سامانه پژوهشی – مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب چالشها و راه کارها۹۲- قسمت ۵ |
یکی از موضوعات اساسی در برنامه ریزیهای خرد و کلان هر جامعه ای، توجه به نیروهای انسانی آن است. چنان چه جامعهای بتواند نیروهای انسانی ماهر و متخصص تربیت نماید که بتوانند در فعالیتهای مختلف به مشارکت بپردازند، این امر سهم زیادی در رشد و توسعه کشور خواهد داشت. از سوی دیگر ضروری ترین وظایف برنامه ریزان نیروی انسانی این است که با دخالت دادن زنان در امور مختلف جامعه، از حداکثر استعداد و تواناییهای زنان بهره برداری کنند. مشارکت زنان در فعالیتهای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه نکتهای است که ریشه در طرز تفکر و برداشتهای جامعه از زن، تواناییها و استعدادهای او دارد. اعتقاد به نابرابری زنان و مردان از نظر قوای بدنی و فکری سبب شده که درهای بسیاری از مشاغل و فعالیتها بر روی زنان بسته شود. این در حالی است که آنها میتوانند به عنوان نیروی عمدهای در توسعه سیاسی کشور به کار گرفته شوند. زنان نیز باید بتوانند در کنار مسئولیتهای خانوادگی و شغلی بیرون از خانه، در سرنوشت سیاسی خویش فعالیت کنند و بدین سبب فرآیند توسعه را تسریع بخشند. از آن جایی که در زنان جامعه نسبت به این موضوع (مشارکت سیاسی)، نگرشهای مختلفی وجود دارد که خود میتواند سدی در برابر ایفای نقش سیاسی آنان باشد؛ لذا توجه به این امر و تلاش در جهت رفع موانع و ایجاد امکانات لازم، جهت مشارکت سیاسی بیشتر این قشر از جامعه لازم و ضروری به نظر می رسد.
۱-۵ اهداف تحقیق
۱- تبیین جایگاه مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب
۲– تبیین چالشهای مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب
۳- تشریح راه کارهای عملی برای افزایش مشارکت سیاسی زنان در جمهوری اسلامی ایران
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |
۱-۶ سؤال و فرضیههای تحقیق
سؤالات تحقیق:
مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب اسلامی ایران، چه وضعیتی داشته است؟
مهم ترین چالش فراروی مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب اسلامی،کدام چالش بوده است؟
مهم ترین راه کارهای افزایش مشارکت سیاسی زنان درایران بعد از انقلاب اسلامی چیست؟
فرضیات تحقیق:
مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد ازانقلاب اسلامی، افزایش یافته است.
فرهنگ سیاسی( از نوع تبعی)، مهم ترین چالش فراروی مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب بوده است.
تغییر فرهنگ سیاسی از طریق آموزش، مهم ترین راه کار افزایش مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب اسلامی میباشد.
۱-۷ روش تحقیق
این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات از طریق آرشیو کتابخانه و منابع اینترنتی میباشد.
۱-۸- کاربرد نتایج تحقیق
با توجه به این که زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند و مشارکت و ایفای نقش ایشان زمینه ساز و موجب رشد، توسعه، ثبات و عدالت در جامعه است امروزه بالا بردن سطح مشارکت سیاسی زنان یکی از اهداف راهبردی است. در این راستا شناخت وضعیت و جایگاه ایشان در جامعه، شناخت ساختارها و نگرشها راجع به آنان وهمین طور پی بردن به عوامل تسهیل کننده و بازدارنده مشارکت سیاسی زنان میتواند راه گشای مؤثری برای نیل به این مقصود باشد. لذا امید است، یافتههای این پژوهش گامیدر جهت استفاده و توجه شخصیتهای حقیقی و حقوقی از جمله برنامه ریزان، تصمیم گیرندگان داخلی به ویژه مرکز امور مشارکت زنان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دانشگاهیان و زنان جامعه ایران قرار گیرد.
فصل دوم
چارچوب نظری
مقدمه:
مشارکت، هر چند مفهوم تازهای نبوده و بشر بنا بر طبع اجتماعی خویش، همواره به مشارکت فزاینده روی آورده است اما این مفهوم از نیمه دوم قرن بیستم برای بیشتر جوامع به موضوعی کلیدی تبدیل شده است. با گسترش مفهوم مشارکت و راه یافتن آن به تمامی عرصههای زندگی، امروزه سخن از شرایطی است که همه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خویش دخالت آگاهانه داشته باشند. بنابراین لزوم مشارکت مردمی، از جمله مواردی است که در مراحل مختلف تکوین فرآیند توسعه، مورد توجه اکثر جوامع دموکراتیک قرار گرفته است. اهمیت مشارکت، برای جوامع ذکر شده تا حدی است که در برنامه ریزیهای استراتژیک خویش، توسعه مشارکت قانونمند مردم در فرآیند تصمیم گیری را به عنوان راهبرد ملی تلقی میکنند.
مشارکت سیاسی، نیز به عنوان یکی از مهم ترین ابعاد مشارکت، موضوعی است که طی چند دهه اخیر جزو مهم ترین دغدغه روشنفکران و محافل فکری و فرهنگی بوده است. مفهوم مشارکت سیاسی، پدیدهای جدید و به دولت ملتهای مدرن تعلق دارد و امروزه به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفههای مشروعیت هر نظام سیاسی به شمار می آید و همچنین با مفهوم توسعه سیاسی پیوند معناداری دارد چرا که استفاده بهینه از ظرفیت انسانی در فرآیند توسعه کشور به توسعه مشارکت تعبیر میشود. استدلال چنین است که به موازات افزایش مشارکت آحاد مردم اعم از زن و مرد، درجه توسعه یافتگی کشورها نیز افزایش می یابد. از آن جایی که زنان به عنوان نیمی از ظرفیتهای انسانی محسوب میشوند که جوامع در راه رسیدن به توسعه سیاسی (به معنای توسعه مشارکت) باید از توانایی آنان بهره جویند لذا در سیاست گذاریها و برنامههای محلی و ابزارهای بین المللی از ضرورتها و راه کارهای نیل به مشارکت زنان در عرصه سیاسی سخن به میان آمده است عرصهای که تاکنون به طور انحصاری در اختیار مردان بوده است.
از این منظر(رسیدن به توسعه سیاسی پایدار)، مشارکت سیاسی زنان یک عامل مهم در توانا سازی آنان محسوب میگردد(مصفا،۳۵۷:۱۳۷۳-۳۵۴) اما به طور کلی در عرصه عمل، شاهد حضور تعداد اندکی از زنان در عرصه سیاست جهانی بوده ایم که این امر مرتبط به جامعه و نظام خاصی نیست.
از طرف دیگر در هر جامعه ای، عدم مشارکت زنان در فرآیند سیاسی ناشی از عدم تساوی آنان با مردان در قوانین اساسی نیست بلکه بیشتر مربوط به علل دیگر اجتماعی و فرهنگی است. چنانچه در اکثر قریب به اتفاق کشورها، حقوق سیاسی مساوی و برابر میان زنان و مردان در نظر گرفته شده اما واقعیت آن است که به زعم وجود حقوق سیاسی مساوی هنوز سهم زنان در سیاست ناچیز است(هاردس،۱۱:۱۳۷۳).
به عبارتی مشارکت سیاسی زنان، به معنای استفاده از زنان برای ساختن تاریخ و صرف وجود آنان در مناصب اجرایی نیست. همان گونه که استفاده از آنان در اداره امور به تنهایی کفایت نمیکند. بر همین مبنا، جوامع قبل از پرداختن به امر مشارکت سیاسی توسط زنان، بهتر است ابتدا به تقویت فرهنگ سیاسی خویش برای حضور زنان در برنامههای سیاسی و اجتماعی بپردازند چرا که برای زنان، داشتن قدرت سیاسی صرف مهم نیست و زنان خلاق، لزوماً آنهایی نیستند که قدرت سیاسی دارند، بلکه گروهی هستند که به زندگی ابعاد وسیع تر و بینش تازه تری میدهند.
در خصوص مشارکت سیاسی، نظریات مختلفی مطرح شده است. از جمله: احساس محرومیت نسبی متعلق به تد رابرت گر[۱۱]، نظریه ابزاری، نظریه پویایی رفتار جمعی متعلق به هربرت بلومر[۱۲]، نظریه روان شناختی اجتماعی متعلق به دیوید سیلز [۱۳]و نظریه مبادله متعلق به جورج هومتر[۱۴] و پیتر بلاو[۱۵] و همچنین نظریه فرهنگ سیاسی گابریل آلموند و سیدنی وربا.
علی رغم مفید بودن بسیاری از این نظریات در طرح موضوع مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب، از آن جایی که در این رساله ارتباط تنگاتنگی میان مشارکت سیاسی و فرهنگ سیاسی در نظر گرفته شده است به همین دلیل، موضوع این رساله را در ذیل فرهنگ سیاسی گابریل آلموند[۱۶] و سیدنی وربا [۱۷]توضیح خواهیم داد که قبل از پرداختن به دیدگاه این دو پژوهشگر لازم است به بررسی مفاهیم زیر پرداخته شود.
۲-۲ مشارکت[۱۸]:
مشارکت عبارت است از فعالیت داوطلبانه اعضای جامعه در انتخاب رهبران و شرکت مستقیم و غیر مستقیم آنان در سیاستگذاری عمومی. مشارکت دارای سه جنبه است: یک عمل است، داوطلبانه است و با انتخاب همراه است(خلیلی،۱۲۲:۱۳۸۶).
مشارکت، در لغت به معنای همکاری کردن، شرکت دادن و شریک شدن است. مشارکت در واقع شرکت داوطلبانه گروهی از مردم در برنامهها و طرحهای سیاسی و اجتماعی است که در توسعه ملی و همچنین در تصمیم گیریهای جمعی و هم یاری و دگر یاری در توسعه و پیشرفت نقش اساسی دارند. مشارکت، بر انگیختن حس مشارکت مردم و در نتیجه افزایش درک و توان آنها برای پاسخگویی به طرحها و برنامههای توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. در مشارکت، حدود دخالت مردم در فرآیند تصمیم گیری تا آن جا است که بر زندگی آنان تأثیر گذارد. یعنی حق مداخله مردم باید موجب حل مشکلات خود آنان و جامعه شود. با این وصف، مشارکت میتواند ابزاری برای رونق بخشیدن به فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه شتاب دادن به آهنگ توسعه و بسط عدالت اقتصادی و اجتماعی باشد. (جعفری نیا،۸۹:۱۳۹۱).
صاحب نظران و اندیشمندان از مشارکت تعاریف متفاوتی ارائه کرده و گسترههای متفاوتی را برای آن عرضه نمودهاند. از جمله:
آلن بیرو،[۱۹] مشارکت سیاسی را این گونه تعریف نموده: “مشارکت کردن به معنای سهمیدر چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری جستن است” (بیرو،۲۵۷:۱۳۷۰).
برخی از دید کاملاً اجتماعی به تعریف این مفهوم پرداخته و معتقدند که مشارکت عبارت است از فعالیتهای ارادی و داوطلبانهای که از طریق آن اعضای یک جامعه در امور محله، شهر یا روستای خود شرکت میکنند و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در شکل دادن به حیات اجتماعی خود سهیم میشوند (امام جمعه زاده،۴۰:۱۳۹۱).
به طور کلی آن گاه که از مشارکت یا فعالیتهای سیاسی شهروندان(اعم از زن و مرد) سخن به میان می آید، منظور مشارکت آنان در فعالیتهایی است که به افزایش قدرت، ظرفیت و شدت جامعه منجر میشود( پیروزمند،۹۹:۱۳۸۰).
۲-۳ مشارکت سیاسی[۲۰]:
مشارکت، از ابعاد مختلفی برخور داراست که مهم ترین آن، مشارکت سیاسی میباشد. دامنه تعریف مشارکت سیاسی نیز تا حدودی گسترده است. در بیشتر این تعاریف، مشارکت سیاسی فعالیتی در راستای انتخاب حاکمان و مشارکت در تصمیم گیریها است. به گونهای که دایره المعارف علوم اجتماعی بیان میدارد:”مشارکت سیاسی، فعالیت داوطلبانه اعضای یک جامعه در انتخاب حکام به طور مستقیم یا غیر مستقیم و در شکل گیری سیاستهای عمومی است”. به طور کلی، مشارکت سیاسی درگیر شدن فرد در سطوح مختلف نظام سیاسی را شامل میشود. در مشارکت سیاسی باید سه جنبه را بررسی نمود.
– شیوه مشارکت: شیوه مشارکت بسته به فرصت، علاقه، منابع در دسترس و نگرش رایج متفاوت است.
[جمعه 1399-09-21] [ 02:27:00 ب.ظ ]
|