علمی : پژوهشی در ساختار روایی آثار نمایشی فتحعلی آخوندزاده با تاکید بر نظریه … |
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |
br />پایان بخش قسمت ابتدایی این فصل؛ سخن مهم رولان بارت در مقاله ی کلاسیک خود «مقدمه ای بر تحلیل ساختاری روایت» است که می گوید:
” شکل های روایتی بی شماری در دنیا وجود دارد. نخست، تنوع گونه ها شگفت انگیز است، گونه هایی که هر کدام در رسانه های گوناگون گسترش می یابد، انگار همه ی مواد موجود در جهان را می توان ظرفی برای بیان داستان های بشر دانست. برخی از محمل های روایت عبارتند از زبان ملفوظ شفاهی یا مکتوب، تصاویر ثابت یا متحرک، ایماها و اشاره ها، و آمیزه ی نظام مند همه ی این موارد؛ روایت در اسطوره (۱) ، افسانه (۲) ، حکایت اخلاقی، قصه (۳) ، داستان کوتاه، حماسه، تاریخ، تراژدی، درام[تعلیقی] ، کمدی، لال بازی، تابلوهای نقاشی(برای نمونه تابلوی سانتا اورسولا(۴) اثر کاپاچیو(۵)) ، شیشه نگاره های کلیسا، فیلم های سینمایی، اخبار محلی، و گفت و شنود های مردم حضور دارد.
از این گذشته، روایت با همه ی شکل های بی پایانش، در همه ی زمان ها، در همه ی مکان ها، و در همه ی جوامع وجود دارد؛ در واقع، روایت با تاریخ نوع بشر آغاز می شود؛ در سرتاسر تاریخ نمی توان مردمانی را یافت که در گذشته و اکنون بدون روایت باشند؛ همه ی طبقات اجتماعی و همه ی گروه های انسانی، داستان های خودشان را دارند و انسان هایی با پیشینه های فرهنگی متفاوت و حتی متضاد از این داستان ها لذت می برند: روایت معمولا به تقسیم بندی میان ادبیات خوب یا بد تن نمی دهد. روایت نیز همچون خود زندگی، فراگیر و فراملی و فرا تاریخی و فرا فرهنگی است.” (بارت ،۱۳۸۷: ۲۷) در واقع بیشتر نظریه پردازان روایت با استناد به این مقاله ی مهم بارت اهمیت بیش از پیش روایت را متذکر می شوند و اذعان دارند که نمی توان منکر جایگاه روایت در زندگی شد، علی الخصوص در عصری که امروز در آن زیست می کنیم به عصر ارتباطات شهرت یافته است.
Myth (1)
Legend (2)
Tale (3)
Saint Ursula (4)
Carpaccio (5)
۳-۲ اَشکال اولیه روایت
همیشه در ارتباط با پیدایش مفاهیم و گزاره های مربوط به علوم انسانی شکل های اولیه آن مدنظر بوده است، طرفه اینکه با توجه به این شکل های ابتدایی سیر شکل گیری آن مفهوم معنا می یابد. به همین منظور نگاهی به نخستین تعابیر درباره ی روایت می پردازیم.
” اولین بحث عمده کهن درباره شکل روایت از افلاطون(۱) نشئت می گیرد. در کتاب سوم جمهوری، افلاطون در مورد تعلیم اولیا که فرمانروایان حکومت آرمانیِ ترسیم شده در این اثر هستند، بحث می کند. برای نشان دادن تاثیر مسلم ادبیات – و در نتیجه اعلام آمادگی برای طرد کامل بسیاری از بخشهای ادبیات از حکومت و کشورش – سخنگوی سقراط یعنی افلاطون توضیح می دهد که همه روایتها از دو بخش تشکیل شده اند: «گفتارها(۲) و قسمتهای بین گفتارها(۳) دربخشهای داستانی(۴) ، شاعر در قالب خودش سخن می گوید در حالی که در قسمتهای تقلیدی به گونه ای سخن می گوید که «انگار شخص دیگری است» (یعنی یکی از شخصیتهاست).افلاطون علیه بخشهای تقلیدی شمشیر را از رو می بندد.»”(ترینس، ۱۳۹۱: ۱۷۴)
ارسطو(۵) در بوطیقا دومین بحث را راجع به روایت مطرح می کند که به نظر می رسد پاسخی است به افلاطون – ارسطو شاگرد افلاطون بوده است- و در واقع این رساله در دفاع از ادبیات نگاشته شده است: ” به نظر ارسطو توجه به تقلید، یعنی رفتار تقلیدی و تصویرسازی هنری، یکی از غرایز انسانی است. به طور خلاصه، از آنجا که ادبیات تقلیدی، خود واقعیت نیست بلکه بازنمودی از واقعیت است، نسبت به تاریخ نگاری«فلسفی تر و جدی تر» است، زیرا ادبیات تقلیدی با حقایق عمومی سر و کار دارد نه موارد خاص. (همان: ۱۷۵) می توان حتی ادعا کرد که ارسطو بیشتر از افلاطون به جلو می رود و مطالبی را مطرح می کند که نشان از درک والای او دارد، او دقیقتر و ظریفتر و ریزتر به جزئیات می پردازد. ارسطو بود که گفت: هدف هنر نگاه داشتن آینه در برابر زندگی است و چون زندگی ترکیبی از کنش هاست، هنر داستان سرایی می بایست از این کنش ها تقلید کند.
Plato (427 B.C – ۳۴۷ B.C) (1)
در زبان یونانی Mimesis (2)
در زبان یونانی Dihegesis Haple (3)
Diegetic (4)
Aristotle (384 B.C – ۳۲۲ B.C) (5)
پیداست پلان که توالی کنش هاست، ضرورت هر داستان به حساب می آید. ارسطو پلان را متشکل از پنج عنصر می دانست: کامل بودن، اندازه، وحدت، ساختار و جهانی بودن. از نظر او، کامل بودن پلان به این است که به مانند کنش هایی که از آن تقلید می کنند، دارای آغاز، میانه و پایان باشد. وحدت پلان مرهون مجموعه ای از رخدادهاست. ساختار نیز به این معناست که هر جز داستان در خدمت تاثیر کلی داستان قرار دارد و سرانجام این که هنر می بایست جهانی باشد. سیمور چتمن (۱) می گوید:
” در نظر ارسطو، تقلید از کنش های جهان واقعی(پراکسیس) ، در شمار مباحثه یا کلام به حساب می آمده که واحدهای سازنده پلات(میتوس) از میان آن انتخاب، و احتمالا سامان دهی مجدد می شده است.”( حری، ۱۳۸۲: ۳۲۳)
پیش از ورود به مقوله تعاریف و پیش فرض ها درباره تفاوت دیدگاهی که فرمالیست ها با ساختارگرایان دارند به نکاتی چند اشاره کنیم، با توجه به اینکه ساختارگرایی بعد از فرمالیسم اتفاق می افتد می توان تاثیری را که فرمالیست ها بر ساختارگراها گذاشتند را به وضوح دید.
” شکل گرایان روس برای اولین بار میان ماده خام داستان؛ فبیولا (۲) و روش های ارائه آن؛ سیوژه (۳) تمایز گذاشتند. از نظر شکلوفسکی (۴) و آیخن باوم (۵) ق
صه، ترتیب واقعی رویدادها به صورت مسلسل و مجرد است در صورتی که طرح، سلسله ای از رخدادهاست آنگونه که راوی تعریف می کند.”(مارتین۱۳۸۲ :۷۷ ) تینیانوف (۶)، دیگر شکل گرای روس تا بدان جا پیش رفت که در جایی گفت: داستان هرگز ارائه نمی شود، بلکه تنها می توان آن را حدس زد. از نظر او داستان در واقع ساختی تخیلی است که روایت شنو، بر اساس اطلاعاتی که از سوی راوی ارائه می شود، آن را در ذهن خود شکل می دهد. بعدها ساختارگرایان متاثر از این نظریه شکل گرایان به این نتیجه رسیدند که در قصه ها دو ساختار مجزا را می توان یافت. داستان (۷) و گفتمان (۸) که در انگلیسی مطابق (story) و (discourse) است.
(۱) Seymour Chatman (1928 – )
Fabula (2)
[جمعه 1399-09-21] [ 07:57:00 ب.ظ ]
|