متن کامل – بررسی حقوقی فرزندخواندگی با تکیه بر قوانین حمایت از کودکان در ایران۹۳- قسمت ۱۳ |
مسئولیت کیفری اطفال میگوید:«حقوق جزای اسلام دوازده قرن از حقوق ممالک اروپایی پیشرفتهتر است، زیرا زمانی که ما حیوانات و اجساد را محاکمه و مجازات مینمودیم در جزای اسلامی اصل عدم مسئولیت کودکان و افراد فاقد عقل و اختیار پذیرفته شده و مهمتر اینکه قاعدهی شخصی بودن مجازات پایگذاری گردیده است[۶۶]».
در بحث مراجع رسیدگی، به جرایم اطفال نیز ضوابط و مقررات دادگاههای کشورها اصلاح شده و مرجع رسیدگی دادگاه ویژهی اطفال تعیین گردیده است. هدف از اعمال چنین روشی و ایجاد مرجع جداگانه برای کودکان و نوجوانان، ناشی از شرایط شخصیتی آنان است. پیشنیهی موفق و تاریخی موضوع به کشورهایی نظیر امریکا، اتریش و برخی کشورهای دیگر بر میگردد که سازمان ملل نیز به تبع آن طی پیماننامهها و قطعنامههای کودک ضرورت پیشبینی پلیس اطفال و دادگاههای اطفال را خواستار شد، که سبب توسعه این حق برای کودکان و نوجوانان در اکثر کشورهای جهان، از جمله کشورهای اسلامی گردید.
از دیگر تحولات حقوق کودک علاوه بر موارد قبلی که بیان شد، غیر علنی و ساده بودن تشریفات دادرسی به جهت جلوگیری از لطمات و خسارتهای روحی و روانی است که اطاله ی دادرسی در شرایط سنی کودکان و نوجوانان ایجاد مینماید. این موضوع نیز از طرف مجامع بینالمللی در پیماننامهها و قطعنامهها درخواست و کشورهای اسلامی نیز به تبع آن خود را با سایر تابعان حقوق بینالملل همراه نمودند.
فصل چهارم:
شرایط و آثار فرزندخواندگی
۴-۱- تعریف و ضرورت توسعه نهاد فرزندخواندگی
معادل اصطلاح فرزندخواندگی در زبان عربی “دعی” است که به معنای قبول کردن، پذیرفتن، مربوط ساختن، نامگذاردن آمده است. واژه “تبنی” نیز در زبان عربی معادل فرزندخواندگی آمده؛ تبنی از “ابن” گرفته شده است و معنی دقیق آن “پسر گرفتن” که با پیشینه تاریخی آن در میان اعراب، کاملاً متناسب است؛ چراکه دختران هیچگاه مطلوب و مورد توجه نبودهاند.
فرزندخواندگی یا تبنی آن است که شخص یا اشخاص دیگری را که فرزند طبیعی او نیست به فرزندی خود بپذیرد. فرزندخواندگی در صورتی که به رسمیت شناخته شده باشد، نوعی قرابت ایجاد میکند؛ قرابتی که صرفاً حقوقی است نه طبیعی، به عبارت دیگر با قبول فرزندخواندگی، قانون یک رابطه مصنوعی پدر-فرزندی یا مادر – فرزندی بین دو نفر ایجاد میکند[۶۷].
فرزندخوانده فرزندی است که از طریق رابطه حقوقی فرزندخواندگی، عنوان فرزند یافته است؛ رابطهای که بین فرزندخوانده و خانواده سرپرست وجود دارد یک رابطه حکمی است و این رابطه ممکن است در اثر فوت یکی از طرفین به هم خورد، در صورتی که رابطه فرزند واقعی و طبیعی با والدین هیچگاه قطع نمیشود.
با توجه به افزایش روزافزون تعداد کودکان بیسرپرست و بدسرپرست در کشور، ضرورت توسعه نهاد فرزندخواندگی احساس میشود. فرزندخوانده، موجب گرمی بخشیدن به زندگی زوجین فاقد فرزند شده و به تجربه ثابت شده است که کودک در محیط و فضای خانوادگی سالم، بهتر رشد میکند و تکامل و تعالی مییابد و فرزندانی که در محیط خالی از عشق و دلبستگی خانوادگی تربیت و بزرگ شوند در معرض بحرانهای عاطفی و روحی بسیاری قرار خواهند گرفت.
دین اسلام به سرپرستی و نگهداری ایتام بسیار سفارش کرده و آن را امری نیکو دانسته است. برای مثال:آیه ۹ سوره مبارکه ضحی میفرماید:”فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَر”و آیه ۸۳ سوره مبارکه بقره”وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ” “به یاد آورید زمانی را که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید”.
نیز سفارشهای بسیار پیامبر که از جمله فرمودند:”خَیْرُ بَیْتٍ فِی الْمُسْلِمِینَ بَیْتٌ فِیهِ یَتِیمٌ یُحْسَنُ إلَیْهِ وَ شَرُّ بَیْتٍ فِیهِ یَتِیمٌ یُسَاءُ إِلَیْهِ؛ ترجمه:بهترین خانهها آن خانهایست که در آن یتیمی احسان شود و بدترین خانههای شما خانهایست که با یتیمی بد رفتار گردد[۶۸]“. و نیز فرمودند:”مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّهَ کَمَا أَوْجَبَ لآِکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النّارَ؛ هرکس یتیمی را سرپرستی کند تا آنکه بینیاز شود، خداوند به سبب این کار، بهشت را بر او واجب میسازد؛ همچنان که آتش دوزخ را بر خورنده مال یتیم واجب ساخته است[۶۹]“.
همچنین حضرت علی در نامه خود به مالک اشتر دستور میدهند تا مواظب یتیمان باشد و به وضع آنان رسیدگی کند و نیز در وصیتنامه خویش به حسنین (ع) سفارش میفرمایند:”در مورد یتیمان از خدا بترسید نکند آنها را گرسنه بگذارید و در اثر بیسرپرستی ضایع و تباه گردند. و”الله، الله فی الایتام، فلا تغبّوا افواههم و لایضیعوا بحضرتکم، خدا را خدا را در مورد یتیمان، نکند آنها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند، نکند آنها در حضور شما در اثر عدم رسیدگی از بین بروند…[۷۰]“.
۴-۲- فرزندخواندگی در حقوق ایران
۴-۲-۱- فرزندخواندگی در قانون ایران
اجرایی شدن قوانین مربوط به فرزندخواندگی تحت هر عنوانی، فرزندخواندگی و یا حمایت از کودکان ب
یسرپرست و بدسرپرست، میتواند در راستای استحکامبخشی به مهمترین عنصر جامعه یعنی خانواده گام بردارد و موجب گرمتر شدن کانون خانوادههای بدون فرزند و پررنگتر شدن زندگی کودکان بیسرپرست و روشنتر شدن آیندهشان شود.
بر اساس فقه اسلامی و به تبع آن قانون مدنی ایران، فرزندخواندگی مورد قبول واقع نشده است و به جز در موارد اقلیتهای مذهبی آن را به رسمیت نمیشناسد، ولی با تصویب قانون حمایت از کودکان بیسرپرست مصوب ۱۳۵۳، تا حدی نقیصه قانون مدنی در مورد فرزندخواندگی رفع گردید؛ اما در کشورهایی چون فرانسه، فرزندخواندگی سابقه دیرینه دارد و در مجموعه قوانین مدنی فرانسه[۷۱] به آن اشاره شده است. نهاد سرپرستی در ایران بسیار شبیه فرزندخواندگی ساده در فرانسه است[۷۲].
در حقوق فرانسه این نهاد در صد ساله اخیر تحولات گستردهای داشته است. فرزندخواندگی اگر چه از سال ۱۸۰۴ وارد قانون مدنی فرانسه شد، ولی تا مدتها یعنی اصلاحات ۱۹۲۳، کارکردی نداشت. پس از جنگ جهانی دوم به دلیل نیاز جامعه فرانسه و آوره شدن میلیونها کودک، فرزندخواندگی کارکرد “حمایت از اطفال یتیم” را بر عهده داشت و با آسان شدن شرایط فرزندخواندگی و با افزایش آثار آن تا جایی پیش رفت که فرزندخوانده در حکم فرزند مشروع شد و نوعی نسب مصنوعی ایجاد کرد[۷۳].
با تجدیدنظر در مقررات و شرایط فرزندخواندگی، آثار حقوقی بیشتری بر آن مترتب گردید که این نهاد را وسیلهای برای بدست آوردن فرزند برای خانوادههای بدون اولاد، حتی افراد مجرد، قرار داد.
جلوگیری از حاملگی، کاهش میزان زاد و ولد و سقط جنین، سبب شد تعداد اطفال رها شده کاهش یابد و فرزندخواندگی بینالمللی و تجارت اطفال در جهت ارضاء غریزه پدر و مادری در کنار روشهای تلقیح مصنوعی، به کمک خانوادههای فرانسوی بیاید؛ بهگونهای که در حال حاضر فرزندخواندگی به دو صورت کامل و ساده وجود دارد. حقوقدانان فرانسوی فرزندخواندگی کامل را به عنوان فرزند قانونی چنین توصیف میکنند:فرزندخواندگی کامل جدایی کامل کودک از خانواده اصلیاش (غیر از نسب و همسر) و پیوستن به خانواده دیگری است. به علاوه فرزندخواندگی کامل تمام روابط فرزندخوانده را از اولیاء اصلیاش به اولیاء فرزندخواندگی منتقل میکند (غیر از رابطه بیولوژیکی و نسب).
در ایران سال ۱۳۵۳، با اقتباس از حقوق کشورهای اروپایی به خصوص کشور فرانسه، قانون فرزندخواندگی به تصویب رسید؛ اما چون پس از انقلاب اسلامی قانون کشور ما برگرفته از فقه شیعه بوده و اسلام فرزندخواندگی به صورتی که در نظام حقوقی فرانسه متدوال است، مجاز نمیشناسد، در نتیجه نام آن را “قانون حمایت از کودکان بیسرپرست” گذاردند و این نهاد اخیراً در موارد زیادی با کنوانسیون حقوق کودک هماهنگ است.
به موجب بند دوم از اصل بیست و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت موظف به حمایت از مادران و کودکان بیسرپرست گردیده و قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست مصوب ۱۳۵۳ نیز به منظور تأمین منافع مادی و معنوی آنان، شرایط خاصی را برای خانوادههایی که میخواهند سرپرستی اطفال بدون سرپرست را به عهده بگیرند، وضع نموده است. این قانون شامل ۱۷ ماده وچندین تبصره است.
[جمعه 1399-09-21] [ 11:39:00 ق.ظ ]
|