (جیملچ و میسکین، ۲۰۰۴؛ به نقل از یانگ، ۲۰۰۷: ۳). مدیرگروه همچنین ممکن است دچار اضافهباری نقش نیز بشود. اضافهباری نقش یعنی شرایطی که در آن از دارندگان یک شغل برای انجام دادن کارهای مختلف انتظارات زیادی میرود، اما زمان کمی برای انجام تمامی آنها دارند. مدیرگروه بین اعضای هیئت علمی و مدیران اجرایی دیگر به دام میافتد، بسیاری از نویسندگان به این تنش شغلی و علل آن ریشهای آن اشاره کردهاند (جیملچ و برنز، ۱۹۹۴، جیملچ و گیتس، ۱۹۹۵، هابل و هومر۱۹۹۷، موسس و رو، ۱۹۹۰، روچ، ۱۹۶۷)، بسیاری از محققان دیگر نیز تلاش کردهاند که با مشخص کردن نقشهایی که مدیرانگروه بر عهده دارند، چالشهایی که مدیرانگروه با آن مواجه هستند را شناسایی کنند (young, 2007: 3).




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت