پایان نامه بررسی لزوم تداوم استراتژیهای تجدیدساختار صنعت برق ایران |
چکیده
از جمله مباحثی که مدتهاست پیش روی تصمیمگیران و سیاستگذاران صنعت برق در بسیاری از کشورهای دنیا قرار دارد، تفکر تجدید ساختار این صنعت مطابق با روند افزایش کارایی و رقابت در دیگر صنایع است. صنعت برق ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از اوایل دهه 70 به تغییر ساختار سازمانی خود اقدام نمودهاست و حال، هدف اصلی از انجام این مطالعه کاربردی بررسی و تعیین لزوم تداوم استراتژیهایی است که تاکنون در زمینهی تجدیدساختار صنعت برق ایران اجرا شدهاند. جهت پاسخ به این سؤال، پرسشنامهای حاوی 25 گویه طراحیگردید و با استفاده از روش دلفی و از طریق نمونهگیری قضاوتی و هدفمند در میان یک پنل تخصصی11نفره متشکل از چند تن از اساتید دانشگاهی متخصص در رشتههای اقتصاد انرژی و برق، تعدادی از مدیران و معاونان بخشهای تولید، انتقال و توزیع برق و نیز صاحبنظران در زمینهی خصوصیسازی و تجدید ساختار استراتژیک توزیعشد و پس از سه بار تکرار این فرایند سرانجام نتایج مورد نظر حاصل گردید. این نتایج که با استفاده از جدولهای توزیع فراوانی، درصدگیری و شاخص مد تحلیل گردید حاکی از آن است که با وجود کاستیها و نواقصی که درحالحاضر گریبانگیر صنعت برق ایران است، اما روند تجدید ساختار این صنعت مثبت ارزیابی میشود و تداوم استراتژیهایی که در این زمینه اتخاذشدهاند لازم و ضروری است.
کلیدواژهها: اصلاحات صنعتبرق، تجدیدساختار، مقرراتگذاری، مقرراتزدایی، خصوصیسازی.
مقدمه
استفاده از انرژی به منظور توسعه اجتماعی و اقتصادی و نیز بهبود کیفیت زندگی در همه کشورها امری ضروری است(هپباسلی[1]،2005 :314) به گونهای که امروزه برق(به عنوان یکی از مصادیق انرژی) به یک درونداد حیاتی مبدل گشته که طیف گستردهای از فعالیتهای مربوط به تولید، انتقال و مصرف را پشتیبانی میکند(راجان و رام[2]،2000 :93). کنترل گازهای گلخانهای موجود در جو و دیگر انواع گازها نیز مستلزم تمرکز برروی کارایی تولید، انتقال، توزیع و مصرف انرژی میباشد(هپباسلی،2005 :314). امروزه تولید و توزیع برق به یکی از بزرگترین کسب و کارهای جهان تبدیل شده که عایدی سالانهی آن در حدود یک تریلیون دلار تخمین زده شدهاست(راجان و رام،2000 :93).
از جمله مباحثی که هماکنون پیش روی تصمیمگیران و سیاستگذاران صنعت برق در بسیاری از کشورهای دنیا قرار دارد، تفکر تجدید ساختار[3] این صنعت مطابق با روند افزایش کارایی و رقابت در دیگر صنایع است(سیاهکلی،سیامک،1381: 1). به عبارتی قانونزدایی[4] و تجدید ساختار صنعت برق یکی ازمهمترین مقولههای مربوط به توسعهی انرژی جهانی در قرن اخیر به شمار میرود(مکگاورن و هیکس[5]، 2004 : 321). به تعبیر طرفداران آن، لزوم حرکت در این مسیر به دلایل مختلفی چون سرمایهبر بودن، ناکارایی اقتصادی، ساختار سنتی و انحصاری بودن آن غیر قابل انکار میباشد. بررسی ساختار صنعت برق در کشورهای مختلف نشان میدهد که تجدید ساختار این صنعت در بسیاری از کشورهای دنیا درحال انجام شدن و یا در دست بررسی است(سیاهکلی،سیامک،1381: 1). تا سال 1980 اغلب کشورهای دنیا متکی به انحصارات دولتی بودند اما در اواسط دههی 1990 بیش از 30 کشور و یا نواحی گوناگون در کشورهای مختلف، سیاستهایی را جهت اصلاح صنعت برق خود در پیش گرفتند(مکگاورن و هیکس، 2004 : 321). به دیگر بیان، بیش از دو دهه است که صنعت برق در جای جای جهان دستخوش تحولات بنیادینی به صورت گذار از الگوی انحصار طبیعی و کنترل شده به سمت ساختار بازار رقابتی شده است(اُرن و جیانگ[6]، 2005 : 407). هدف استراتژی تجدید ساختار، جایگزینی شرکتهای انحصاری قدیمی و تحت کنترل دولت با شرکتهای خصوصیسازیشدهای است که با یکدیگر به رقابت پرداخته و به صورت کارایی سرمایهگذاری میکنند و دروندادهایی را با نازلترین و کاراترین قیمت فراهممینمایند (پیتمن[7]، 2007 : 1872). تجارب کشورهای مختلف درخصوص تجدید ساختار، متفاوت و در پارهای موارد مغایر با یکدیگر است به گونهای که برخی به موفقیت و برخی به شکست انجامیدهاست. با این وجود همواره این سؤال مطرح است که آیا تجدید ساختار، لازمهی پویایی صنعت برق است؟، آیا کشورهای گوناگون پس از طی فرایندهای تجدید ساختار توانستهاند اهداف اصلی آن را که همانا خصوصیسازی این صنعت، ایجاد بازارهای رقابتی، تولید و عرضه ی برق با قیمت هایی مناسب و در نهایت، کسب منفعت اقتصادی است تحقق بخشند؟ تجدید ساختار در ایران در چه مرحلهای است و آیا تداوم آن برای صنعت برق ایران یک ضرورت محسوب میشود؟
در این پژوهش هریک از مباحث ذکر شده در بالا به تفصیل مورد بحث و بررسی قرارخواهدگرفت و ابهامات موجود در این زمینه برطرف میگردد. در ادامه به بیان مسئله و تعریف متغیرهای اصلی پژوهش حاضر پرداخته می شود.
1-2.شرح و بیان مسأله پژوهشی
تجدید ساختار پدیدهی رایجی است که سازمانها آن را بر اساس الگوی معینی اعمال میکنند. این تجدید ساختار میتواند با ملاحظات استراتژیک گوناگونی نظیر تمایل به اتخاذ شیوههای جدید، پاسخگویی به محیطهای پویا با قابلیت انعطاف پذیری بالاتر، بهبود عملکرد کسب و کار و غیره ایجادشود(بالوگان[8]، 2007 : 81). از این رو اخیراً در برخی نقاط جهان صنایع دولتی کنترل شده مانند ارتباطات راه دور، خطوط هوایی، گاز و غیره تغییرات عمدهای را که حاصل کاهش مقررات و افزایش رقابت است، تجربه کردهاند(وو و وارائیا[9]، 1999 : 75). صنعت برق نیز یکی از صنایع انحصاری دولتی میباشد که در حال تغییر است. به عبارت دیگر، در سراسر جهان نوعی انتقال از یکپارچگی عمودی[10] صنایع برق به سمت رقابتی شدن بازارها رخ دادهاست(مکگاورن و هیکس، 2004 : 323). تجدید ساختار صنعت برق به معنای شکست انحصار عمودی[11]دولت بر صنعت از طریق جداسازی زنجیرهی یکپارچهی عمودی و برهم تنیده تأمین برق و تفکیک در قالب بخشهای رقابتپذیر و رقابتناپذیر است(عبادی و دودابینژاد،1390: 137). موضوع یکپارچهسازی عمودی که به صورت مالکیت مشترک تولید و کسب و کارهای جزئی(خردهفروشی[12]) در زنجیرهی عرضه تفسیر میشود، مانعی است در برابر رقابت در بازار برق(بون و همکاران[13]، 2010 : 3710). این در حالی است که یکی از شاخصها(و مزایای) بازار رقابتی عدم قدرت گردانندگان بازار در سوءاستفاده از نوسانات تقاضا است. در محصولات ملموس، گردانندگان بازار با حربهی انبار توانایی سوءاستفاده از نوسانات را پیدا میکنند و در مقابل آنها، دولت ها نیز از همین مکانیزم جهت تعادل بازار بهره برداری مینمایند. ولی در صنعت برق امکان انبار نمودن کالا وجود ندارد. در این صنعت، افزایش و نوسانات قیمت مبادلهشدهی برق که از نگرانی های عمدهی تنظیم کنندگان بازار برق محسوب میشود، ریشه در سوءاستفاده از قدرت بازار توسط بازیگران دارد. قدرت بازار عبارت است از توانایی یک فروشنده(یا عرضهکننده) یا جمعی از فروشندگان انرژی در افزایش قیمت برق به سطحی بالاتر از مقدار رقابتی آن برای مدتی قابل توجه و به طوری که سود بیشتری را برای بازیگر مذکور به همراه داشتهباشد. مجموعهای از عوامل ذاتی و غیرذاتی چون کشش ناچیز تقاضای برق، عدم توانایی ذخیرهسازی اقتصادی برق، تراکم خطوط انتقال، دیربازده بودن سرمایهگذاری در برق و غیره را میتوان به عنوان منشأ قدرت بازار دستهبندی نمود(رزمی و همکاران، 1389: 42). بنابراین، در مجموع، غیررقابتی بودن بازار برق و وجود قدرت بازار در آن -که نتیجهی انحصارات دولتی و یکپارچگی عمودی است- نهتنها سهولت ورود به بازار برق و یا خروج از آن را از سرمایهگذاران سلب میکنند، بلکه انگیزههای آنان را نیز برای این امر زایل میسازند.
اما با تجدید ساختار، تولیدکنندگان، خطوط انتقال و شبکهی توزیع از هم جدا میشوند و هدف از این امر از طرفی کاهش نرخ انرژی برق و افزایش کیفیت آن برای مصرفکننده و از طرف دیگر رقابت واحدهای تولیدی بر اساس سود خود میباشد(نیرومندفام، 1390 : 45). اینکه تا چه حد بتوان اهداف مذکور را محقق ساخت چندان روشن نیست.
با توجه به مباحث فوق، چنین به نظر میرسد که تجدید ساختار صنعت برق یک ضرورت است. این در حالی است که تجربیات کشورهای گوناگون در این زمینه نتایج مختلف و بعضاً متناقضی را در پی داشته که برخی به موفقیت و برخی به شکست منجر شدهاست. برای مثال سازماندهی مجدد بخش برق در هلند که از سال 1989آغاز شد کارایی مورد انتظار را به همراه نداشتهاست و منافع احتمالی حاصل از آن نیز در هالهای از ابهام قرار دارد(کاستر[14]، 1998 : 661). به عنوان نمونهای دیگر، جمهوری فدرال نیجریه از سال 2006 به ایجاد یک روند رقابتی در صنعت برق خود اقدام نمودهاست، در حالی که برخی محققان معتقدند که چنین روندی نهتنها منفعتی برای این کشور به همراه نخواهدداشت بلکه به تحمیل هزینههای بیشتر خواهدانجامید(آموبی[15]، 2006 : 291). وو و همکاران[16](2003) نیز در بررسیهای خود بر روی اصلاحات بازار برق که تاکنون در بریتانیا، نروژ، آلبرتا(کانادا) و کالیفرنیا(ایالات متحده آمریکا) رخ دادهاست به این نتیجه رسیدهاند که ایجاد بازار رقابتی تولید برق، به تنهایی، در ارائهی خدمات قابل اطمینان با قیمتهای پایین و پایدار با شکست مواجه شدهاست. البته محققان دلایل متعددی را برای این شکست عنوان کردهاند. در پیشینهی تجربی تحقیق به موارد بیشتری اشاره خواهدشد.
[شنبه 1399-01-09] [ 03:25:00 ب.ظ ]
|