کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



  فیدهای XML
 



شرح و بیان مسأله پژوهش

 

 

انسان موجودی اجتماعی است و براساس طبع اجتماعی خویش به اجتماع روی آورده است. زندگی اجتماعی نیز در طول تاریخ همواره بر پایه مساعدت و مشارکت استوار بوده است. بنابراین، مشارکت از دیرباز با زندگی انسان پیوند داشته است. مشارکت در زندگی بدان اندازه اهمیت دارد که ارسطو آن را محور “زندگی سیاسی” قرار داد و شهروند را کسی دانست که از حق مشارکت در امور قضایی و شورائی برخوردار است(اسکاف،۴۶۰:۱۹۷۵). بر اساس دیدگاه ارسطو، مشارکت حق همه شهروندان است. بر همین اساس، چاره مؤثر همه مسایل محلی، ملی و بین المللی در حول یک محور برابر و آن هم تنها از طریق احقاق حق مشارکت در تمامی فرآیندهای تصمیم گیری امکان پذیر می‌باشد(طایفی،۶۱:۱۳۷۳ -۶۰).
مفهوم مشارکت سیاسی، پدیدهای جدید و به دولت- ملت‌های مدرن تعلق دارد. این مفهوم، بعد از معاهده وستفالی وارد حوزه فرهنگ و جامعه شناسی سیاسی شده و امروزه به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفههای مشروعیت هر نظام سیاسی محسوب میگردد(افتخاری،۲۶۰:۱۳۸۰). بسیاری از پژوهشگران، درباره اهمیت مشارکت سیاسی به مثابه یک عامل اساسی در تضمین سلامت دموکراسی‌های مدرن اظهار نظر کرده‌اند. هلسیوم[۱]، مشارکت سیاسی را شرکت کردن یا درگیر شدن فرد در فعالیت‌های سیاسی می‌داند و رأی دادن در انتخابات را نمونه بارز مشارکت سیاسی به شمار می آورد(هلسیوم،۱۸۲:۲۰۰۲). به نظر راش[۲]، مشارکت سیاسی درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی، از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی است(راش، ۱۲۳:۱۳۷۷).
مشارکت سیاسی، یکی از شاخصه‌های بسیار مهم توسعه سیاسی محسوب می‌شود. همچنین با مفهوم فرهنگ سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارد چرا که افراد در بستر فرهنگ سیاسی که از طریق جامعه پذیری سیاسی برای آنان درونی شده است وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شوند. در فرآیند مشارکت سیاسی، عوامل گوناگونی چون سن، جنس، مذهب، موقعیت اجتماعی، انگیزه سیاسی و تحرک اجتماعی تأثیر دارند اما عواملی نیز ممکن است مانع مشارکت سیاسی شوند. ازجمله: عدم پاسخگویی مسئولین حکومتی، نداشتن آزادی در حقوق مدنی، کنترل مطبوعات، استفاده از پلیس علنی و سرکوب جنبش‌ها و احزاب سیاسی(صبوری،۱۴۲:۱۳۸۴).
با توجه به مطالب ذکر شده، باید اذعان شود که گرچه مشارکت در امور سیاسی برای اولین بار حدود دویست سال پیش از طریق حق انتخاب، صرفاً برای مردان، رواج یافت؛ لیکن مشارکت زنان در سیاست در مقایسه با مردان به گونه‌ای متفاوت بوده است زیرا زنان با تأخیری صد ساله به حق رأی و مشارکت در سیاست دست یافتند. در گذشته به لحاظ عدم نیاز به مهارت، مشارکت سیاسی زنان نیاز به آموزش و کسب تخصص نداشت لیکن با شروع انقلاب صنعتی عرصه فعالیت زنان نیز دگرگون شد.
امروزه با وقوع تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در جوامع و با توجه به رشد و توسعه سیاسی- اجتماعی، گسترش آموزش و پرورش و وسایل ارتباط جمعی نحوه و میزان فعالیت زنان در ابعاد مختلف تحول یافته است اما با این وجود، آنچه بدیهی می نماید این است که کماکان درصد مشارکت سیاسی زنان در امور سیاسی و اجتماعی کمتر از مردان است.
آنچه در پژوهش حاضر از اهمیت برخوردار است، بحث راجع به جایگاه و نقش زنان در عرصه سیاست می‌باشد. با توجه به این که زنان نیز به عنوان نیمی از آحاد جامعه، منشأ راهگشائی ملی هستند که ایده‌ها و تدابیر فکری آنها می‌تواند موجب بالا رفتن کیفیت زندگی عموم شود و از آن جایی که این قشر اجتماعی از حساس ترین اقشار جامعه محسوب می‌گردند لذا بررسی زمینه حضور زنان در عرصه سیاست و اجتماع ضروری می نماید. همچنین لازم به ذکر است که بررسی مشارکت سیاسی تمامی‌شهروندان اعم از زن و مرد، در هر جامعه‌ای در بستری از فرهنگ سیاسی حاکم بر آن امکان پذیر می‌باشد.
در خصوص کشور ایران، مدعای پژوهش حاضر بر این است که مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب با فراهم شدن زمینه‌های شکل گیری فرهنگ سیاسی مشارکتی رو به فزونی بوده است؛ چرا که در ایران قبل از انقلاب، به دلیل ساختار سنتی قدرت، فرهنگ سیاسی از نوع محدود- تبعی بوده و شاه بیشتر حرکت‌های اصلاحی در زمینه توسعه سیاسی را سرکوب می‌کرد.
علی رغم مطالب ذکر شده، باید اذعان شود، هر چند وقوع انقلاب اسلامی ایران منجر به افزایش آگاهی سیاسی و متحول کردن فرهنگ سیاسی گشته لذا از آن جایی که جامعه ایران بعد از انقلاب در یک مرحله گذار به سر می‌برد (گذار از جامعه سنتی به جامعه متجدد)، فرهنگ سیاسی حاکم بر آن نیز به تبعیت از این مرحله گذار میان دو شکل متضاد فرهنگ سیاسی تبعی و فرهنگ سیاسی مشارکتی واقع شده است. بنا به همین مسأله، می‌توان مهم ترین چالش فرا روی مشارکت سیاسی زنان را در فرهنگ سیاسی همین دوران بررسی کرد؛ چرا که برجا ماندن برخی از مؤلفه‌های فرهنگ سیاسی تبعی دوران قبل از انقلاب مانند فرهنگ آمریت، عدم تساهل و سعه صدر، خشونت، توهم توطئه، سیاست گریزی، بی اعتمادی سیاسی در فضای شکل گرفته در ایران بعد از انقلاب، چالش‌های عمده‌ای را برای مشارکت سیاسی زنان به وجود آورده است.
با توجه به مطالب فوق، جهت پشتوانه نظری این پژوهش که در چارچوب نظریه گابریل آلموند[۳] و سیدنی وربا[۴] به آن اشاره خواهد شد و با وجود مفروض گرفتن افزایش مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب، به دنبال تبیین چالش‌های ذکر شده پیش روی این قشر از جامعه در زمینه مشارکت سیاسی خواهیم بود. سپس سعی در ارائه عملی ترین راه کارها در

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است

خصوص رفع چالش‌ها خواهیم داشت.

 

 

۱-۲ واژه‌ها و اصلاحات کلیدی

 

 

۱-۲-۱ مشارکت[۵]

 

 

مشارکت به اقدامهایی که متضمن حمایت و همچنین درخواست از نخبگان حکومتی است اطلاق می‌شود. در تعریف مشارکت سیاسی باید به دو نکته توجه نمود :
۱- مشارکت به عنوان اقدامی است که صرفاً واکنش‌ها یا احساسات انتزاعی را شامل نمی‌شود بلکه احساسات شخصی را نیز در بر می‌گیرد.
۲- منظور از مشارکت، اقدامات داوطلبانه شهروندان است. بنابراین اقدامات غیر داوطلبانه از حوزه مشارکت خارج می‌شوند(پای،۱۳۸۰: ۲۴۸).

 

 

۱-۲-۲ مشارکت سیاسی[۶]

 

 

مشارکت سیاسی، عبارت است از کلیه فعالیت‌های شهروندان غیر حکومتی که به صورت داوطلبانه در قالب یک سازمان یا خارج از آن در سطوح ملی یا محلی، به منظور تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر انتخاب کارگزاران حکومتی و یا تعیین سیاست‌ها و خط مشی آنان صورت می‌گیرد(اسماعیلی، ۵۵:۱۳۸۴).

 

 

۱-۲-۳ توسعه سیاسی[۷]

 

 

توسعه سیاسی، به معنای توانایی ذاتی یک نظام جهت پاسخگویی به نیاز‌های مردم جهت کسب مشروعیت، مشارکت و رقابت ایدئولوژیک افراد وگروههای اجتماعی در عرصه زندگی سیاسی است(قوام،۱۷:۱۳۷۹). توسعه سیاسی، همچنین تنوع ساختاری، تخصصی شدن ساختارها همراه با غالب شدن فرهنگ دنیوی وسطوح بالای استقلال نظام‌های فرعی، روابط سیاسی بر مبنای اعتماد متقابل، افزایش میزان همبستگی و میثاق با نظام سیاسی را شامل می‌شود(قوام،۱۹:۱۳۸۴).

 

 

۱-۲-۴ فرهنگ سیاسی[۸]

 

 

اصطلاح فرهنگ سیاسی، بعد از جنگ جهانی دوم در ادبیات توسعه سیاسی مطرح شده است. واژه فرهنگ سیاسی را نخستین بار “گابریل آلموند” در علم سیاست به کار برد. وی معتقد است هر نظام سیاسی شامل الگوی خاصی از سمت گیری‌ها به سوی عمل سیاسی است و این الگو را فرهنگ سیاسی می نامد(آلموند،۳۹۶:۱۹۵۶). از دید آلموند و وربا به عنوان متفکران پیشگام در این زمینه، فرهنگ سیاسی به نظام سیاسی اشاره دارد که در شناخت‌ها، احساسات و ارزیابی مردمش درونی شده است و مردم آن را استنباط کرده و در آن قرار می‌گیرند. چنانچه در نقش‌های غیر سیاسی و نظام‌های اجتماعی، اجتماعی شده‌اند(آلموند و وربا،۱۴:۱۹۶۳). از نظر هر دو متفکر، فرهنگ سیاسی با توجه به چهار سطح تحلیل(نظام سیاسی، سطح درون داد، سطح برون داد و سطح فردی) به سه نوع (محدود، تبعی و مشارکتی) قابل تقسیم است ولی در نهایت از آن جایی که هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان صرفاً بر اساس یکی از این سه گونه فرهنگ سیاسی بررسی نمود، آنها از نوع چهارمی‌که همان فرهنگ سیاسی مختلط است نام برده‌اند که تلفیقی از سه فرهنگ ذکر شده(محدود، تبعی و مشارکتی) می‌باشد(قوام،۱۳:۱۳۷۱).

 

 

۱-۳ پیشینه و تاریخچه موضوع تحقیق

 

 

– امینی(۱۳۹۰)، با تدوین مقاله‌ای با عنوان اثر فرهنگ سیاسی بر مشارکت سیاسی زنان و دانشجویان، به بررسی برخی از مؤلفه‌های فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایران پس از انقلاب پرداخته و معتقد است ارتباط معناداری میان مشارکت سیاسی و فرهنگ سیاسی وجود دارد. وی در نهایت به این نتیجه رسید، از آن جایی که فرهنگ سیاسی ایران در طول تاریخ دارای مؤلفه‌هایی چون آمریت- تابعیت، خشونت و سیاست گریزی بوده، مشارکت سیاسی نیز کاهش یافته است. همچنین انقلاب اسلامی ایران را نقطه عطفی در تاریخ مشارکت سیاسی می‌داند. به گونه‌ای که علاوه بر مردان، زنان نیز سهمی ‌برابر در فرآیند مشارکت سیاسی به دست آوردند. تفاوت رساله حاضر با مقاله ذکر شده در آن است که محقق در این رساله علاوه بر بررسی مؤلفه‌های فرهنگ سیاسی تبعی به عنوان مهم ترین مانع بر راه مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب، به برخی موانع دیگر از جمله: موانع ساختاری و غیر ساختاری، شکاف‌های جنسیتی، جامعه پذیری مردسالارانه و همچنین غالب شدن فرهنگ مردسالارانه اشاره داشته و در نهایت درصدد ارائه راه کارهایی در جهت افزایش مشارکت سیاسی زنان بر آمده است.
– شاپیرو(۲۰۰۸)[۹]، در تحقیقی با عنوان مشارکت سیاسی و کیفیت زندگی، به بررسی رابطه بین این دو متغییر پرداخته است. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد، مردمی‌که در سیاست مشارکت می‌کنند، از زندگی خویش احساس رضایت بیش تری دارند در مقایسه با کسانی که در سرنوشت سیاسی خویش دخیل نیستند. اطلاعات برگرفته شده از آمریکای لاتین نشان می‌دهد، یک رابطه معناداری میان رأی دادن و رضایت از زندگی وجود دارد. تفاوت رساله حاضر با این تحقیق در آن است که رساله حاضر راجع به مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب می‌باشد نه مشارکت شهروندان آمریکای لاتین و دیگر آن که در این پژوهش میان فرهنگ سیاسی و مشارکت سیاسی رابطه معناداری در نظر گرفته شده است.
– فتحی(۱۳۸۵)، در پژوهشی با عنوان بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر مشارکت سیاسی جوانان شهر اسلامشهر، به این نتیجه رسیده است که داشتن دوستان سیاسی و بحث و گفتگو با آنان، آزادی سیاسی و داشتن خانواده سیاسی برمیزان مشارکت سیاسی مؤثر است. همچنین معتقد است میان آگاهی سیاسی و ویژگی‌های فردی چون سن، درآمد و تحصیلات با مشارکت سیاسی رابطه معناداری وجود دارد. تفاوت این رساله با پژوهش ذکر شده در آن است که هدف محقق در این رساله به طورخاص، بررسی جایگاه مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب، بررسی چالش‌های فراروی این نوع از مشارکت و سپس ارائه راه کارهایی در این خصوص می‌باشد. همچنین محقق در زمینه مشارکت سیاسی زنان، تنها به بررسی عوامل اجتماعی بسنده نمی‌کند بلکه به زمینه‌های قانونی، فرهنگی و سیاسی نیز پرداخته است.
– محمدی اصل(۱۳۸۳)، در مقاله‌ای تحت عنوان موانع مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب، به بررسی اثرات شکاف جنسیتی بر مشارکت سیاسی پرداخته است. وی به این نتیجه رسیده که شکاف جنسیتی، مهم ترین عامل در کاهش مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب بوده است. همچنین وی معتقد است میان شکاف جنسیتی و نیروهای قانونگذار و عملکرد قوه مجریه در حیطه آموزشی و پرورش ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. تفاوت پژوهش حاضر با مقاله ذکر شده در این می‌باشد که محقق در این پژوهش، در خصوص مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب، فرهنگ سیاسی تبعی را مهمترین مانع در راه رسیدن زنان به مشارکت سیاسی از نوع رقابتی می‌داند و معتقد است میان فرهنگ سیاسی و مشارکت سیاسی رابطه تنگاتنگی وجود دارد.
– ناجی راد(۱۳۸۲)، در فصل چهارم کتاب خویش تحت عنوان موانع مشارکت سیاسی زنان در فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی، کوشیده است تا مجموعه‌ای از عوامل ساختاری(سیاسی، اقتصادی، قانونی و فرهنگی) و عوامل غیر ساختاری(شخصیتی و فیزیولوژی) را که در کاهش مشارکت سیاسی و اقتصادی زنان در ایران بعد از انقلاب، دخالت داشته‌اند را شناسایی و تجزیه و تحلیل کند. آنچه پژوهش حاضر را از کتاب ذکر شده متمایز می سازد، بررسی عوامل مؤثر بر فزونی مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب(در بستر فرهنگ سیاسی مشارکتی)، بررسی چالش‌های فراروی این قشر از جامعه در خصوص مشارکت سیاسی شان(در بستر فرهنگی سیاسی تبعی) و سپس ارائه راه کارهایی در جهت رفع چالش‌های موجود می‌باشد. در نهایت آن که محقق در این پژوهش به مشارکت اقتصادی زنان نپرداخته است و در خصوص موانع موجود بر سر راه مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب، موانع ساختاری و غیر ساختاری را در ذیل فرهنگ سیاسی تبعی توضیح می‌دهد.
– چابکی(۱۳۸۲)، در تحقیقی با عنوان مشارکت سیاسی و جنسیت: بررسی مقایسه‌ای مشارکت سیاسی دانشجویان پسر و دختر در تهران، به این نتیجه رسید که زنان علاقه مندی سیاسی کمتری در مقایسه با مردان دارند و فعالیت‌های سیاسی آنان کمتر از مردان، جنبه فعالانه دارد. بینش سیاسی زنان بیش از مردان تحت تأثیر خانواده شکل می‌گیرد. زنان دیرتر از مردان توجه به مسایل سیاسی را آغاز می‌کنند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که شغل و تحصیلات پدر و مادر رابطه معنا داری با علاقه مندی سیاسی دختران دارد. تفاوت این رساله با تحقیق چابکی، درآن است که محقق در این رساله صرفاً به مباحث جنسیتی اکتفا نکرده و نوع فرهنگ سیاسی حاکم بر ایران پس از انقلاب را بیش از عامل جنسیت در کاهش یا افزایش مشارکت سیاسی زنان دخیل دانسته است.
– کار(۱۳۸۰)، در کتاب م
شارکت سیاسی زنان: موانع و امکانات، به بررسی حقوق زنان در کشورهای جهان سوم پرداخته است. وی به این نتیجه رسیده که حقوق زنان در عرصه‌های جا به جای قدرت دارای حساسیت اجتماعی بوده است و گروههای سیاسی در صورت جلب خواسته‌های زنان، می‌توانند حمایت آنان را از آن خود سازند. وی همچنین بیان داشته که سیاسی شدن حقوق زنان دارای پیامد‌هایی است. از جمله: ۱- نگاه ابزاری به زن ۲- نمایشی بودن پست‌های مدیریت سیاسی زنان. از دید او هر کدام از این دو پیامد در کاهش مشارکت سیاسی زنان نقش عمده‌ای را ایفا می‌کنند. تفاوت پژوهش حاضر با کتب مهر انگیز کار در آن است که محقق در این رساله به طور خاص به دنبال بررسی جایگاه مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب اسلامی می‌باشد نه بررسی حقوق زنان در کشورهای جهان سوم. همچنین فرهنگ سیاسی تبعی را به عنوان مهم ترین چالش پیش روی مشارکت سیاسی زنان در نظر گرفته است.
– بشیریه(۱۳۸۰)، نیز در کتابی تحت عنوان موانع توسعه سیاسی در ایران، سه مانع عمده در ساختار قدرت سیاسی ایران بر می‌شمارد که عبارت اند از: ۱- تمرکز منابع قدرت به عنوان ویژگی اصلی فرآیند تکوین ساخت دولت مطلقه مدرن ۲- چند پارگی اجتماعی و فرهنگی ۳- ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی گروه حاکمه. از آن جایی که در این کتاب، توسعه سیاسی به معنای توسعه مشارکت و افزایش رقابت میان گروه‌های اجتماعی در زندگی سیاسی است، بشیریه به این نتیجه رسیده است که در کشورهای در حال توسعه‌ای چون ایران به جای توسعه سیاسی، با سطوح و درجات گوناگونی از توسعه نیافتگی و نااستواری سیاسی مواجه ایم. وی موارد ذکر شده را در کاهش مشارکت سیاسی دخیل می‌داند چرا که از نظر او توسعه سیاسی، همان توسعه مشارکت است. پس عوامل بازدارنده توسعه سیاسی، در واقع همان عوامل بازدارنده مشارکت سیاسی نیز می‌باشند. تفاوت این پژوهش با کتاب بشیریه در این نکته نهفته است که محقق در این پژوهش به شکلی خاص در صدد بررسی موانع موجود بر سر راه مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب اسلامی می‌باشد و فرهنگ سیاسی تبعی به همراه مؤلفه‌های آن را مانع عمده در راه رسیدن زنان به فرهنگ سیاسی رقابتی می‌داند.
– بشیریه(۱۳۷۶)، در کتاب جامعه شناسی سیاسی خویش، بیان داشته که زنان در عرصه‌های سیاسی به گونه‌ای منفعل عمل می‌کنند و تا حدود زیادی تحت تأثیر گرایش‌های سیاسی مردان قرار می‌گیرند. او دلیل اصلی انفعال زنان را سلطه مردان بر عرصه‌های سیاسی می‌داند. همچنین بی تفاوتی سیاسی زنان را به عنوان یکی از واقعیت‌های انکارناپذیر تاریخ سیاسی انسان دانسته و به این نتیجه رسیده که انفعال سیاسی زنان تنها می‌تواند نتیجه منطقی چنین سلطه‌ای باشد. تفاوت رساله حاضر با کتاب ذکر شده در آن است که در این رساله، برجا ماندن برخی از مؤلفه‌های فرهنگ سیاسی تبعی از دوران پیش از انقلاب در دوران کنونی(دوران پس از انقلاب)، عامل اصلی انفعال و بی تفاوتی زنان در امر سیاست تلقی شده است.
– براث[۱۰] (۱۹۷۷)، در کتابی با عنوان مشارکت سیاسی: چرا و چگونه مردم در سیاست درگیر می‌شوند؟ به بررسی ویژگی‌های اجتماعی- اقتصادی مرتبط با مشارکت سیاسی پرداخته و معتقد است که مشارکت سیاسی در تمام سطوح، بر طبق پایگاه اجتماعی- اقتصادی، تحصیلات، جنسیت، مذهب و محیط سیاسی فرق می‌کند. او در نهایت به این نتیجه رسیده است افرادی که از میزان تحصیلات بالاتری برخوردارند، میزان مشارکت سیاسی شان بیشتر است. همچنین افراد طبقه متوسط نسبت به طبقه پایین، مشارکت بیشتری دارند. مسن ترها نسبت به جوان ترها، ساکنان شهری نسبت به ساکنان روستایی، مردها نسبت به زنان از میزان مشارکت سیاسی بیشتری بر خوردارند. تفاوت پژوهش حاضر با کتاب براث در آن است که محقق در این پژوهش به دنبال بررسی تأثیر فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایران پس از انقلاب در کاهش یا افزایش مشارکت سیاسی زنان می‌باشد و معتقد است میان فرهنگ سیاسی و مشارکت سیاسی رابطه معناداری وجود دارد.
به طور کلی باید اشاره نمود که منابع ذکر شده هر چند منابع ارزشمندی هستند اما به صورت جامع به بررسی موضوع پژوهش ما نپرداخته‌اند. تفاوت پژوهش حاضر با کارهایی که تاکنون در این زمینه صورت گرفته در این می‌باشد که ما در میان انواع و اقسام مشارکت اعم از مشارکت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مشارکت سیاسی را بر گزیده ایم و تمرکز خاص ما از میان اقشار مختلف جامعه بر روی قشر زنان و به لحاظ زمانی دوران پس از انقلاب اسلامی می‌باشد. این پژوهش بر اساس چارچوب نظری گابریل آلموند و وربا صورت گرفته و در صدد تبیین مهم ترین چالش‌های فراروی مشارکت سیاسی زنان پس از انقلاب در بستر فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایران و همچنین به دنبال ارائه راه کارهایی عملی در خصوص رفع چالش‌های پیش آمده می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-09-21] [ 02:28:00 ب.ظ ]




یکی از موضوعات اساسی در برنامه ریزی‌های خرد و کلان هر جامعه ای، توجه به نیروهای انسانی آن است. چنان چه جامعه‌ای بتواند نیروهای انسانی ماهر و متخصص تربیت نماید که بتوانند در فعالیتهای مختلف به مشارکت بپردازند، این امر سهم زیادی در رشد و توسعه کشور خواهد داشت. از سوی دیگر ضروری ترین وظایف برنامه ریزان نیروی انسانی این است که با دخالت دادن زنان در امور مختلف جامعه، از حداکثر استعداد و توانایی‌های زنان بهره برداری کنند. مشارکت زنان در فعالیت‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه نکته‌ای است که ریشه در طرز تفکر و برداشت‌های جامعه از زن، توانایی‌ها و استعداد‌های او دارد. اعتقاد به نابرابری زنان و مردان از نظر قوای بدنی و فکری سبب شده که درهای بسیاری از مشاغل و فعالیتها بر روی زنان بسته شود. این در حالی است که آنها می‌توانند به عنوان نیروی عمده‌ای در توسعه سیاسی کشور به کار گرفته شوند. زنان نیز باید بتوانند در کنار مسئولیت‌های خانوادگی و شغلی بیرون از خانه، در سرنوشت سیاسی خویش فعالیت کنند و بدین سبب فرآیند توسعه را تسریع بخشند. از آن جایی که در زنان جامعه نسبت به این موضوع (مشارکت سیاسی)، نگرش‌های مختلفی وجود دارد که خود می‌تواند سدی در برابر ایفای نقش سیاسی آنان باشد؛ لذا توجه به این امر و تلاش در جهت رفع موانع و ایجاد امکانات لازم، جهت مشارکت سیاسی بیشتر این قشر از جامعه لازم و ضروری به نظر می رسد.

 

 

۱-۵ اهداف تحقیق

 

 

۱- تبیین جایگاه مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب
۲– تبیین چالش‌های مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب
۳- تشریح راه کارهای عملی برای افزایش مشارکت سیاسی زنان در جمهوری اسلامی ایران

 

برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

 

۱-۶ سؤال و فرضیه‌های تحقیق

 

 

سؤالات تحقیق:
مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب اسلامی ایران، چه وضعیتی داشته است؟
مهم ترین چالش فراروی مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب اسلامی،کدام چالش بوده است؟
مهم ترین راه کارهای افزایش مشارکت سیاسی زنان درایران بعد از انقلاب اسلامی چیست؟
فرضیات تحقیق:
مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد ازانقلاب اسلامی، افزایش یافته است.
فرهنگ سیاسی( از نوع تبعی)، مهم ترین چالش فراروی مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب بوده است.
تغییر فرهنگ سیاسی از طریق آموزش، مهم ترین راه کار افزایش مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب اسلامی می‌باشد.

 

 

۱-۷ روش تحقیق

 

 

این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات از طریق آرشیو کتابخانه و منابع اینترنتی می‌باشد.

 

 

۱-۸- کاربرد نتایج تحقیق

 

 

با توجه به این که زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می‌دهند و مشارکت و ایفای نقش ایشان زمینه ساز و موجب رشد، توسعه، ثبات و عدالت در جامعه است امروزه بالا بردن سطح مشارکت سیاسی زنان یکی از اهداف راهبردی است. در این راستا شناخت وضعیت و جایگاه ایشان در جامعه، شناخت ساختارها و نگرش‌ها راجع به آنان وهمین طور پی بردن به عوامل تسهیل کننده و بازدارنده مشارکت سیاسی زنان می‌تواند راه گشای مؤثری برای نیل به این مقصود باشد. لذا امید است، یافته‌های این پژوهش گامی‌در جهت استفاده و توجه شخصیت‌های حقیقی و حقوقی از جمله برنامه ریزان، تصمیم گیرندگان داخلی به ویژه مرکز امور مشارکت زنان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دانشگاهیان و زنان جامعه ایران قرار گیرد.

 

 

فصل دوم

 

 

چارچوب نظری

 

 

مقدمه:

 

 

مشارکت، هر چند مفهوم تازه‌ای نبوده و بشر بنا بر طبع اجتماعی خویش، همواره به مشارکت فزاینده روی آورده است اما این مفهوم از نیمه دوم قرن بیستم برای بیشتر جوامع به موضوعی کلیدی تبدیل شده است. با گسترش مفهوم مشارکت و راه یافتن آن به تمامی عرصه‌های زندگی، امروزه سخن از شرایطی است که همه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خویش دخالت آگاهانه داشته باشند. بنابراین لزوم مشارکت مردمی، از جمله مواردی است که در مراحل مختلف تکوین فرآیند توسعه، مورد توجه اکثر جوامع دموکراتیک قرار گرفته است. اهمیت مشارکت، برای جوامع ذکر شده تا حدی است که در برنامه ریزی‌های استراتژیک خویش، توسعه مشارکت قانونمند مردم در فرآیند تصمیم گیری را به عنوان راهبرد ملی تلقی می‌کنند.
مشارکت سیاسی، نیز به عنوان یکی از مهم ترین ابعاد مشارکت، موضوعی است که طی چند دهه اخیر جزو مهم ترین دغدغه روشنفکران و محافل فکری و فرهنگی بوده است. مفهوم مشارکت سیاسی، پدیده‌ای جدید و به دولت ملت‌های مدرن تعلق دارد و امروزه به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه‌های مشروعیت هر نظام سیاسی به شمار می آید و همچنین با مفهوم توسعه سیاسی پیوند معناداری دارد چرا که استفاده بهینه از ظرفیت انسانی در فرآیند توسعه کشور به توسعه مشارکت تعبیر می‌شود. استدلال چنین است که به موازات افزایش مشارکت آحاد مردم اعم از زن و مرد، درجه توسعه یافتگی کشورها نیز افزایش می یابد. از آن جایی که زنان به عنوان نیمی از ظرفیت‌های انسانی محسوب می‌شوند که جوامع در راه رسیدن به توسعه سیاسی (به معنای توسعه مشارکت) باید از توانایی آنان بهره جویند لذا در سیاست گذاری‌ها و برنامه‌های محلی و ابزارهای بین المللی از ضرورت‌ها و راه کارهای نیل به مشارکت زنان در عرصه سیاسی سخن به میان آمده است عرصه‌ای که تاکنون به طور انحصاری در اختیار مردان بوده است.
از این منظر(رسیدن به توسعه سیاسی پایدار)، مشارکت سیاسی زنان یک عامل مهم در توانا سازی آنان محسوب می‌گردد(مصفا،۳۵۷:۱۳۷۳-۳۵۴) اما به طور کلی در عرصه عمل، شاهد حضور تعداد اندکی از زنان در عرصه سیاست جهانی بوده ایم که این امر مرتبط به جامعه و نظام خاصی نیست.
از طرف دیگر در هر جامعه ای، عدم مشارکت زنان در فرآیند سیاسی ناشی از عدم تساوی آنان با مردان در قوانین اساسی نیست بلکه بیشتر مربوط به علل دیگر اجتماعی و فرهنگی است. چنانچه در اکثر قریب به اتفاق کشورها، حقوق سیاسی مساوی و برابر میان زنان و مردان در نظر گرفته شده اما واقعیت آن است که به زعم وجود حقوق سیاسی مساوی هنوز سهم زنان در سیاست ناچیز است(هاردس،۱۱:۱۳۷۳).
به عبارتی مشارکت سیاسی زنان، به معنای استفاده از زنان برای ساختن تاریخ و صرف وجود آنان در مناصب اجرایی نیست. همان گونه که استفاده از آنان در اداره امور به تنهایی کفایت نمی‌کند. بر همین مبنا، جوامع قبل از پرداختن به امر مشارکت سیاسی توسط زنان، بهتر است ابتدا به تقویت فرهنگ سیاسی خویش برای حضور زنان در برنامه‌های سیاسی و اجتماعی بپردازند چرا که برای زنان، داشتن قدرت سیاسی صرف مهم نیست و زنان خلاق، لزوماً آنهایی نیستند که قدرت سیاسی دارند، بلکه گروهی هستند که به زندگی ابعاد وسیع تر و بینش تازه تری می‌دهند.
در خصوص مشارکت سیاسی، نظریات مختلفی مطرح شده است. از جمله: احساس محرومیت نسبی متعلق به تد رابرت گر[۱۱]، نظریه ابزاری، نظریه پویایی رفتار جمعی متعلق به هربرت بلومر[۱۲]، نظریه روان شناختی اجتماعی متعلق به دیوید سیلز [۱۳]و نظریه مبادله متعلق به جورج هومتر[۱۴] و پیتر بلاو[۱۵] و همچنین نظریه فرهنگ سیاسی گابریل آلموند و سیدنی وربا.
علی رغم مفید بودن بسیاری از این نظریات در طرح موضوع مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب، از آن جایی که در این رساله ارتباط تنگاتنگی میان مشارکت سیاسی و فرهنگ سیاسی در نظر گرفته شده است به همین دلیل، موضوع این رساله را در ذیل فرهنگ سیاسی گابریل آلموند[۱۶] و سیدنی وربا [۱۷]توضیح خواهیم داد که قبل از پرداختن به دیدگاه این دو پژوهشگر لازم است به بررسی مفاهیم زیر پرداخته شود.

 

 

۲-۲ مشارکت[۱۸]:

 

 

مشارکت عبارت است از فعالیت داوطلبانه اعضای جامعه در انتخاب رهبران و شرکت مستقیم و غیر مستقیم آنان در سیاستگذاری عمومی. مشارکت دارای سه جنبه است: یک عمل است، داوطلبانه است و با انتخاب همراه است(خلیلی،۱۲۲:۱۳۸۶).
مشارکت، در لغت به معنای همکاری کردن، شرکت دادن و شریک شدن است. مشارکت در واقع شرکت داوطلبانه گروهی از مردم در برنامه‌ها و طرح‌های سیاسی و اجتماعی است که در توسعه ملی و همچنین در تصمیم گیری‌های جمعی و هم یاری و دگر یاری در توسعه و پیشرفت نقش اساسی دارند. مشارکت، بر انگیختن حس مشارکت مردم و در نتیجه افزایش درک و توان آنها برای پاسخگویی به طرح‌ها و برنامه‌های توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. در مشارکت، حدود دخالت مردم در فرآیند تصمیم گیری تا آن جا است که بر زندگی آنان تأثیر گذارد. یعنی حق مداخله مردم باید موجب حل مشکلات خود آنان و جامعه شود. با این وصف، مشارکت می‌تواند ابزاری برای رونق بخشیدن به فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه شتاب دادن به آهنگ توسعه و بسط عدالت اقتصادی و اجتماعی باشد. (جعفری نیا،۸۹:۱۳۹۱).
صاحب نظران و اندیشمندان از مشارکت تعاریف متفاوتی ارائه کرده و گستره‌های متفاوتی را برای آن عرضه نموده‌اند. از جمله:
آلن بیرو،[۱۹] مشارکت سیاسی را این گونه تعریف نموده: “مشارکت کردن به معنای سهمی‌در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری جستن است” (بیرو،۲۵۷:۱۳۷۰).
برخی از دید کاملاً اجتماعی به تعریف این مفهوم پرداخته و معتقدند که مشارکت عبارت است از فعالیت‌های ارادی و داوطلبانه‌ای که از طریق آن اعضای یک جامعه در امور محله، شهر یا روستای خود شرکت می‌کنند و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در شکل دادن به حیات اجتماعی خود سهیم می‌شوند (امام جمعه زاده،۴۰:۱۳۹۱).
به طور کلی آن گاه که از مشارکت یا فعالیت‌های سیاسی شهروندان(اعم از زن و مرد) سخن به میان می آید، منظور مشارکت آنان در فعالیت‌هایی است که به افزایش قدرت، ظرفیت و شدت جامعه منجر می‌شود( پیروزمند،۹۹:۱۳۸۰).

 

 

۲-۳ مشارکت سیاسی[۲۰]:

 

 

مشارکت، از ابعاد مختلفی برخور داراست که مهم ترین آن، مشارکت سیاسی می‌باشد. دامنه تعریف مشارکت سیاسی نیز تا حدودی گسترده است. در بیشتر این تعاریف، مشارکت سیاسی فعالیتی در راستای انتخاب حاکمان و مشارکت در تصمیم گیری‌ها است. به گونه‌ای که دایره المعارف علوم اجتماعی بیان می‌دارد:”مشارکت سیاسی، فعالیت داوطلبانه اعضای یک جامعه در انتخاب حکام به طور مستقیم یا غیر مستقیم و در شکل گیری سیاست‌های عمومی است”. به طور کلی، مشارکت سیاسی درگیر شدن فرد در سطوح مختلف نظام سیاسی را شامل می‌شود. در مشارکت سیاسی باید سه جنبه را بررسی نمود.
– شیوه مشارکت: شیوه مشارکت بسته به فرصت، علاقه، منابع در دسترس و نگرش رایج متفاوت است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]




۲-۳-۱ عوامل اثر گذار بر مشارکت سیاسی:

 

 

از نظر دانشمندان و محققان عوامل مختلفی می‌تواند بر روی مشارکت سیاسی تأثیر گذارد. برای مثال: میل براث و گوئل[۲۳] معتقدند برخی از عواملی که می‌توانند بر روی مشارکت سیاسی اثر گذار باشند عبارت اند از:
– انگیزه‌های سیاسی: هر چه فرد بیشتر در معرض انگیزه‌های سیاسی به صورت بحث سیاسی، تعلق به سازمان سیاسی یا دسترسی داشتن به اطلاعات سیاسی قرار داشته باشد، احتمال مشارکت سیاسی وی بیشتر است.
– ویژگی‌های شخصیتی: شخصیت‌های اجتماعی تر، مسلط تر و برون گراتر، از نظر سیاسی فعال ترند.
– موقعیت اجتماعی: موقعیت اجتماعی که با میزان تحصیلات، محل سکونت، طبقه و تربیت سنجیده می‌شود، به طور قابل ملاحظه‌ای در مشارکت اثر می‌گذارد.
– محیط یا زمینه سیاسی: محیط از این نظر مهم است که در فرهنگ سیاسی ممکن است مشارکت و شکل‌های مشارکت را که مناسب تلقی می‌گردد، تشویق کند یا بر عکس مشوق آن نباشد.
– منابع: فعالیت نیارمند منابع نیز هست، مانند پول که به صورت تعهد مالی و کمک‌های اهدایی است و یا به طور غیر مستقیم به صورت اختصاص دادن وقت نیز می‌باشد. منابع حتی ممکن است شکل ملاقات در رابطه با افراد دیگر و نفوذ و قدرتی را به خود بگیرد که از این گونه ملاقات‌ها و روابط ناشی می‌شود(امام جمعه زاده،۴۲:۱۳۹۱).
در رابطه با مشارکت سیاسی باید به دو نکته توجه داشت:
۱- ارتباط بین توانایی تنظیمی یک نظام سیاسی با مشارکت سیاسی: توانایی تنظیمی یک نظام سیاسی به نوع، چگونگی و ابزارهای ارتباط بین نخبگان جامعه و مردم ارتباط می یابد. به عبارت دیگر، توانایی تنظیمی نظام سیاسی، تعیین حوزه‌های فردی و حوزه‌های حکومتی است و به هر میزان روابط حاکمان و مردم به صورت نهادمند و شفاف باشد به همان میزان نظام سیاسی از توانایی تنظیمی ‌بیشتری بر خوردار خواهد بود. از سوی دیگر، بهبود وضعیت افراد و جوامع در کنار عوامل متعدد دیگر به نوع و میزان دخالت افراد در انتخابات مقامات و شرکت در فرآیند تصمیم گیری از پایین ترین تا بالاترین سطح می‌باشد. مشارکت سیاسی بیان همین رابطه است. در نتیجه مشارکت سیاسی بیان چگونگی، نوع، ابزارها و کانال‌های ارتباطی میان مردم و نخبگان است(مصفا،۲۷:۱۳۷۹).
۲- تأثیر گذاری ارزش‌ها و هنجارهای موجود در جامعه بر نحوه و شکل مشارکت سیاسی: به عبارت دیگر مشارکت سیاسی با ارزش‌ها و هنجار‌های هر جامعه ارتباط تنگاتنگی دارد زیرا جوامعی که از لحاظ سیاسی توسعه یافته هستند، بالطبع مشارکت سیاسی نیز در این جوامع به شکل واقعی آن نزدیک تر خواهد بود زیرا در این جوامع ارزش‌ها و هنجار‌های سیاسی به صورت فراگیر و برابر در سطح جامعه مطرح می‌باشند که در واقع منظور از هنجارها و ارزش‌ها همان فرهنگ سیاسی است که زادگاه مشارکت سیاسی می‌باشد. همچنین باید گفته شود که مشارکت سیاسی در این جوامع علاوه بر این که شامل تمامی‌گروه‌ها و افراد می‌شود، تمامی سطوح سیاست گذاری از پایین ترین سطح تا بالاترین سطح را دربر می‌گیرد. با توجه به مطالب گفته شده، لازم است در زیر به مهم ترین کارکردهای مشارکت سیاسی اشاره‌ای بنماییم.

 

منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است

 

۲-۳-۲ کارکردهای مشارکت سیاسی:

 

 

– قاعده مند شدن انتقال قدرت سیاسی از گروهی به گروه دیگر یا همان تحول در روابط قدرت و نحوه توزیع آن که پیرو این امر ارتباط جامعه با هیأت حاکمه و همچنین گردش نخبگان به نحو احسن در جامعه شکل می‌گیرد.
– نقش یافتن مردم در عرصه جامعه و از بین رفتن احساس بیگانگی سیاسی و فروکش کردن انواع بحران‌ها و ارضا امیال اجتماعی.
– احساس مسئولیت حکومت در مقابل خواسته‌های جامعه، تنوع و افزایش تعداد علایق.
– کاهش سیاست‌های خشونت آمیز و سرکوبگرانه و تأثیر آن بر تحول فرهنگ اجتماعی و تحرک اجتماعی بصورت عمودی در سطح جامعه.
– توزیع منابع مالی و سیاسی به شکل مطلوب.
برای این که مشارکت سیاسی شهروندان بتواند به این پیامد‌ها در جامعه برسد، می‌بایستی از ویژگی‌های خاصی برخوردار باشد که این ویژگی‌ها عبارت اند از:
– گروهها و نیرو‌های اجتماعی گوناگون وجود داشته باشند که دارای منابع متفاوت از نظر سیاسی باشند.
– غیر شخصی بودن سیاست و قدرت.
– حکومت تلفیق علایق و منافع گوناگون باشد.
– امکان بیان فردی یا جمعی خواسته‌ها وجود داشته باشد. بر این اساس، مشارکت سیاسی مستلزم وجود برخی از آزادی‌های اساسی در جامعه است. از جمله: آزادی بیان عقاید و تشکیل اجتماعات همراه با مخالفت و پاسداری از آنها.
– وجود امکانات و رقابت ایدئولوژیک و حق انتخاب در بین آنها(بشیریه،۷:۱۳۷۶-۶)
با توجه به مطالب ذکر شده باید اذعان نمود که ویژگی‌های فوق در ارتباط با نوع مطلوب مشارکت سیاسی می‌باشد و در جوامعی که از لحاظ سیاسی توسعه یافته تر هستند تحقق می یابد. همچنین موضوع مشارکت سیاسی و جهت گیری افراد نسبت به آن، از شاخص‌های مهم توسعه سیاسی در هر نظام سیاسی به شمار می رود. در خصوص مشارکت سیاسی و ارتباط آن با فرهنگ سیاسی و توسعه سیاسی باید تأکید کرد که میزان مشارکت سیاسی صرفاً نمی‌تواند نشانگر توسعه سیاسی باشد بلکه مشارکت باید آگاهانه و فعالانه باشد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]




 

۳-۲-۳ تغییر فرهنگ سیاسی[۴۹] در ایران پس از انقلاب:

 

 

فرهنگ سیاسی، نظام عقاید تجربی، نمادهای معنوی و ارزش‌هایی است که شرایط پدید آمدن فعالیت سیاسی را تعریف می‌کند”(فارسون و مشایخی،۲۰:۱۳۷۹).
در نظام‌های سیاسی دست کم دو نوع فرهنگ سیاسی وجود دارد: فرهنگ سیاسی نخبگان و فرهنگ سیاسی توده.
فرهنگ سیاسی نخبگان[۵۰]: این نوع از فرهنگ سیاسی با امتیازات، احساسات و الگوهای رفتاری کسانی سرو کار دارد که درون نظام سیاسی از کارویژه استخدام سیاسی به نقش فعالی دست یافته‌اند و بر برون دادهای نظام تأثیر مستقیم دارند.
فرهنگ سیاسی توده[۵۱]: این نوع از فرهنگ نیز، از ایستارها و سمت گیری‌های مردم به عنوان یک کل در قبال سیاست تشکیل می‌شود که برون دادهای نظام را به شکل مهمی‌در کنترل خود ندارند.
در واقع آنچه فرهنگ نامیده می‌شود، حاصل تعامل میان چهار عنصر، فرهنگ توده، فرهنگ نخبگان، تجربه سیاسی – تاریخی ملت و ساختارهای سیاسی حاکم است(نفیسی،۱۷۷:۱۳۷۹).
با توجه به مطالب ذکر شده قابل اذعان است که فرهنگ سیاسی ایران در دوران قبل از انقلاب اسلامی، متأثر از منابع گوناگونی بوده است. از جمله: موقعیت تاریخی، موقعیت جغرافیایی، موقعیت اقتصادی، بافت جمعیتی، سایر ایدئولوژی‌ها و ادیان، کانون تربیتی خانواده و تداوم نظام سیاسی استبدادی که هر یک از این منابع به نحوی بر شکل گیری و تداوم فرهنگ سیاسی محدود- تبعی در جامعه ایران تأثیر داشته‌اند(آل غفور،۳۸:۱۳۸۰). ضعف فرهنگ سیاسی ایران و سطح نازل تحقق فرآیند جامعه پذیری سیاسی در سطح نخبه و توده و برخی نهاد‌های حکومتی، زمینه‌های رقابت سیاسی سالم را از بین برد و در نتیجه بسیاری از فرآیندهای رقابتی و کنش‌های سیاسی در ایران، خصلتی غیر مسالمت آمیز داشته است که موجبات آسیب پذیری وفاق اجتماعی و همبستگی ارگانیک را فراهم آورده و همچنین مانع از تحقق مشارکت سیاسی مؤثر شهروندان به طور عام و زنان به طور خاص گردیده است.
در نتیجه وجود چنین فرهنگی(فرهنگ سیاسی محدود- تبعی) هیچ گاه به صورتی نهادین و مستمر، فضای دموکراتیک، کثرت گرا و متساهلی در ایران شکل نگرفته است که زمینه‌ای برای ورود زنان به عرصه‌های سیاسی و اجتماعی جامعه شود. از طرفی، ساختار سیاسی متصلب حاکم، نه تنها درصدد تحول این فرهنگ و فراهم نمودن زمینه مشارکت و رقابت گروهی، قومی، فرهنگی، تمدنی و نیز مساعد نمودن زمینه برای نقش آفرینی زنان در زندگی و سرنوشت خویش نبوده؛ بلکه خود به باز تولید آن پرداخته است.
با وقوع انقلاب اسلامی ایران انتظار می رفت تحول در فرهنگ سیاسی و رفع موانع مشارکت (برای زنان) و رقابت سیاسی مندرج در چنین فرهنگ غیر دموکراتیکی در اولویت اقدامات حاکمان و نخبگان حکومتی قرار گیرد. در چنین فضایی تحت تأثیر دو متغییر، یکی نقش مذهب و دیگری تأکید برجستگان فکری و دینی بر نقش مردم، نوع فرهنگ سیاسی دگرگون شد. در زمینه مردم گرایی از یک طرف برجستگانی مانند امام خمینی، آیت الله مطهری، آیت الله طالقانی و شریعتی نقش محوری داشتند. از طرف دیگر حوادث بین المللی نظیر انقلاب کوبا، الجزایر و ویتنام نیز در تغییر فرهنگ سیاسی مردم ایران پس از انقلاب نقش داشتند. فرهنگ سیاسی جدید در ایران پس از انقلاب، حاصل نوعی فرهنگ سیاسی تبعی- مشارکتی است که در این فرهنگ سیاسی جدید عناصری وجود داشته که مشارکت را به شدت تشویق می‌کند(شریف، ۱۱۶:۱۳۸۰).
تحت تأثیر این نوع از فرهنگ، آن گروه از مردم و توده‌های نا آگاه سیاسی که نه انگیزه‌ای برای مشارکت داشتند و نه شناختی از مواضع و گرایشهای حزبی به فعالیت در امر سیاست مشتاق شدند(کاظمی،۱۰۵:۱۳۷۶). از طرفی انقلاب اسلامی ایران سبب گردید تا ساختار نظام بر اساس حضور و مشارکت مردم معنا پیدا کند.
یکی از مهم ترین تحولات صورت گرفته در فرهنگ سیاسی ایران بعد از انقلاب، افزایش نقش و حضور زنان در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی می‌باشد. همچنین از دیگر شاخص‌های فرهنگ سیاسی مشارکتی و حرکت در مسیر توسعه سیاسی در جوامع، نوع نگاه حکومت‌ها به حضور زن در عرصه‌های مختلف جامعه می‌باشد. هر چه حضور زنان در اجتماع فعال تر و مؤثرتر باشد، کشور پیشرفته تر و توسعه یافته تر خواهد شد. بطور مسلم میزان نقش و مشارکت زنان در جامعه به ویژه در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تا حد زیادی وابسته به برخورد و نگرش جامعه به زن می‌باشد. با توجه به ضرورت حضور و مشارکت حقیقی زنان در عرصه‌های مختلف فعالیت بالاخص در زمینه مشارکت سیاسی، برای تحقق جامعه مدنی، رشد و بالندگی جمعیت بانوان کشور، تسریع فرآیند توسعه و محقق شدن عدالت اجتماعی چنانچه با زنان به عنوان نیروی فعال و سازنده نگریسته شود قطعاً تأثیر بسیاری در روند توسعه و افزایش کمی و کیفی نیروی انسانی آن جامعه خواهد داشت.
از آن جایی که زنان در ساختار جمعیتی کشور ایران، حدود ۴۹ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، نمی‌توان نقش آنان را در توسعه کشور نادیده گرفت. این نکته قابل ذکر است که نوشته‌های اسلامی نیز به حقوقی که زن در سایه اسلام به دست آورده است اعتراف دارند اگرچه تعدادی از این مکتوبات از مفهوم تقسیم کار اجتماعی دفاع کرده‌اند. به این معنا که عرصه حضور زن در خانواده است ولی وقوع انقلاب اسلامی ایران با تغییر فرهنگ سیاسی دوران قبل، موجب تجدید نظر در بسیاری از این دیدگاه‌ها و سمت گیری مردم نسبت به نظام سیاسی شد و مخصوصاً زنان ایرانی خواهان آن شدند که در مراحل مختلف برنامه ریزی و تصمیم گیری‌های را
هبردی و کلان ملی حضور جدی و فعال داشته باشند. هرچند این مسأله نیز قابل تأیید است که هنوز سطح مشارکت سیاسی زنان در حدی قابل قیاس با مردان نیست اما به طور کلی و در مقایسه با دوران قبل از انقلاب، مشارکت سیاسی زنان سیری صعودی داشته است که تغییر فرهنگ سیاسی یکی از مهم ترین ملاک‌های تأثیر گذار در این امر بوده است.
در کنار تغییر فرهنگ سیاسی در ایران پس از انقلاب، می‌توان از روند تکثر گرایی فرهنگی و شیوع اندیشه جهانی شدن سخن گفت. اولین نگرش‌ها به پدیده جهانی شدن از جانب حکومت‌هاشمی رفسنجانی و با ظهور کارگزاران سازندگی آغاز شد. دولت سازندگی در حوزه سیاسی بر اهمیت نهادهای دموکراتیک مذکور در قانون اساسی و مشارکت و نقش مردم (اعم از زن ومرد) در کنار ولایت فقیه و محدودیت نهاد ولایت فقیه به قانون اساسی تأکید کرد. فرآیند دموکراتیزاسیون و پیدایش فرهنگ سیاسی دموکراتیک در ایران که تا سال‌های اولیه دهه ۷۰ خورشیدی غیر فعال و کند بود، در دهه ۱۳۷۰ در نتیجه گسترده شدن محمل اجتماعی و فشار‌های فرآیند جهانی شدن واکنش مثبت تری از خود نشان داد( بشیریه،۱۸۷:۱۳۸۱).
از آن جایی که فرهنگ سیاسی مشارکتی ارتباط زیادی با جامعه مدنی دارد، بحث از جامعه مدنی، آزادی‌ها و حقوق انسانی در مطبوعات و محافل فکری از همان دوران سازندگی به بعد آغاز شد و شدت یافت و در نهایت در گفتمان سال ۱۳۷۶ به گفتمان رایج سیاسی تبدیل شد و افکار عمومی را به خود جلب کرد(بشیریه،۱۷۴:۱۳۸۱). بدین ترتیب در سایه تغییر فرهنگ سیاسی محدود- تبعی به فرهنگ سیاسی تبعی- مشارکتی و شکل گیری جامعه مدنی در سایه تحولات جهانی و پاره‌ای تحولات ساختاری درونی در ایران پس از انقلاب در زمینه فرهنگی، گفتمانی غالب شد که به مسألی چون نقش زنان در امر سیاست، اصالت دادن قانون به برابری و عدالت اجتماعی، جلوگیری از اراده‌های تحمیل گرایانه خودسرانه به زنان و تقویت جامعه مدنی تاٌکید داشت.
بنابراین از دوران خاتمی ‌به بعد، فراگیر شدن گفتمان کثرت گرایی فرهنگی در سطح جهان، نوع نگاه به شهروندان به ویژه اقلیت‌ها، قومیت‌ها و زنان را در نزد بخشی از حاکمان ایرانی تغییر داد و تلاش‌هایی از جانب دولت و مجلس برای احقاق حقوق شهروندان زن و واگذاری پاره‌ای از امور به زنان و حضور فعال آنان در امر سیاست انجام شده است.

 

 

۳-۲-۴ زمینه‌های سیاسی افزایش مشارکت زنان در قانون اساسی[۵۲] جمهوری اسلامی ایران:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]




۳-۲-۶ گسترش طبقه متوسط جدید[۶۴] و خواسته‌های آنان:

 

 

یکی از موضوعاتی که در دهه اخیر ذهن بسیاری از اندیشمندان وروشنفکران ایرانی را به خود مشغول کرده است، وضعیت طبقه متوسط جدید در ایران می‌باشد که در سال‌های اخیر با توجه به رشد کمی و کیفی آن و تأثیری که بر ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه ایران داشته‌اند، مطالعه این طبقه را ضروری ساخته است لذا بررسی وضعیت طبقه متوسط جدید و مطالبات سیاسی آنان خصوصاً در خواست مشارکت سیاسی از جانب آنان امری قابل تعمق می‌باشد چرا که امروزه تمامی حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی در غرب و شرق به اهمیت مشارکت سیاسی مردم آگاه بوده و زمینه مشارکت آحاد مردم را در فرآیند تصمیم گیری فراهم کرده‌اند؛ زیرا یکی از مهم ترین ملاک‌های مشروعیت سیاسی، میزان مشارکت مردم در امور حکومتی می‌باشد.
لازم به ذکر است که مشارکت سیاسی در جوامع دموکراتیک امکان پذیر می‌باشد. حال برای ایجاد جامعه دموکراتیک، شکل گیری طبقه متوسط جدید یکی از پیش نیازها و عناصر اساسی محسوب می‌گردد. به همین دلیل عموم نظریه پردازان و متفکران علم سیاست یکی از دلایل عدم رشد دموکراسی در کشور‌های در حال توسعه را عدم شکل گیری طبقه متوسط جدید می‌دانند. از این رو طبقه متوسط جدید، موتور محرکه تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شناخته می‌شود. به طور کلی در اکثر جوامع، با پیشرفت می‌توان شاهد شکل گیری طبقه متوسط جدید باشیم. بدین معنا که هر چه جامعه‌ای پیشرفته تر باشد وزن طبقه متوسط جدید نیز بیش تر می‌شود و همین امر فواید مختلفی به لحاظ سیاسی و اقتصادی دارد. از دید بسیاری از متفکران طبقه متوسط جدید شباهت‌هایی با طبقات بالا دارد؛ چرا که باسواد و متمدن است و از خصلت‌های شهری برخوردار می‌باشد و از طرف دیگر وجود این طبقه سبب می‌شود که تنش‌های اجتماعی از حالت خشونت آمیز به رقابت سیاسی تبدیل شود(غنی نژاد:۱۳۸۷).
در خصوص تعریف طبقه متوسط جدید، این طبقه به گروهی از جامعه اطلاق می‌شود که در نتیجه پدیده نوسازی پا به عرصه وجود نهاده و هسته اصلی این بخش را جامعه روشنفکران تشکیل می‌دهد. از این رو طبقه متوسط جدید به گروهی اطلاق میشود که رسالت ویژه آنان تفسیر جهان برای اجتماعی است که در آن زندگی می‌کنند(میلانی،۱۲۷:۱۳۸۲).
این اصطلاح را نخستین بار جامعه شناس آلمانی به نام لدرر[۶۵] به کار برده است، وی مهم ترین ویژگی این طبقه را در شیوه زندگی و حقوق اعضای این طبقه می‌داند.(مسعودنیا،۱۳۹۰:۲۸۳).
در خصوص کشور ایران، عده‌ای معتقدند این طبقه در دوران رضاه شاه شکل گرفته است(عراقی،۹:۱۳۸۶) ولی در دوران پهلوی‌ها چندان تأثیری در تحولات و ساختارهای موجود سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نداشته‌اند.
در دهه اول بعد از انقلاب این طبقه در مقایسه با دوران پهلوی رشد چشمگیری داشته است؛ چرا که در ابتدا، انقلاب فرهنگی باعث شد که این طبقه اجتماعی از منشأ و نیروی خود محروم گردد و سپس جنگ تحمیلی ایران و عراق سبب شد تا هزاران جوان برای ادامه تحصیل یا عدم شرکت در جنگ به اروپا بروند(ریگار و دیگران،۱۲۸:۱۳۸۵). با این وجود بسیاری از افراد این طبقه در ایران ماندند و در غیاب تعدادی دیگر از افراد این طبقه جذب قدرت شدند و از بار مسئولیت‌ها و هزینه‌های دولت کاستند و هم چنین قشرهای مختلف این طبقه امکان شناخت، تصمیم گیری، برنامه ریزی و اجرا را از سوی دولت برای مردم را فراهم آوردند.
با توجه به این که کشور ایران، یک جامعه در حال گذار می‌باشد و هر جامعه در حال گذار در مسیر توسعه و پیشرفت خود با بحران‌های زیادی مواجه می‌شود و بحران مشارکت یکی از این بحران‌ها می‌باشد لذا هر گونه بی توجهی به خواسته‌های این طبقه در حال رشد می‌تواند در آینده باعث بروز بحران‌های سیاسی و اجتماعی جبران ناپذیری گردد. همچنین لازم به ذکر است که یک جامعه سنتی دچار عدم تعادل نمی‌گردد چرا که نیاز به مشارکت افزایش نمی یابد تا نهادمندی سیستم سیاسی را به چالش کشیده شود. از سوی دیگر در جوامع سیاسی مدرن نیز آشفتگی ایجاد نمی‌گردد؛ چرا که در این جوامع نهاد‌های سیاسی به حد لازم رشد و پرورش یافته‌اند. بنابراین بی ثباتی در جوامعی رخ می‌دهد که تقاضای مشارکت سیاسی افزایش یابد اما نهاد‌های سیاسی جامعه توان پاسخ دهی به این نیاز را ندارند و این شرایط تنها در جوامع در حال گذار به وقوع می پیوندد.
در کنار مطالب ذکر شده نیز باید اذعان کرد، افزایش تعداد و نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز این نیروی اجتماعی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران قبل و بعد از انقلاب از شرایط و عوامل مختلفی چون: رشد جمعیت، گسترش شهرنشینی، افزایش میزان تحصیلات، نقش گسترده زنان در موقعیت‌های اجتماعی بالاتر و افزایش تعداد کارکنان با تحصیلات عالی متأثر بوده است(ازغندی،۱۲۴:۱۳۸۵).
در خصوص جامعه ایران پس از انقلاب اسلامی، لازم به ذکر است که این جامعه با واقعیتی به نام رشد طبقه متوسط جدید روبه رو بوده است که آرمان اصلی آنها در مفاهیمی چون توسعه سیاسی، مشارکت سیاسی، دموکراسی، حقوق بشر وصلح خلاصه می‌شود. این طبقه که از دهه۱۳۷۰ رو به فزونی بوده است خواسته‌های دموکراتیک مشخص و ایدئولوژی کما بیش روشنی دارد. هرچند از حیث سیاسی تنها در این سال‌ها دستاورد‌هایی داشته است. گرچه پایگاه اجتماعی این طبقه فعال سیاسی، طبقه متوسط جدید است ولی ویژگی اصلی آنها نه خواسته‌های اقتصادی محض بلکه خواسته‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. هسته اصلی این نیروی سیاسی – اجتماعی را به طور ک

 

دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir

لی روشنفکران تشکیل می‌دهند(بشیریه،۱۳۰:۱۳۸۵).
بر خلاف طبقات بالا و پایین، طبقه متوسط جدید، واجد شرایط سیاسی، ایدئولوژیکی و اقتصادی لازم برای ظهور و فعالیت به عنوان نیروی سیاسی بوده است. چرا که هم از لحاظ اقتصادی رابطه ضعیفی با حکومت داشته‌اند و هم از نظر سیاسی احساس بیگانگی می‌کرده و از مشارکت سازمان یافته در سیاست محروم بوده‌اند( بشیریه،۱۳۵:۱۳۷۸).
هانتینگتون[۶۶]، خصلت‌های اساسی طبقه متوسط جدید در ایران را به شرح زیر می‌داند:
– اعضای بخش روبه رشد این طبقه، از پذیرش مناسبات قدرت سنتی که جامعه ایران را تحت سلطه داشته، روی گردان است.
– اعضای این طبقه دارای تحصیلات عالیه می‌باشند.
– اصولاً قدرت اعضای این طبقه از مهارت و فنونی ناشی می‌شود که در نتیجه تحصیلات رسمی‌کسب کرده‌اند.
– اعضای طبقه متوسط جدید در سطوح مختلف با افکار غربی آشنا هستند.
– اعضای این طبقه از هر نو جزم گرایی دینی یا اطاعت کورکورانه آزاد هستند(bill,1963:100 ).
چنانچه که گفته شد نیروی سیاسی طبقه متوسط جدید، ظهور خود را در دهه ۷۰ به تدریج آشکار ساخت و تحولات سیاسی محسوس و نامحسوس را با خود به همراه آورده که یکی از مهم ترین آنها افزایش نقش زنان تحصیل کرده به عنوان عضوی از طبقه متوسط جدید، در تصمیم گیری‌ها و مشارکت سیاسی بوده است. چنان چه در دوران خاتمی‌شاهد بیش ترین درصد ازمشارکت سیاسی زنان در امر سیاست بوده ایم. زنان به عنوان عضوی از این طبقه که بر خواسته از رویکرد سیاسی و اقتصادی بعد از انقلاب بوده‌اند، حیات خود را در دایره نخبگان جستجو می‌کردند. به همین دلیل رویکرد حاکم بر دولت خاتمی ‌به گفتمان توسعه سیاسی تبدیل شد و بحران مشارکت و انسداد سیاسی به مهم ترین مسئله اجتماعی دولت خاتمی‌تبدیل گردید. بعد از دولت خاتمی همچنان مسئله افزایش مشارکت سیاسی آحاد شهروندان بالاخص زنان مد نظر مسئولان بوده است.
عمده ترین عامل گسترش فرهنگ طبقه متوسط جدید در جامعه ایران، بالا رفتن سطوح آموزش عالی به ویژه در سطح کمی آن است. در دو دهه اخیر مراکز آموزش عالی ایران گسترش چشمگیری داشته‌اند. زنان در این میان با افزایش تحصیلات، خود را در این طبقه جای داده و بر افزایش مشارکت سیاسی تأثیر ویژه‌ای داشته‌اند. آنها در تصمیم گیری‌ها، رأی گیری و انتخابات حضور داشته و در واقع مشارکت سیاسی به عنوان مهم ترین خواسته‌های اصلی زنان می‌باشد. هر چند شرکت در انتخابات و رأی دادن نازل ترین سطوح مشارکت سیاسی می‌باشد لیکن حضور در احزاب، انجمن‌ها، اعتراضات و تاٌثیر بر رفتار رهبران سیاسی از جنبه‌های دیگر مشارکت سیاسی است(کلانتری،۲۱۴:۱۳۷۹-۲۰۶)

 

 

۳-۲-۷ گسترش حضور زنان در مراکز آموزش عالی:

 

 

تغییر دیدگاههای غلط درباره حقوق زنان و بهبود شرایط اجتماعی برای حضور آنها در جامعه پس از انقلاب اسلامی‌باعث ایجاد تحولی گسترده در زمینه حضور اجتماعی زنان شد. تحولی که تا به امروز ادامه دارد و روند شتاب زده‌ای به خود گرفته است. در این سال‌ها توجه به عواملی چون افزایش سطح سواد و افزایش امکان اشتغال زمینه‌ای را به وجود آورده است تا زنان حضور فعال تر و مؤثرتری در عرصه سیاست و اجتماع داشته باشند.
میزان بالای بی سوادی در میان زنان ایرانی در سال‌های آخر رژیم پهلوی حدود ۶۵ درصد بالغ می‌شد و این خود مانع بزرگی بر سر احقاق حقوق سیاسی و اجتماعی آنان بود(مک کینگ،۳۳:۱۳۷۶). چراکه آموزش ارتباط مستقیمی ‌با توسعه سیاسی و رفتار اجتماعی دارد.
در سال‌های پس از انقلاب اسلامی ایران، توجه بیشتری به آموزش زنان معطوف گردید زیرا بدون برخورداری اکثریت زنان از حداقل آموزش‌های لازم عملاً امکان حضور فعال و مؤثر در عرصه‌های مختلف و برخورداری صحیح از حقوق سیاسی و اجتماعی از آنان سلب می‌گردید. در نتیجه در زمینه آموزش زنان سرمایه گذاری جدی شد. چنان که تعداد دانش آموزان دختر در سال‌های تحصیلی ۱۳۷۷- ۱۳۶۶ در مقایسه با سال‌های تحصیلی ۱۳۵۸-۱۳۵۷ به رشد ۶۰ درصدی رسید.
طبیعی است که رشد فزاینده دختران در مقاطع آموزشی بالاتر مقدمات حضور آنان را در مقاطع آموزش عالی فراهم خواهد ساخت. از سویی افزایش سطح آموزش زنان می‌تواند تأثیری مضاعف بر بالا تر رفتن سطح آموزشی آنان داشته باشد؛ چرا که برخورداری تعداد قابل توجهی از زنان از دوره‌های آموزشی بالاتر باعث شده است تا خود آنان در آموزش زنان دیگر ایفای نقش کنند(سفیری،۱۲۶:۱۳۷۷).
دست یابی زنان به آموزش، توانایی و تخصص‌های لازم برای حضور موفق در اجتماع باعث شده است که امروزه دولت به جای این که خود را متولی و عهده دار زنان بداند، به بستر سازی برای این امر بپردازد. در کنار این امر بسیاری از شاخص‌های مربوط به حقوق سیاسی زنان نیز رشد فزاینده‌ای را نشان می‌دهد.
آثار مثبت افزایش سطح تحصیلات زنان در کاهش فقر و تحقق توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیار قابل توجه است. شواهد نشان می‌دهد که در کشور در حال توسعه‌ای چون ایران، بزرگسالان اعم از زن و مرد با سطح سواد بالاتر، دارای درآمد فردی بیش تر، امکان اشتغال بیش تر در بازار کار، بهداشت بهتر، وضعیت تغذیه مناسب تر و بینش والاترند که مجموعه این شرایط افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی آن‌ها را در پی دارد(مک کینگ،۱۳:۱۳۷۰).
رشد میزان باسوادی در ایران که از اواسط دوره پهلوی آغاز شده بود، در دوران بعد از انقلاب با سرعت بیش تری ادامه یافت؛ در حالی که در سال ۱۳۳۲ تعداد باسوادان کشور حدود ۲۷ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند، در سال ۱۳۸۵ میزان باسوادی به ۶۱/۸۴ درصد رسید. در این میان نسبت قبولی دختران در دانشگاه از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۸به ۳۷ درصد در سال۱۳۷۴و سپس به ۶۲ درصد در سال ۱۳۸۱ و در ادامه این روند صعودی به ۶۳ درصد در سال ۱۳۸۶ و در نهایت به ۶۸ درصد درسال ۱۳۸۸ رسیده است. از طرفی افزایش تعداد افراد باسواد در یک جامعه آثاری دارد از جمله این که:
– نیازها و خواسته‌های یک فرد تحصیل کرده با یک نفر بی سواد کاملاً متفاوت است.
– همچنین تحصیلات، نوع برداشت از مسایل سیاسی – اجتماعی را دستخوش تغییر می‌دهد.(عراقی،۱۳:۱۳۸۷).
لازم به ذکر است که پس ازانقلاب اسلامی ایران دو تحول مهم در عرصه آموزش عالی کشور رخ داده است:
نخست: برابری فرصت‌ها در آموزش عالی برای تمامی اقشار جامعه، به ویژه ساکنان مناطق کم در آمد توسعه نیافته یا کم تر توسعه یافته و همچنین حضور زنان که یکی از نقاط قوت آموزش عالی محسوب می‌شوند.
دوم: افزایش سهم زنان و دختران در آموزش عالی کشور که این فزونی حتی باعث پیشی گرفتن زنان از مردان در آمار قبولی کنکور شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]