۲-۳-۹-۲- تحلیل ساخت /خرید و استراتژی های برون سپاری

 

 

یکی از مهم ترین تصمیمات هر سازمان، اخذ تصمیمات «ساخت» یا «خرید»، یا به عبارتی برون سپاری در مقابل درون سپاری فعالیت ها، قطعات، زیر مونتاژها، محصولات و خدمات مورد نیاز سازمان است. تصمیم سازی ساخت یا خرید بر اساس به کار گیری معیارهای مختلفی انجام می شود بر این مبنا، در هر سازمانی تصمیم گیری در مورد برون سپاری یا درون سپاری برخی از فعالیت ها، قطعات و خدمات چندان دشوار نیست و بر اساس تکیه بر یک یا برخی از خطوط راهنمای تصمیم سازی تکلیف روشن می شود، بر عکس برخی از فعالیت ها در یک سازمان در زمره ی فعالیت های اصلی آن خود تلقی شده و سازمان بر اساس توجیهات استراتژیک، از واگذاری آن ها به دیگران پرهیز می کند (همان منبع ، ۵۷-۵۶).

 

 

۲-۳-۱۰- مسئولیت برون سپاری با کدام بخش است؟

 

 

برون سپاری از نظر سازمانی عمدتاً منتسب به بخش مدیریت تأمین، یا بخش خرید سازمان است و پشتیبانی های اداری فرآیند توسط این بخش صورت می گیرد؛ و مدارک و مستندات مربوطه نیز در این بخش نگهداری می شود. البته عوامل متعددی در سازمان دهی و تعیین واحد پاسخ گو در زمینه تأمین و برون سپاری دخالت دارند که برخی از آن ها عبارتند از :
اندازه شرکت
نوع صنعت
گستره ی محصولات و خدمات مورد نیاز آن ها
موقعیت خرید در سلسله مراتب سازمان
میزان بین المللی بودن فعالیت های تأمین
به هر حال، گرچه مدیریت تأمین ( یا هر بخش پاسخ گوی دیگر) وظیفه ی پیشبرد فرآیند برون سپاری را بر عهده دارد، اما از آنجا که این رویکرد فرابخشی بوده و هیچ بخشی به تنهایی منابع مورد نیاز برای حل مسایل برون سپاری را در اختیار ندارد، لذا نیاز به کار تیمی داشته، و تشکیلاتی فراتر از بخش های سنتی ساختار سازمان را می طلبد. یکی دیگر از دلایل استفاده از کار تیمی در برون سپاری، تصمیمات پیچیده ی برون سپاری است که مزیت های رقابتی شرکت را مستقیماً تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین ضروری است ساختاری مبتنی بر گروه سازمان دهی شود، تا بخش تأمین (یا هر بخش پاسخ گوی دیگر) به پشتوانه آن بتواند به خوبی از عهده ی این وظیفه برآید .
نمودار ۸-۲پیکر بندی چنین ساختاری را نشان می دهد که در آن اساس این پیکر بندی بر تصمیم گیری گروهی و فرابخشی بنا نهاده شده است (همان منبع، ۱۵۲ – ۱۵۱) .
نمودار ۶-۲- پیکره بندی سازمان برون سپاری
مشاوران بیرونی
شورای راهبری برون سپاری
تیم اجرایی برون سپاری
منبع:(چشم براه، ۱۳۸۶، ۱۵۲)

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است

 

۲-۴- بخش سوم:عملکردمالی شرکت

 

 

۲-۴-۱- عملکرد

 

 

عملکرد نتیجه کلیه استراتژیها و عملیات انجام شده سازمان می باشد. ارزیابی صحیح عملکرد برای اهداف حسابرسی بسیار حائز اهمیت بوده و نگرانی اصلی بسیاری از سازمانها به شمار می رود(والن وهانجر[۷۸] ،۲۳،۲۰۰۲).
سیستمهای ارزیابی عملکرد اساس توسعه نقشه های استراتژیک، دستیابی کامل به اهداف مورد نظر سازمان و ترقی مدیران را فراهم می کنند)پونت وشاو[۷۹]،۷،۲۰۰۳).
اگرچه ارزیابی عملکرد در مبحث بازاریابی همچنان بر اهمیت خود باقیست، اما در عین حال پیچیده نیز می باشد. در حالیکه ارزیابی عملکرد مورد توافق طرفین بررسی ها را ارتقا بخشیده و میتواند تصمیمات مدیریتی را روشن سازد، بازاریها قادر نبوده اند مقیاسهای واضح، رایج و قابل اعتماد عملکردی را بیابند که بتواند قابلیت بازاریابی را مورد قضاوت قرار دهد.در مطالب منتشر شده دو روش برای ارزیابی عملکرد مالی اتخاذ شده است:اولین مورد به طور ذهنی عملکرد شرکتها را بر مبنای ارزیابی و انتظارات خودشان و یا در مقایسه با رقبای انها مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهد. دومین مورد عینی بوده و بر مبنای مقیاس کامل عملکرد مثل نسبتهای مالی، عمل می کند (الهواری و وارد ،۱۳۲ ، ۲۰۰۶).

 

 

۲-۴-۲-عملکردملموس و ناملموس (مشهود ونا مشهود)

 

 

نگرش مبتنی بر منابع استراتژی برای ایجاد مزیتهای رقابتی پایدار سه شرط را ذکر میکند: منابع باید ارزشمند، نادر و غیر قابل تقلید باشند(بارنی[۸۰]،۱۰۰،۱۹۹۱) در یک بافت خاص از یک شرکت شبکه ای و از نقطه نظر مبتنی بر بازار یابی،ادعا میشود که ارزش بالاتر محصول و به دنبال آن درجه بالاتر عملکرد،به وسیله دارایی های بر پایه بازار و شبکه به دست می ایند(سریواستاوا وهمکاران[۸۱] ،۷۷۸،۲۰۰۱).
مزیت کلی یک شرکت شبکه ای در مقایسه با یک شرکت منفرد این است که داراییهای غیر مادی و یا منابع ناملموس به صورت مقیاسهای اولیه کنترل برای موفقیت شبکه به شمار می آیند.پیشرفت در دستیابی به اهداف در هفت گروهی که قبلاً ذکر شد را میتوان به عنوان موفقیت غیر مادی در نظر گرفت. و اینگونه است که موفقیت یک شبکه را میتوان از طریق دسته بندی تواناییهای نو آورانه عالی ارتقا بخشید( سرمایه نوآوری). سرمایه انسانی بالاتر( از طریق ارتباط بهتر میان کارمندان شرکا ) را میتوان به موفقیت مادی شبکه از طریق همکاری بهتر،فرایند های بهتر و … نسبت داد (مولر[۸۲]،۲۳۱،۲۰۰۹).
در مفهوم مشتری،ارتباطات سرمایه های عرضه کننده و سرمایه گذار با شرکای همراه، میتواند به طور کیفی ارتقا و به طور کمکی گسترش یابد،و به دنبال آن به موفقیت شبکه افزوده شود.به علاوه مطلوب سازی ساختارها و مکانیسمهای شبکه ( سرمایه ساختاری در تعاریف دیگر منابع ناملموس) میتواند از کارمندان در تلاش برای بهبود عملکرد فکری و نتیجتاً عملکرد تجاری حمایت کند. در نتیجه، موفقیت غیر مادی را میتوان به عنوان پتانسیلی برای موفقیت در نظر گرفت که بازده میانگین فوق را تسهیل میبخشد(همان منبع ،۲۳۱). داس و همکارانش با مد نظر قرار دادن نتایج تجربی به این نتیجه رسیدند که موفقیت مشارکت های استراتژیک به واسطه ساخت منابع ناملموس ایجاد میگردد(داس وهمکاران[۸۳] ،۷۲۷،۲۰۰۳).

 

 

۲-۴-۳- عملکرد مالی

 

 

عملکرد سازمان عبارت است از معیارهای بیرونی اثربخشی (یک سازمان ) که سه حوزه کلی را در بر می گیرد:
۱- عملکرد مالی (سوده بازده دارایی و بازده سرمایه گذاری و …)
۲- عملکرد بازار (فروش، سهم بازار و …) و
۳- بازده صاحبان سهام (بازده کل صاحبان سهام، ارزش افزوده اقتصاید و …)در اندازه گیری عملکرد سزامانی، صاحب نظران تفاوت اساسی بین شاخص های مبتنی بر بازار و شاخص های مالی قائل شده اند با وجود این که در اغلب موارد بین سهم بازار (یکی از مهمترین شاخص های عملکرد بازار) و سودآوری (یکی از مهمترین شاخص های عملکرد مالی) آوای معناداری وجود ارد اما در برخی موارد نظیر شرایط نفوذ در بازار، این ارتباط لزوماً مثبت و معنادار نخواهد بود بنابراین برخلاف بسیاری پژوهشگران که معمولاً تفکیکی بین این دو دسته شاخص قائل نمی‌شوند درجریان ارزیابی عملکرد سازمانی یک از مهمترین اقداماتی که باید صورت گیرد. تفکیک شاخص های مبتنی بر عملکرد بازار از شاخص های عملکرد مالی است. در نهایت بخشی از شاخص های عملکرد سازمانی، شاخص های مالی است که جهت اندازه گیری عملکرد مالی مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به تعریف اثربخشی سازمانی و عملکرد سازمانی، و با توجه به اهداف عملیاتی که در عملکرد مالی مورد توجه قرار می گیرد تعریف عملکرد مالی بصورت زیر خواهد بود: درجه یا میزانی که شرکت به هدف های مالی سهامداران در راستای افزایش ثروت آنان نائل می آید اهداف عملیاتی که مدیعرامل شرکت در راستای دستیابی به هدف اصلی یعنی افزایش ثروت سهامداران دنبال می کند دربرگیرنده شاخص ها و معیارهایی است که بر مبنای آن می توان عملکرد مالی یک شرکت تجاری را اندازه گیری کرد (خداداد حسینی و دیگران، ۱۳۸۵، ۶۱).
ارزیابی موقعیت مالی یک شرکت در فرایند تصمیم گیری امری حیاتی و ضروری است چرا که عملیات یک شرکت تا اندازه زیادی وابسته به موقعیت مالی آن است. به گونه ای که یک شرکت ممکن است با وجود تولید محصول خوب، کنترل کیفیت منظم و ساختار تشکیلاتی منسجم و هماهنگ، به خاطر بحران مالی دچار ورشکستگی شود. بنابراین داشتن جریان نقدینگی کافی، برای هر شرکت از الزامات انکار ناپذیر است در فرایند ارزیابی مالی داده ها مستقیماً از روی گزارشهای مالی جمع آوری می شود و به اطلاعات خلاصه شده تبدیل می گردند و در اختیار تصمیم گیرندگان قرار می گیرند. یکی از فرایندهایی که در استفاده از نسبتهای مالی برای ارزیابی وضعیت مالی شرکتها وجود دارد این است که هر مجموعه نسبتهای مالی بک بعد ویژه را ارزیابی می کند به گونه ای که دسته ای از این نسبتها توانایی نقدینگی را اندازه گیری می کند، گروهی توانائی سودآوری را ارزیابی می کند بخشی دیگر توانائی سرمایه گذاری شرکت را مشخص می‌نماید و بالاخره گروه آخر شیوه کارائی و عملیات سازمان را ارزیابی می نماید (آتاناسوپولوس [۸۴] و بالانتین،۱۹۹۵، ۴۳۰).
نسبتهای مالی در ارتباط میان دو عدد (مبلغ) یا بیشتر است که از گزارشهای مالی استخراج شده اند. برای برآورد نسبتهای مالی باید به نوع اطلاعاتی توجه داشت که در صورت و مخرج کسر قرار می گیرند. افزون بر این، وجود رابطه همبستگی و علت و معلولی میان ارقام صورت کسر یا مخرج آن نیز قابل توجه است تا بتوان نسبتهای مالی معنی دار، مناسب و مربوط را از گزارشهای مالی استخراج کرد (چاندار [۸۵]،۲۰۰۱) هنگام استفاده از نسبتهای مالی، باید محدودیت ها و ویژگی های خاص حاکم بر آنها را نیز در نظر گرفت و نباید آنها را تنها معیار تصمیم گیری قرار داد، بلکه باید از آنعا به عنوان یک مدرک پشتیبان تصمیم استفاده کرد(هلفرت [۸۶]،۲۰۰۱).
مطلب مهم دیگر در ارتباط با نسبتهای مالی در نظر گرفتن معیار طبقه بندی این نسبتها است. یکی از تقسیم بندی های نسبتهای مالی، براساس نوع گزارشی است که نسبت مالی از آن استخراج شده است. بر این اساس، نسبتها به چهار گروه ترازنامه، سود و زیان، صورت وجوه جریان نقد و مختلط تقسیم می شوند(لو [۸۷]، ۱۹۷۴).
نتایج پژوهشهای تجربی نشان می دهد که نسبتهای مالی را میتوان براساس برخی عوامل مشترک گروهبندی کرد به گونه ای که نسبتهایی که در یک گروه قرار می گیرند با یکدیگر در ارتباطند. بر این اساس بسیاری از متون مدیریت مالی نسبتها را به ۴ دسته کلی تقسیم می کنند به گونه ای که نسبتهای مختلف در هر دسته یک شاخص را شنان می دهند و میتوان آنها را شاخص نقدینگی، فعالیت، سرمایه گذاری و سودآوری نامید. موقعیت مالی هر بنگاه را میتوان به وسیله این چهار شاخص سنجش و ارزیابی کرد. به گونه ای که ۱۹ نسبت مالی انتخاب و در هر یک از گروههای چهارگانه گنجانده شده است. هر گروه از این شاخص ها نمایانگر یکی از توانایی های چهارگانه است. نسبتهای مالی اصلی و تقسیم بندی آنها در جدول ۷-۲ می باشد.

 

 

جدول ۷-۲ نسبتهای مالی اصلی و تقسیم بندی آنها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت