۳-۲-۶ گسترش طبقه متوسط جدید[۶۴] و خواسته‌های آنان:

 

 

یکی از موضوعاتی که در دهه اخیر ذهن بسیاری از اندیشمندان وروشنفکران ایرانی را به خود مشغول کرده است، وضعیت طبقه متوسط جدید در ایران می‌باشد که در سال‌های اخیر با توجه به رشد کمی و کیفی آن و تأثیری که بر ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه ایران داشته‌اند، مطالعه این طبقه را ضروری ساخته است لذا بررسی وضعیت طبقه متوسط جدید و مطالبات سیاسی آنان خصوصاً در خواست مشارکت سیاسی از جانب آنان امری قابل تعمق می‌باشد چرا که امروزه تمامی حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی در غرب و شرق به اهمیت مشارکت سیاسی مردم آگاه بوده و زمینه مشارکت آحاد مردم را در فرآیند تصمیم گیری فراهم کرده‌اند؛ زیرا یکی از مهم ترین ملاک‌های مشروعیت سیاسی، میزان مشارکت مردم در امور حکومتی می‌باشد.
لازم به ذکر است که مشارکت سیاسی در جوامع دموکراتیک امکان پذیر می‌باشد. حال برای ایجاد جامعه دموکراتیک، شکل گیری طبقه متوسط جدید یکی از پیش نیازها و عناصر اساسی محسوب می‌گردد. به همین دلیل عموم نظریه پردازان و متفکران علم سیاست یکی از دلایل عدم رشد دموکراسی در کشور‌های در حال توسعه را عدم شکل گیری طبقه متوسط جدید می‌دانند. از این رو طبقه متوسط جدید، موتور محرکه تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شناخته می‌شود. به طور کلی در اکثر جوامع، با پیشرفت می‌توان شاهد شکل گیری طبقه متوسط جدید باشیم. بدین معنا که هر چه جامعه‌ای پیشرفته تر باشد وزن طبقه متوسط جدید نیز بیش تر می‌شود و همین امر فواید مختلفی به لحاظ سیاسی و اقتصادی دارد. از دید بسیاری از متفکران طبقه متوسط جدید شباهت‌هایی با طبقات بالا دارد؛ چرا که باسواد و متمدن است و از خصلت‌های شهری برخوردار می‌باشد و از طرف دیگر وجود این طبقه سبب می‌شود که تنش‌های اجتماعی از حالت خشونت آمیز به رقابت سیاسی تبدیل شود(غنی نژاد:۱۳۸۷).
در خصوص تعریف طبقه متوسط جدید، این طبقه به گروهی از جامعه اطلاق می‌شود که در نتیجه پدیده نوسازی پا به عرصه وجود نهاده و هسته اصلی این بخش را جامعه روشنفکران تشکیل می‌دهد. از این رو طبقه متوسط جدید به گروهی اطلاق میشود که رسالت ویژه آنان تفسیر جهان برای اجتماعی است که در آن زندگی می‌کنند(میلانی،۱۲۷:۱۳۸۲).
این اصطلاح را نخستین بار جامعه شناس آلمانی به نام لدرر[۶۵] به کار برده است، وی مهم ترین ویژگی این طبقه را در شیوه زندگی و حقوق اعضای این طبقه می‌داند.(مسعودنیا،۱۳۹۰:۲۸۳).
در خصوص کشور ایران، عده‌ای معتقدند این طبقه در دوران رضاه شاه شکل گرفته است(عراقی،۹:۱۳۸۶) ولی در دوران پهلوی‌ها چندان تأثیری در تحولات و ساختارهای موجود سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نداشته‌اند.
در دهه اول بعد از انقلاب این طبقه در مقایسه با دوران پهلوی رشد چشمگیری داشته است؛ چرا که در ابتدا، انقلاب فرهنگی باعث شد که این طبقه اجتماعی از منشأ و نیروی خود محروم گردد و سپس جنگ تحمیلی ایران و عراق سبب شد تا هزاران جوان برای ادامه تحصیل یا عدم شرکت در جنگ به اروپا بروند(ریگار و دیگران،۱۲۸:۱۳۸۵). با این وجود بسیاری از افراد این طبقه در ایران ماندند و در غیاب تعدادی دیگر از افراد این طبقه جذب قدرت شدند و از بار مسئولیت‌ها و هزینه‌های دولت کاستند و هم چنین قشرهای مختلف این طبقه امکان شناخت، تصمیم گیری، برنامه ریزی و اجرا را از سوی دولت برای مردم را فراهم آوردند.
با توجه به این که کشور ایران، یک جامعه در حال گذار می‌باشد و هر جامعه در حال گذار در مسیر توسعه و پیشرفت خود با بحران‌های زیادی مواجه می‌شود و بحران مشارکت یکی از این بحران‌ها می‌باشد لذا هر گونه بی توجهی به خواسته‌های این طبقه در حال رشد می‌تواند در آینده باعث بروز بحران‌های سیاسی و اجتماعی جبران ناپذیری گردد. همچنین لازم به ذکر است که یک جامعه سنتی دچار عدم تعادل نمی‌گردد چرا که نیاز به مشارکت افزایش نمی یابد تا نهادمندی سیستم سیاسی را به چالش کشیده شود. از سوی دیگر در جوامع سیاسی مدرن نیز آشفتگی ایجاد نمی‌گردد؛ چرا که در این جوامع نهاد‌های سیاسی به حد لازم رشد و پرورش یافته‌اند. بنابراین بی ثباتی در جوامعی رخ می‌دهد که تقاضای مشارکت سیاسی افزایش یابد اما نهاد‌های سیاسی جامعه توان پاسخ دهی به این نیاز را ندارند و این شرایط تنها در جوامع در حال گذار به وقوع می پیوندد.
در کنار مطالب ذکر شده نیز باید اذعان کرد، افزایش تعداد و نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز این نیروی اجتماعی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران قبل و بعد از انقلاب از شرایط و عوامل مختلفی چون: رشد جمعیت، گسترش شهرنشینی، افزایش میزان تحصیلات، نقش گسترده زنان در موقعیت‌های اجتماعی بالاتر و افزایش تعداد کارکنان با تحصیلات عالی متأثر بوده است(ازغندی،۱۲۴:۱۳۸۵).
در خصوص جامعه ایران پس از انقلاب اسلامی، لازم به ذکر است که این جامعه با واقعیتی به نام رشد طبقه متوسط جدید روبه رو بوده است که آرمان اصلی آنها در مفاهیمی چون توسعه سیاسی، مشارکت سیاسی، دموکراسی، حقوق بشر وصلح خلاصه می‌شود. این طبقه که از دهه۱۳۷۰ رو به فزونی بوده است خواسته‌های دموکراتیک مشخص و ایدئولوژی کما بیش روشنی دارد. هرچند از حیث سیاسی تنها در این سال‌ها دستاورد‌هایی داشته است. گرچه پایگاه اجتماعی این طبقه فعال سیاسی، طبقه متوسط جدید است ولی ویژگی اصلی آنها نه خواسته‌های اقتصادی محض بلکه خواسته‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. هسته اصلی این نیروی سیاسی – اجتماعی را به طور ک

 

دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir

لی روشنفکران تشکیل می‌دهند(بشیریه،۱۳۰:۱۳۸۵).
بر خلاف طبقات بالا و پایین، طبقه متوسط جدید، واجد شرایط سیاسی، ایدئولوژیکی و اقتصادی لازم برای ظهور و فعالیت به عنوان نیروی سیاسی بوده است. چرا که هم از لحاظ اقتصادی رابطه ضعیفی با حکومت داشته‌اند و هم از نظر سیاسی احساس بیگانگی می‌کرده و از مشارکت سازمان یافته در سیاست محروم بوده‌اند( بشیریه،۱۳۵:۱۳۷۸).
هانتینگتون[۶۶]، خصلت‌های اساسی طبقه متوسط جدید در ایران را به شرح زیر می‌داند:
– اعضای بخش روبه رشد این طبقه، از پذیرش مناسبات قدرت سنتی که جامعه ایران را تحت سلطه داشته، روی گردان است.
– اعضای این طبقه دارای تحصیلات عالیه می‌باشند.
– اصولاً قدرت اعضای این طبقه از مهارت و فنونی ناشی می‌شود که در نتیجه تحصیلات رسمی‌کسب کرده‌اند.
– اعضای طبقه متوسط جدید در سطوح مختلف با افکار غربی آشنا هستند.
– اعضای این طبقه از هر نو جزم گرایی دینی یا اطاعت کورکورانه آزاد هستند(bill,1963:100 ).
چنانچه که گفته شد نیروی سیاسی طبقه متوسط جدید، ظهور خود را در دهه ۷۰ به تدریج آشکار ساخت و تحولات سیاسی محسوس و نامحسوس را با خود به همراه آورده که یکی از مهم ترین آنها افزایش نقش زنان تحصیل کرده به عنوان عضوی از طبقه متوسط جدید، در تصمیم گیری‌ها و مشارکت سیاسی بوده است. چنان چه در دوران خاتمی‌شاهد بیش ترین درصد ازمشارکت سیاسی زنان در امر سیاست بوده ایم. زنان به عنوان عضوی از این طبقه که بر خواسته از رویکرد سیاسی و اقتصادی بعد از انقلاب بوده‌اند، حیات خود را در دایره نخبگان جستجو می‌کردند. به همین دلیل رویکرد حاکم بر دولت خاتمی ‌به گفتمان توسعه سیاسی تبدیل شد و بحران مشارکت و انسداد سیاسی به مهم ترین مسئله اجتماعی دولت خاتمی‌تبدیل گردید. بعد از دولت خاتمی همچنان مسئله افزایش مشارکت سیاسی آحاد شهروندان بالاخص زنان مد نظر مسئولان بوده است.
عمده ترین عامل گسترش فرهنگ طبقه متوسط جدید در جامعه ایران، بالا رفتن سطوح آموزش عالی به ویژه در سطح کمی آن است. در دو دهه اخیر مراکز آموزش عالی ایران گسترش چشمگیری داشته‌اند. زنان در این میان با افزایش تحصیلات، خود را در این طبقه جای داده و بر افزایش مشارکت سیاسی تأثیر ویژه‌ای داشته‌اند. آنها در تصمیم گیری‌ها، رأی گیری و انتخابات حضور داشته و در واقع مشارکت سیاسی به عنوان مهم ترین خواسته‌های اصلی زنان می‌باشد. هر چند شرکت در انتخابات و رأی دادن نازل ترین سطوح مشارکت سیاسی می‌باشد لیکن حضور در احزاب، انجمن‌ها، اعتراضات و تاٌثیر بر رفتار رهبران سیاسی از جنبه‌های دیگر مشارکت سیاسی است(کلانتری،۲۱۴:۱۳۷۹-۲۰۶)

 

 

۳-۲-۷ گسترش حضور زنان در مراکز آموزش عالی:

 

 

تغییر دیدگاههای غلط درباره حقوق زنان و بهبود شرایط اجتماعی برای حضور آنها در جامعه پس از انقلاب اسلامی‌باعث ایجاد تحولی گسترده در زمینه حضور اجتماعی زنان شد. تحولی که تا به امروز ادامه دارد و روند شتاب زده‌ای به خود گرفته است. در این سال‌ها توجه به عواملی چون افزایش سطح سواد و افزایش امکان اشتغال زمینه‌ای را به وجود آورده است تا زنان حضور فعال تر و مؤثرتری در عرصه سیاست و اجتماع داشته باشند.
میزان بالای بی سوادی در میان زنان ایرانی در سال‌های آخر رژیم پهلوی حدود ۶۵ درصد بالغ می‌شد و این خود مانع بزرگی بر سر احقاق حقوق سیاسی و اجتماعی آنان بود(مک کینگ،۳۳:۱۳۷۶). چراکه آموزش ارتباط مستقیمی ‌با توسعه سیاسی و رفتار اجتماعی دارد.
در سال‌های پس از انقلاب اسلامی ایران، توجه بیشتری به آموزش زنان معطوف گردید زیرا بدون برخورداری اکثریت زنان از حداقل آموزش‌های لازم عملاً امکان حضور فعال و مؤثر در عرصه‌های مختلف و برخورداری صحیح از حقوق سیاسی و اجتماعی از آنان سلب می‌گردید. در نتیجه در زمینه آموزش زنان سرمایه گذاری جدی شد. چنان که تعداد دانش آموزان دختر در سال‌های تحصیلی ۱۳۷۷- ۱۳۶۶ در مقایسه با سال‌های تحصیلی ۱۳۵۸-۱۳۵۷ به رشد ۶۰ درصدی رسید.
طبیعی است که رشد فزاینده دختران در مقاطع آموزشی بالاتر مقدمات حضور آنان را در مقاطع آموزش عالی فراهم خواهد ساخت. از سویی افزایش سطح آموزش زنان می‌تواند تأثیری مضاعف بر بالا تر رفتن سطح آموزشی آنان داشته باشد؛ چرا که برخورداری تعداد قابل توجهی از زنان از دوره‌های آموزشی بالاتر باعث شده است تا خود آنان در آموزش زنان دیگر ایفای نقش کنند(سفیری،۱۲۶:۱۳۷۷).
دست یابی زنان به آموزش، توانایی و تخصص‌های لازم برای حضور موفق در اجتماع باعث شده است که امروزه دولت به جای این که خود را متولی و عهده دار زنان بداند، به بستر سازی برای این امر بپردازد. در کنار این امر بسیاری از شاخص‌های مربوط به حقوق سیاسی زنان نیز رشد فزاینده‌ای را نشان می‌دهد.
آثار مثبت افزایش سطح تحصیلات زنان در کاهش فقر و تحقق توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیار قابل توجه است. شواهد نشان می‌دهد که در کشور در حال توسعه‌ای چون ایران، بزرگسالان اعم از زن و مرد با سطح سواد بالاتر، دارای درآمد فردی بیش تر، امکان اشتغال بیش تر در بازار کار، بهداشت بهتر، وضعیت تغذیه مناسب تر و بینش والاترند که مجموعه این شرایط افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی آن‌ها را در پی دارد(مک کینگ،۱۳:۱۳۷۰).
رشد میزان باسوادی در ایران که از اواسط دوره پهلوی آغاز شده بود، در دوران بعد از انقلاب با سرعت بیش تری ادامه یافت؛ در حالی که در سال ۱۳۳۲ تعداد باسوادان کشور حدود ۲۷ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند، در سال ۱۳۸۵ میزان باسوادی به ۶۱/۸۴ درصد رسید. در این میان نسبت قبولی دختران در دانشگاه از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۸به ۳۷ درصد در سال۱۳۷۴و سپس به ۶۲ درصد در سال ۱۳۸۱ و در ادامه این روند صعودی به ۶۳ درصد در سال ۱۳۸۶ و در نهایت به ۶۸ درصد درسال ۱۳۸۸ رسیده است. از طرفی افزایش تعداد افراد باسواد در یک جامعه آثاری دارد از جمله این که:
– نیازها و خواسته‌های یک فرد تحصیل کرده با یک نفر بی سواد کاملاً متفاوت است.
– همچنین تحصیلات، نوع برداشت از مسایل سیاسی – اجتماعی را دستخوش تغییر می‌دهد.(عراقی،۱۳:۱۳۸۷).
لازم به ذکر است که پس ازانقلاب اسلامی ایران دو تحول مهم در عرصه آموزش عالی کشور رخ داده است:
نخست: برابری فرصت‌ها در آموزش عالی برای تمامی اقشار جامعه، به ویژه ساکنان مناطق کم در آمد توسعه نیافته یا کم تر توسعه یافته و همچنین حضور زنان که یکی از نقاط قوت آموزش عالی محسوب می‌شوند.
دوم: افزایش سهم زنان و دختران در آموزش عالی کشور که این فزونی حتی باعث پیشی گرفتن زنان از مردان در آمار قبولی کنکور شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت