۱۹۶۰ میلادی

 

 

بیان تئوری x و y مدیریت

 

 

داگلاس مک گریگور

 

 

 

 

۱۹۶۱ میلادی

 

 

تجزیه و تحلیل تطبیقی سازمانها، طبقه بندی سازمانها بر مبنای مکانیزمهای اعمال شده برای منزلت کارکنان

 

دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است.

 

 

آمیتای انزیونی

 

 

 

 

۱۹۷۰ میلادی

 

 

شبکه مدیریت

 

 

رابرت بلیک

 

 

 

 

۱۹۷۰ میلادی

 

 

توسعه نرم افزارهای متعدد کامپیوتری برای حل مسائل مدیریتی در مؤسسات .
پیش بینی و مدیریت پروژه

 

 

صاحب نظران مدیریت و سازندگان کامپیوتر

 

 

 

 

۲-۳٫ نظریه های عمومی مدیریت:
اعمال مدیریت در سطوح اولیه سازمان ها و توجه به کمیت و افزایش بازدهی و رعایت مقررات و آئین نامه های اجرایی، قوانین استخدام و سلسله مراتب اداری ، اختیار و قدرت قانونی و قابلیت های حرفه ای، از ویژگی های برجسته مدیریت کلاسیک ( بوروکراسی، اداری و علمی) به شمار می رود (تورانی،۱۳۹۰: ۲۹).
ماکس وبر ، فایول، و فردریک تیلور پدر مدیریت علمی جهان ، سهم و نقش به سزایی در شکل گیری و تحقق مدیریت کلاسیک داشته اند. هر یک ویژگی هایی را برای نظریه های خود مطرح کرده اند.به رغم دور بودن مکانی این افراد از یکدیگر تقریباً همه آنها تفکر و نظراتی شبیه به هم ارائه داده اند. به همین دلیل هر سه نظریه را مرتبط با مدیریت کلاسیک می دانند. چون ویژگی های آنان شبیه بهم است(تورانی،۱۳۹۰: ۳۹)
پس از دوران مدیریت کلاسیک نظریه نئو کلاسیک (نهضت روابط انسانی) مطرح شده است. این تئوری بر پایه نظریه کلاسیک بنا شده است. به زبان دیگر این نظریه همان نظریه کلاسیک اصلاح شده، کامل تر شده و توسعه یافته است. فرض اساسی تئوری نئوکلاسیک یا نهضت روابط انسانی این است که روی جنبه های اجتماعی و روان شناسی افراد به عنوان گروه کاری تاکید می کند. تئوری نئوکلاسیک سازمان را مجموعه گروه های انسانی می داند که اهداف مشترکی دارند. در حالی که تئوری کلاسیک معتقد است: سازمان عبارت است از ساختاری از روابط قدرت، اهداف، نقش ها ، فعالیت ها، ارتباطات و عوامل دیگری بین افراد،که به صورت گروهی با یکدیگر کار می کنند. از دید نظریه پردازان کلاسیک سازمان اداری یک ساختار مکانیستی است. (تورانی،۱۳۹۰ :۳۰).
نظریهی نوین تحلیل سیستمی سازمان، سومین تئوری مهمی است که در زمینهی سازمان و مدیریت ابراز شده است. نظریهی نوین(تئوری نوین) به عبارتی تحلیل سیستمی سازمان نیز نامیده می شود. این تئوری همهی عناصر سازمان را مورد توجه قرار داده و کل سازمان و همچنین اجزای تشکیل دهنده آن را با یک دید فراگیر می نگرد. نظریه پردازان جدید سازمان را به عنوان یک سیستم جدید وفاق پذیر یا سازگار مورد توجه قرار داده اند، که بقای آن منوط به تعدیل مواضع در برابر تغییرات محیط خارج است. این نظریه سازمان را شامل فرایندی ساختاری دانسته که افراد برای اهدافی معین در تماس متقابل با یکدیگر قرار دارند. (تورانی،۱۳۹۰ :۳۱).
