چکیده:
با توجه به تغییرات سریع ،سازمان ها دریافته اند که کاربرد مؤثر از سرمایه ها و منابع دانش متعدد و گسترده این توانایی را به آنها می دهد که نوآوری کنند و پاسخگوی انتظارات و نیازهای تازه مصرف کنندگان و همچنین تحولاتی که در شرایط رقابتی و تکنولوژیک پیش می آید باشند، مدیریت دانش تصمیم گیری با کیفیت بالاتر را تایید کرده و اطمینان می دهد که ارزشها و مشارکت دارایی های ذهنی به اندازه کافی کارا بوده و باعث بهربرداری می شود ، هدف این مطالعه بررسی رابطه بین مدیریت دانش و نوآوری محصول وهمچنین تاثیرمؤلفه های مدیریت دانش به روی نوآوری محصول در شرکت های صنعتی استان گیلان می باشد،در تحقیق حاضر از ابزار پرسشنامه ،وتعداد (278)نمونه استفاده شده این تحقیق از روش توصیفی وآزمون های پارامتریک و ضریب همبستگی پیرسون ورگرسیون و از نمونه گیری تصادفی در دسترس استفاده شده نتایج نشان میدهد که رابطه مثبت و مستقیم، بین مدیریت دانش و نوآوری محصول وجود دارد به عبارت دیگر هرچه مدیریت دانش در سازمان بهبود یابد نوآوری محصول نیز افزایش خواهد یافت وبین مولفه های مدیریت دانش ونوآوری محصول هم رابطه مثبت ومستقیم وجود دارد به ترتیب اکتشاف دانش، اکتساب دانش خارجی و تسهیم دانش داخلی بیشترین تاثیر را بر روی نوآوری محصول می گذارند. سازمانها با استفاده از اشتراک گذاری اطلاعات ، دانش تکنولوژیک جدید و ویادگیری از الگو ها ومدل ها می توانند نوآوری محصول داشته باشند.
واژگان کلیدی : مدیریت دانش ، نوآوری ، نوآوری محصول
فصل اول
- مقدمه
در اکثر شرکت ها، توسعه محصولات و خدمات جدید یک فرایند تصادفی و بدون برنامه به حساب می آید. بجای ایجاد ساختارهای منظم برای استخراج ایده های جدید و توسعه و انتخاب هم زمان از میان آنها، این فرایند غالباً موقتی و بدون برنامه است. تنها در بخش های انگشت شماری یک رویکرد ساخت یافته برای توسعه خدمات جدید وجود دارد. شرکت هایی که فرایند نوآوری شان را به شکل ساخت یافته تری انجام داده اند و از بی برنامگی آن جلوگیری کرده اند، بهتر می توانند فرصت های نوآوری را شناخته و فرایند توسعه محصول/خدمات جدید را مؤثرتر و کاراتر سازمان دهی کنند. بنابراین، نوآوری موفق در محصولات/خدمات باید رخدادی قابل کنترل باشد.(سلیمی و نصیری،1386).کاربرد کار آمد مؤثر مدیریت دانش مزیت رقابتی را افزایش می دهد و موفقیت سازمانی را ارتقاء می بخشد مدیریت دانش امروزه بیش از بیش مهم تلقی می شود چون سازمان ها دریافته اند که کاربرد مؤثر از سرمایه ها و منابع دانش متعدد و گسترده این توانایی را به آنها می دهد که نوآوری کنند و پاسخگوی انتظارات و نیازهای تازه مصرف کنندگان که سریعاً درحال تغییرات است باشند (سانداوالیا و دالچر[1]، 2010 ). مشخص کردن عوامل تعیین کننده نوآوری فناوری در شرکت ها به یک موضوع جالبی در تحقیقات تجربی در زمینه نوآوری می باشد. این موارد کلا از نقطه نظر جنبه اقتصاد صنعتی و جنبه مدیریت اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته است.بررسی ها در حوزه اقتصاد صنعتی از این فرضیه شروع شده است که سطح نوآوری در شرکت می تواند به صورت ویژگی های ساختاری یک صنعت توضیح داده شود. و این موارد نیز امکان پذیر می باشد تا قابلیت الگوی کلی از تغییرات فناوری مربوط به صنایع خاص را مد نظر قرار داده یا به صورت کلی این موارد را کنار بگذاریم. این موارد شامل بررسی تاثیر ویژگی های یک صنعت مانند فرصت های موجود در بازار، مناسب بودن شرایط و … می باشد.(وگا[2] و همکاران،2008).
مدیریت دانش به عنوان ساز و کار اعمال فرآیندهایی در سطح فردی،گروهی و سازمانی جهت ایجاد شرایطی که دانش و اطلاعات بتواند در زمان مناسب در اختیار افراد قرار بگیرد،تا کنون در محافل علمی و سازمانی مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است.عمده این تحقیقات پیرامون زیر ساختها، فرآیندها، ساز و کارها، ابزارها و در موارد محدودی اثر آن بر برخی از عوامل مانند بهره وری، سودآوری یا عوامل ایجادکننده مزیت رقابتی مانند نوآوری مورد مطالعه قرارگرفته است.تحقیق و مطالعه پیرامون مدیریت دانش از منظر محتوایی گر چه میتواند در بسیاری از موارد مدیران و سایر کنشگران سازمانی را نسبت به شناخت و آگاهی از چیستی مدیریت دانش رهنمون باشد اما به تنهایی کافی نیست. در شرایط موجود مدیران به عنوان کنشگران اصلی سازمان به موضوعهای سازمانی از منظر کارکردی و اجرایی مینگرند و اهمیت و ضرورت اعمال یک ساز و کار را از طریق ارزیابی اثرات و کارکردهای آن مورد ارزیابی قرار میدهند.همچنین عمده تحقیقات انجام شده پیرامون مدیریت دانش از منظر کارکردی به ارزیابی اثر مدیریت دانش بر یک عامل مانند نوآوری یا مدیریت روابط بامشتریان متمرکز شدهاند و از نگاهی جامع به این موضوع غفلت نموده اند( انصاری رنانی، قاسمی نامقی،1388). سیاست گذاران و تحلیل گران به این اجماع رسیده اند که قدرت ایده اقتصادهای توسعه یافته غربی ، به طور فزاینده ای به اقتصاد مبتنی بر دانش وابسته است . در دهه های اول انقلاب( دهه 1970 و 1980 ) فناوری اطلاعات و ارتباطات ICT تأثیر عمده آن تحریک کارآفرینی بود ،اما در موج توسعه ICT و بسط آن در اقتصادهای کمتر توسعه یافته ، کارآفرینان خودشان، بویژه آنهایی که در مناطق جغرافیایی دارای هزینه های بالای تولید هستند به مناطقی با هزینه کمتر تولید تمایل دارند ، لذا این گرایشات ، مدیریت دانش با کیفیت بالا را می سازند که خود یک عامل رقابتی شرکت های بزرگ و کوچک می باشند آهلانر و همکاران [3]( 2007 ) . توسعه محصول نوآورانه موجب پیشرفت های فن آوری محصولات فرآیندها و خدمات می شود که این به نوبه خود مشارکت قطعی مشتریان و اجزای دیگر سازمان های تجاری را در بردارد . نوآوری یک محصول راه حل جدید خلاقانه برای شرایط و تمایلات فعلی می باشد و نیازهای پنهان و آشکار و خواسته های مشتریان و سهامداران را برآورده می کند . ( قاسمی نژاد و شاهیری ، 1392) .با توجه به این که هدف این مطالعه بررسی رابطه بین مدیریت دانش و نوآوری محصول در شرکت های صنعتی استان گیلان می باشد . لذا در این فصل ابتدا به بیان مسأله و در ادامه اهمیت و ضرورت تحقیق اهداف و هزینه ها و چارچوب نظری در نهایت مدل پیشنهادی تحقیق و تعریف نظری وعملیاتی متغیرها بیان می شود .
[شنبه 1399-01-09] [ 02:03:00 ب.ظ ]
|