آلفرد کورزیبسکی، ماری پارکر فالت، چستر بارنارد و نورت وینر از طرفداران نظریه نوین هستند. از ویژگی های مهم نظریه نوین ، بینش سیستمی، پویایی سطوح و ابعاد چند جانبه و متقابل ، تعداد انگیزش ها احتمال پنداری، تعداد ریشه های علمی، توصیفی بودن، تعدد متغیرها و وفاق و سازگاری است. حرکت به سوی سیستم های بازتر باعث مطرح شدن دیدگاه (اقتضا یا طراحی موقعیتی) در سال های ۱۹۷۰ میلادی شد. به طور صریح می توان گفت که این دیدگاه بر آینده تاکید داشته و باریک بینی های محدود کننده نظریات قبلی را کنار گذاشته است. این دیدگاه هنوز جنبه های انسانی را با قوت هر چه تمام تر دارا بوده و لیکن به علت وارد کردن سایر عوامل، مانند تکنولوژی سیستم اقتصادی در دیدگاه خود، کامل تر تلقی می شود(تورانی،۱۳۹۰ :۳۱).
لازم به یاد آوری است که دیدگاه اقتضاء نیز ناشی از تئوری سیستم ها یا نظریه نظام گرایانه است. این دیدگاه را به طور خلاصه می توان این چنین تعریف کرد: محیط های گوناگون نیازمند روابط سازمانی متفاوتی است تا از این طریق، بالاترین میزان کارایی حاصل شود. بنابراین دیگر یک تنها بهترین راه وجود ندارد. توجه به فرآیند محیط های متغیر ، مدیریت تغییر، پاسخگویی سازمان ها به طور موثر به محیط ها و شرایط در حال تغییر ، محصول و برآیند تئوری اقتضایی است(تورانی،۱۳۹۰ :۳۲).
۲-۴٫ وظایف و کارکردهای مدیران:
در نخستین سال های این قرن یک صنعتگر فرانسوی بنام «هنری فایل» چنین اظهار داشت که همه مدیران پنج کار عمده انجام می دهند: برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل. امروزه این کارکردها را به صورت چهار وظیفه: برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل بیان می کنند.
پارسائیان و اعرابی (۱۳۷۷) به نقل از رابینز[۷] چهار کارکرد زیر را برای مدیران ضروری می دانند:
۱ـ برنامه ریزی[۸] : موجودیت سازمان ها برای تأمین هدفهاست، پس باید این هدف ها را تعیین کرد و راهها یا وسایل تأمین آنها را مشخص ساخت. مدیـــر شخصی است که چنین نقشی را ایفا می کند. وظیفه برنامه ریزی شامل ارائه تعریفی از هدف های سازمان، تعیین یک استراتژی کلی برای رسیدن به این هدف ها و ارائه سلسله مراتبی جامع از برنامه ها برای یکپارچه نمودن و هماهنگ ساختن فعالیت ها می باشد.
۲ـ سازماندهی[۹] : مدیران، مسئول طراحی و تعیین ساختار سازمانی هستند. این وظیفه را سازماندهی می نامند که شامل وظایف زیر است: کارهایی که باید انجام شود، تعیین کسانی که باید آنها را انجام دهند، شیوه دسته بندی این کارها، هر یک از افراد گزارش خود را به چه کسانی باید بدهند.
۳ـ رهبری[۱۰]: سازمان از افراد تشکیل می شود و وظیفه مدیر، هدایت و هماهنگ ساختن این افراد است. این وظیفه را رهبری می نامند. هنگامی که مدیران زیردستان را بر می انگیزند، کارها و فعالیت های آنان
را رهبری و هـــدایت می کنند و مؤثرترین کانال های ارتباطی را مشخص می نمایند، یا تضاد بین اعضا را از بین می برند، در حال انجام دادن این وظیفه (رهبری) هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت