سایت مقالات فارسی – رابطه بین سرسختی ذهنی، راه های مقابله با استرس و خوش بینی در بازیکنان لیگ … |
تغییر یک تمرکز ورزشی بهصورت بود یا نبود، در زمانی که لازم است.
-۲-۴-۲)هفت ویژگی اجراکنندگان سرسختی ازنظر لوهر ۱۹۸۶
لوهر(۱۹۸۶) بر اساس پرسشنامه عملکرد روانی(PPI)[85] که اولین پرسشنامه سرسختی ذهنی در روانشناسی ورزش محسوب میشود،۷ عامل اعتمادبهنفس[۸۶]، کنترل توجه[۸۷]، کنترل انرژی منفی[۸۸]، انگیزش[۸۹]، کنترل نگرش[۹۰]، انرژی مثبت[۹۱]، کنترل تجسم و تصویرسازی[۹۲] را بهعنوان عوامل کلیدی سرسختی ذهنی در نظر گرفت و مدعی شد که این ۷ عامل اصلیترین خصوصیات ورزشکاران و مربیان برجستهای بوده است که دارای ذهنی بادوام و پایداری بودهاند، که او با آنها کار کرده است.
تعاریف خلاصهای از هرکدام از این مهارتها در ادامه عنوان میشود:
اعتمادبهنفس: شناخت، احساسات و تصاویر مثبت درباره آن چیزی که فرد میتواند انجام دهد و یا به دست آورد(برای مثال: من به خودم بهعنوان یک بازیکن اعتقاد دارم).
کنترل انرژی منفی: توانایی کنترل احساسات و هیجانات منفی ازجمله ترس[۹۳]، خشم[۹۴]، ناامیدی و تنفر[۹۵](برای مثال: من در طول مسابقه خشمگین و ناامید نمیشدم).
کنترل توجه: توانایی حفظ تمرکز مداوم بر روی یک تکلیف نزدیک. توانایی افزایش هوشیاری به آن چیزی که مهم است و کاهش آگاهی و هوشیاری از آن چیزی که اهمیت ندارد( برای مثال: من احساسات و هیجانات مزاحم را بهسرعت دفع کرده و مجدداً تمرکز خود را کسب میکنم).
کنترل تجسم و تصویرسازی: توانایی فکر کردن به تصاویر مثبت و حمایتکننده و توانایی کنترل تجسم ذهنی در جهت مثبت و سازنده(برای مثال: قبل از مسابقه، تصویر خودم را در حال اجرای عالی میبینم).
سطح انگیزش: میزان آمادگی برای تداوم برنامههای تمرینی و تحمل درد،ناراحتی و ازخودگذشتگی[۹۶] برای پیشرفت روبه جلو(برای مثال: من انگیزه بالایی برای بهترین اجرای خوددارم).
انرژی مثبت: توانایی تحریک و نیرومند شدن[۹۷] از طریق شوخی، شادی، عزم[۹۸]، مثبت بودن و روحیه همکاری تیمی داشتن(برای مثال: من میتوانم بهصورت قدرتمندی هیجان مثبت خود را در طول مسابقه حفظ کنم).
کنترل نگرش: کنترل بر روی عادات، تفکرات و عقاید فردی که نشان میدهد تا چه اندازه میزان نگرشهای مشخص فرد، سازگار و همسان با عملکردهای سطح بالای موفقیتآمیز است(برای مثال: من در طول مسابقه، مثبت اندیش هستم) میدلتون(۲۰۰۴).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
۲-۲-۵)سرسختی ذهنی و نوع ورزش
بول و همکاران[۹۹](۲۰۰۵) اظهار کردند که سرسختی ذهنی ممکن است خاص برخی ورزشها باشد. این احتمال وجود دارد که تفاوت در سرسختی ذهنی به نوع ورزش یعنی تیمی یا انفرادی بودن یا ماهیت برخوردی و غیر برخوردی بودن ورزش بستگی داشته باشد، ولی نتایج تحقیق نیکولز و همکاران(۲۰۰۹) نشان داد که تفاوتی در سرسختی ذهنی بین ورزشکاران تیمی و انفرادی و نوع ورزش برخوردی یا غیر برخوردی وجود ندارد(نیکولز و همکاران،۲۰۰۹).
بوت و همکاران[۱۰۰](۲۰۱۰) در تحقیقی جامع با عنوان بررسی سرسختی ذهنی در ورزشکاران دانشگاهی ملی اثر همتیمیها و بازیکنان همتیمی بر سرسختی ذهنی را مورد بررسی قرار دادند. ۱۱ ورزشکار از ۱۵ نمونه این تحقیق بر اهمیت همتیمیها در توسعهی سرسختی ذهنی اشاره کردند. آنها عنوان کردند که همتیمیها در شرایط سخت تمرینی و رقابت با صحبتهای انگیزاننده و کمکهای خود موجب سرسختی ذهنی آنها را فراهم میآورند. در مصاحبههایی که با شرکتکنندگان این تحقیق انجام شد یکی از ورزشکاران اظهار کرد:
در تیم ما رقابت بسیار زیادی بین همهی بازیکنان وجود دارد و همه سعی میکنند در این رقابت پیروز شوند و جایگاهی را در تیم داشته باشند، این باعث میشود که ما تحت فشار زیادی قرار بگیریم و بیشتر تمرین کنیم و این باعث میشود که ما از لحاظ ذهنی سرسخت شویم. یکی از بازیکنان فوتبالیست در این تحقیق اظهار کرد: ما همه به دنبال پیروزی هستیم و این یک جو حمایتی در تیم ایجاد میکند و باعث میشود که ما به جلو حرکت کنیم و در راه به جلو رفتن همزمان باید با همتیمیهای خود رقابت کنیم این باعث میشود که ما در رقابت و تمرین بهترین تلاش خود را انجام دهیم و حتی در این حین نیز همدیگر را تشویق میکنیم و همهی اینها منجر به سرسخت شدن ما میشود. نتایج این تحقیق نشان داد که علاوه بر محیط تمرینی رقابتی باهم اعضای تیم، مثبت بودن این محیط، تشویق مربیان و افراد مهم باعث توسعهی سرسختی ذهنی در ورزشکاران میشود(بوت و همکاران،۲۰۱۰).
۲-۲-۶)ورزشکاران نخبه در مقابل ورزشکاران دانشگاهی
اغلب ادبیات موجود در مورد سرسختی ذهنی بر ورزشکاران نخبه تمرکز کرده است(مانند ورزشکاران حرفهای، المپیکی یا سطح ملی) و اندازهگیریهای موجود بر اساس مطالعاتی که بر روی ورزشکاران نخبه انجامشده بهدستآمده است. مطالعات بر ورزشکاران دانشگاهی توجه کمی کردهاند و این امکان وجود دارد که ابزارهای سرسختی ذهنی برای ورزشکاران نخبه نسبت به ورزشکاران دانشگاهی استاندارد بیشتری داشته باشند. بههرحال شرایط برای ورزشکاران دانشگاهی نسبت به نخبه متفاوت است و ابزار سرسختی ذهنی برای آنها نیز ممکن است نتایج متفاوتی داشته باشد. برای مثال ورزشکاران نخبه در هر رقابت در شرایط دشواری قرار میگیرند و تهدیدهایی برای آنها وجود دارد درحالیکه ورزشکاران دانشگاهی ممکن است شرایط مشابه با فشار رقابتی شدید را در برخی اوقات تجربه کنند. ورزشکاران دانشگاهی در سرسختی ذهنی با ورزشکاران نخبه متفاوت هستند زیرا تفاوتهایی در نوع، شدت و تکرار شرایط فشارزا برای آنها وجود دارد. به دلیل شرایط متفاوت ورزشکاران دانشگاهی به نظر میرسد بهتر است مقیاسی بر اساس ویژگیهای آنها طراحی شود. اگرچه تفاوتهایی در مؤلفههای سرسختی ذهنی بین ورزشکاران نخبه با دانشگاهی وجود دارد اما هنوز هم ابزارهای سرسختی ذهنی طراحیشده برای ورزشکاران نخبه برای ورزشکار دانشگاهی استفاده میشود. با توجه به درآمد زیاد ورزش دانشگاهی تعیین اینکه چه چیزی پیروزی را برای تیمهای ورزشی به ارمغان میآورد برای مربیان بسیار مهم است. ازاینرو طراحی ابزارهایی برای ارزیابی و سنجش عوامل روانی ورزشکاران دانشگاهی میتواند در راستای تحقق این امر مفید باشد. طراحی ابزاری برای سرسختی ذهنی بهعنوان یکی از عوامل موفقیت ورزشکاران در این راستا قرار دارد.
۲-۲-۷)تفاوتهای جنسیتی در سرسختی ذهنی
جنسیت یکی از متغیرهایی است که توجه تحقیقات اخیر مربوط به سرسختی ذهنی را به خود جلب کرده است. برخی مطالعات سرسختی ذهنی جنسیت را مورد بررسی قرار دادند. نیکولز و همکاران[۱۰۱](۲۰۰۹) به بررسی تفاوتهای جنسیتی، سطح موفقیت و سن در سرسختی ذهنی پرداختند. آنها دریافتند که ورزشکاران مرد در سرسختی ذهنی نمرهی بالاتری کسب کردند. ترکیبی از اعتمادبهنفس و تمایل به پیروزی ممکن است باعث سرسختی ذهنی بیشتر مردان نسبت به زنان شود(مادریگال و همکاران،۲۰۱۳). نیکولز و همکاران(۲۰۰۹) بیان کردند که بیشتر بودن سرسختی ذهنی در مردان را میتوان با بیشتر بودن اعتماد(اطمینان) که یکی از مؤلفههای اصلی سرسختی ذهنی است توضیح داد چراکه در نتایج تحقیق آنها مردان در مؤلفهی اطمینان نیز در سطح بالاتری نسبت به زنان قرار داشتند. نیولند و همکاران(۲۰۱۳) نشان داند که نمره سرسختی ذهنی بسکتبالیستهای زن بهطور معناداری از بسکتبالیستهای مرد کمتر بود. تعدادی از تحقیقاتی که به بررسی تفاوتهای جنسیتی در سرسختی ذهنی پرداختهاند نیز از بیشتر بودن سرسختی ذهنی و مؤلفههای آن در مردان خبر میدهند(نیولند و همکاران،۲۰۱۳). در مطالعهای در مورد اطمینان ورزشی و جهتگیری رقابتی، ویلی[۱۰۲](۱۹۸۸) به این نتیجه رسید که ورزشکاران دبیرستانی و دانشگاهی مرد نسبت به همتایان زن اطمینان بیشتری دارند(نیکولز و همکاران،۲۰۰۹). در نمونهای از بازیکنان نخبه بزرگسال فایندلی و بوکر[۱۰۳](۲۰۰۹) یافتند که مردان بهطور سختتری رقابت میکنند و جهتگیری به سمت پیروزی آنها بیشتر است. ترکیب رقابتجویی، اعتماد و جهتگیری به سمت پیروزی بیشتر مردان ممکن است باعث بیشتر شدن سطح سرسختی ذهنی آنها نسبت به زنان شود(نیکولز و همکاران،۲۰۰۹).
۲-۲-۸)استرس در ورزشکاران
تعاریف بسیاری از استرس وجود دارد اما یک تعریف کلی از استرس ، که توسط هنس سلای مطرح شده، اینگونه است .استرس عکس العمل نامعین انسان در مقابل فشار یا واکنش فیزیولوژیک بدن ماست در مقابل هر تغییر ، تهدید و فشار بیرونی یا درونی است که تعادل روانی ما را بر هم میزند. استرس به شرایطی گفته می شود که که فرد درمحیط کار یا زندگی با آن روبرو می شود و این شرایط با ظرفیت ها و امکانات کنونی وی هماهنگی ندارد و او رادچار عدم تعادل، تعارض و کشمکش های درونی می کند(لازاروس و همکاران،۱۹۸۹).
تجربه استرس و فشارهای روانی ازجمله عوامل لاینفک ورزش هستند. یکی از مسائلی که هر ورزشکار در سطح حرفهای و قهرمانی با آن مواجه است، شرکت در رقابتهای ورزشی و کسب نتیجه مطلوب است که سبب ایجاد استرس مضاعفی در ورزشکاران میشود. گرچه اندکی اضطراب باعث بهبود عملکرد فرد میشود؛ ولی چنانچه میزان آن از حد مطلوب افزایش یابد؛ کارکرد فرد را مختل میکند، تأثیر منفی بر عملکرد و مسابقه میگذارد و به سلامت روانی ورزشکار نیز آسیب میرساند (حسینیان؛قاسمزاده،۱۳۸۶). تحقیقات نشان میدهد ورزشکارانی که سطح استرس بالایی دارند در کارهای روزمره خود اضطراب، مشکلات جسمانی، گرایش به عادات غلط و سطح اعتماد به نفس پایین را تجربه میکنند(ویلسون،۲۰۰۴).
میادین ورزشی علیرغم جاذبههای مثبتی که برای ورزشکاران شرکتکننده دارد، استرسهای زیادی نیز بر آنان تحمیل میکند. رقابتها، مبارزات سخت و واقعی که در بالاترین سطح انجام میگردد؛ در کنار به چالش کشیدن تواناییها و ظرفیتهای فنی و بدنی ورزشکاران، فشار روانی زیادی را نیز برای آنها به دنبال دارد(نصری،۱۳۸۶). موفقیت در این میادین فقط حاصل برتری عوامل فیزیولوژیک یا زیستمکانیک نیست، بلکه عوامل روانشناختی نیز نقش مهمی را درنتیجه بازی ایفا میکنند(بلیغی،۱۳۹۰). با توجه به پیشرفتهای علوم تمرین و کمتر شدن اختلاف سطح مهارتهای حرکتی ورزشکاران احتمال موفقیت ورزشکاران به میزان زیادی به استفاده آنها از شیوههای نوین روانشناسی ورزش در کنترل افکار، احساسات و تنش بستگی دارد(خدامرادپور و همکاران،۱۳۸۶) در چنین وضعیتی ورزشکارانی عملکرد بهتر و قابل قبولی خواهند داشت که از ظرفیتهای روانشناختی مطلوبی نیز برخوردار باشند(نصری،۱۳۸۶).محققان روانشناسی ورزش در زمینه استرس و روشهای مقابله با آن در ورزشکاران با چالشهای زیادی مواجه هستند. تحقیقات گولد وهمکاران[۱۰۴](۱۹۹۳)، اسکانلن و همکاران[۱۰۵](۱۹۹۱) نشان داد که تجربههای فردی، سازمانی، حرفهای و عملکردی ورزشکاران با استرس در ارتباط است که از سنجش اجتماعی، روابط بین مربی و اعضای تیم، زمان تمرین، امکانات و موضوعاتی که به اجرای فرد مربوط میباشد سرچشمه میگیرد. اسکانلن (۱۹۹۱) نشان میدهد که اسکیتبازان ماهر، استرس را از جنبههای منفی رقابت، عکسالعملهای فردی، نیازهای بازی اسکیت، درگیریهای شخصی و تجارب آسیبزا دریافت میکنند(گیاکبی،۲۰۰۹). کوهن[۱۰۶](۱۹۹۰) نتیجه گرفت که تنوع موضوعات درونی(مثل پرسیدن در مورد توانایی ورزشکار)و بیرونی( مثل شرایط بازی، آبوهوا، کیفیت تجهیزات و یار در بازی) همگی موجب به وجود آمدن استرس برای گلف بازها میشود (گیاکبی،۲۰۰۹). جیمز و کولینز[۱۰۷](۱۹۹۷) از بیست ورزشکار رقابتی در ورزشهای مختلف با سطوح متفاوتی از مهارت گزارشی تهیه کردند و دریافتند که اضطراب و تردید در رقابت، مشاهده آمادگی حریف، عوامل رقابتی، نبود استانداردهای لازم و نگرانیهای محیطی جزو منابع استرس هستند و بسیاری از ورزشکاران این استرس را از برداشت منفی خود و یا نگرانی در مورد حضور اشخاص(همانند مربیان، دوستان و تماشاچیان)دریافت میکنند(جیمزوکولینز،۱۹۹۷). کیمبال و همکاران[۱۰۸](۱۹۹۳) در مطالعات خود در زمینه استرس ورزشی نشان دادند، افرادی که در زمینه ورزش تجربه کمیدارند رقابت و شرکت در مسابقات ورزشی میتواند برای آنها یک منبع مهم استرس باشد. بهعبارتدیگر ورزشکاران باتجربه، که دارای مقام برتر هستند در مقایسه با دیگر ورزشکاران استرس کمتری دارند و از آمادگی جسمانی بالاتری برخوردارند(یو،۲۰۰۰).
گولد و همکاران[۱۰۹](۱۹۹۳) در تحقیقی روی اسکیتبازان قهرمان دریافتند که مسائل مربوط به مسابقه، نیازهای جسمانی، محیطی، روانی و نگرانیهای مربوط به مسیر زندگی منابع مهم استرس برای ورزشکاران برتر است. محرکهای استرسزای رقابتهای ورزشی که توسط ورزشکاران نخبه گزارش شده است عوامل سازمانی، فشارهای رسانهای،مسافرتها، انتظارات رقابتی، آموزش تدارکاتی، ارتباطات مربی، حواسپرتی و عدم تمرکز، آسیبها، سرزنش والدین، کشمکش با همتیمیها و خطاهای بدنی هستند.
مادن و همکاران[۱۱۰](۱۹۹۰) در تحقیقی روی بسکتبالیستهای استرالیایی دریافتند گرفتن پنالتی از داور، از دست دادن مالکیت توپ، ناسزا شنیدن از داور و از دست دادن امتیاز در حین بازی بیشترین منابع استرس حاد در ورزش است(آنشل و وینبرگ،۱۹۹۶). آنشل و وینبرگ[۱۱۱](۱۹۹۶)در تحقیقی گزارش کردند که پانزده منبع استرس حاد در بسکتبالیستهای استرالیایی و آمریکایی وجود دارد که شنیدن ناسزا از سوی مربی، رفتار بدنی نامناسب، بحث با مربی، شنیدن ناسزا از سمت تماشاچیان و جدال بین بازیکنان از مهمترین این عوامل است. آنشل و همکاران[۱۱۲](۲۰۰۰) نیز دریافتند که منابع استرس شامل و
رزش غیراصولی و سخت، آسیب ورزشکار، فکر پریشان، شنیدن ناسزا از سوی داور، توجه ویژه رسانهها به یک بازی، اهمیت بازی از دید مربی و همراهان، هوای بد است(گان[۱۱۳]،۲۰۰۵).
گلد و همکاران(۱۹۹۱) در تحقیقات خود دریافتند که استرس موجود در بازی کریکت از عواملی نظیر جنبههای منفی رقابت، تعامل منفی با سایرین، الزامات محیطی و مطالبات جسمانی و روانی نشأت میگیرد(گیاکوبی،۲۰۰۴). آنشل و همکاران(۱۹۹۷) در یک مطالعهی موردی روی ورزشکاران استرالیایی و آمریکایی دریافتند که میزان مخالفت در میان ورزشکاران استرالیایی کمتر از ورزشکاران آمریکایی است. در مطالعه دیگری روی ورزشکاران چینی ماهر و غیرماهر نشان داده شد که دعوا و مخالفت در بازیهای این ورزشکاران جزو بیشترین عامل استرسزا محسوب میشود(آنشل؛کیاسیدیز،۱۹۹۷). هامفری و همکاران[۱۱۴](۲۰۰۰) و پاپانیکولائو[۱۱۵](۲۰۰۳) منابع استرس در ورزشکاران را از دست دادن مقام، عدم مدیریت زمان، عقب ماندن از کارهای روزمره، از دست دادن موقعیتهای آموزشی و تحصیلی، آسیب و صدمات احتمالی، عدم وجود روابط منطقی بین بازیکنان یک تیم، اضطراب و نگرانی، کاهش عزتنفس،صرف زمان زیاد برای تمرین، افسردگی و تضاد با مربیان بیان کردند(ویلسون،۲۰۰۴).
ازنظر آنشل و همکاران (۲۰۰۱)حریف، مربی، ترس از آسیب در مسابقه، شرایط جوی نامناسب، شنیدن فحش و ناسزا از اطرافیان، مشاهده تقلب از سوی حریف، تماشاچیان و اشتباه ورزشکار بهعنوان عوامل استرسزا بیان شده است(آنشل و همکاران،۲۰۰۱). ازنظر وینبرگ و همکاران [۱۱۶] منابع استرس عبارتند از: دلواپسی، اضطراب و اعتمادبهنفس. فرد دلواپس به موقعیتهای طبیعی و نرمال مانند موقعیتهای کموبیش خطرناک نگاه میکند و فرد نگران نسبت به فردی که دلواپس و نگران نیست در رقابت و دیگر موارد ارزیابی بیشتر دچار استرس و نگرانی میشود. اعتمادبهنفس بر سطح دلواپسی و اضطراب فرد یا چگونگی احساس فرد در هر موقعیت اثر میگذارد. اعتمادبهنفس به نحوهی برداشت فرد از خود و تواناییهایش برمیگردد.ورزشکاران با اعتمادبهنفس پایین نسبت به ورزشکاران با اعتمادبهنفس بالا، به خود کمتر اطمینان دارند و بیشتر دچار استرس و اضطراب میشوند (هیمرمیستر و بارتون[۱۱۷]،۲۰۰۴).
۲-۲-۹) مدلهای نظری مقابله با استرس
اگرچه هر تغییر عمده یا جزئی، خوشایند یا ناخوشایند، ممکن است استرسزا تلقی شود و در آن موقعیت خاص، نیاز به استفاده از روشهای مقابله ضروری به نظر برسد. اما استرس همیشه بد و ناخوشایند نیست. بااینوجود چگونگی مقابله و استفاده از روش مقابله مؤثر در این شرایط بسیار حائز اهمیت است. لذا روشهایی که فرد برای مقابله انتخاب میکند جزئی از نیمرخ آسیبپذیری وی محسوب میشوند. اتخاذ خطمشی و روش نامناسب در مواجهه با عوامل استرسزا میتواند موجب تشدید استرس گردد؛ درحالیکه بهکارگیری روش صحیح مقابله میتواند نتایج مثبتی در پی داشته باشد (توکلی،۱۳۷۷). شک و تردیدی در مورد اهمیت مقابله بهعنوان یک مفهوم تبیینی در بررسی ماهیت استرس وجود ندارد. بیشتر الگوهای مقابلهای بهصورت نقشهای تسهیلکننده، بازدارنده و پسزننده نمود پیدا میکنند و در قالب مفهوم روشهای مقابلهای تعریف میشوند(یو،۲۰۰۰).
اشخاص ممکن است در جریان آشکار شدن رویدادهای استرسزا به شیوههای مختلفی پاسخ دهند و یا با آن سازگار شوند و ممکن است روشهای مقابلهای مختلف را در موقعیتهای یکسان و در زمانهای مختلف مورد استفاده قرار دهند و به آن وابسته گردند.سارافینو[۱۱۸](۲۰۰۲) مقابله را فرآیندی میداند که توسط افراد برای کنترل تعارض بین فشارها و منبع آن، به کار برده میشود. او خاطرنشان میکند که تلاشهای مقابلهای میتواند نسبتاً تغییردهنده باشد و لزوماً منجر به حل مشکل نشود(مرادی،۱۳۹۰).
ازنظر لازاروس و فولکمن(۱۹۸۴) مقابله شامل تلاشهای رفتاری و شناختی دائمی برای کنترل فشارهای درونی و بیرونی تعریف شده است که خارج از توان فرد ارزیابی میشود. مقابله؛ روابط متقابل پویا و پیچیده بین شخص، برداشت از محرکهای استرسزا، توانایی برای برطرف کردن آن محرکها، سازگارشدن و یا اجتناب از آنها میباشد. پرلین و اسکولر[۱۱۹](۱۹۷۸) مقابله را بهعنوان پاسخی به استرسهای موقعیتی برای جلوگیری، اجتناب یا کنترل آشفتگی تعریف کردهاند و وایت[۱۲۰] (۱۹۸۹) مقابله را تلاشهای فعال برای تنیدگی و یافتن راهحلهای مناسب برای چالشها و خواستههای هر مرحله از تحول انسان میداند که شامل سه مؤلفه درک موقعیت استرسزا، حل مسأله و داشتن هیجانهای قدرتمند میداند (مرادی،۱۳۹۰). تیلور[۱۲۱](۱۹۹۱) معتقد است علیرغم تعاریف متعددی که در مقابله ارائه شده است مقابلهیک مفهوم روانشناختی است و فرآیند کنترل نیازهایی است که فراتر از منابع فردی ارزیابی میشود و شامل کوششهای عملی و درون روانی، برای کنترل نیازهای درونی و تعارضات بین آنهاست.علیرغم تعاریف زیادی که در عرف روانشناختی از مقابله وجود دارد، وجه مشترک تمامی تعاریف ارائه شده این است که، مقابله اصولاً با نیازها و خواستههای درونی و بیرونی، تعارضات و هیجانات ناراحتکننده و استرسزا آشکار میشود(ابراهیمی کاظمآباد،۱۳۸۹).
بیشتر مطالعات و پژوهشهای انجامشده در زمینه حمایت اجتماعی[۱۲۲] نقش مثبت ارتباطات اجتماعی را در سازگاری روانشناختی و سلامت روان نشان دادهاند. یقیناً هرکسی که متعلق به شبکه اجتماعی است، حمایت اجتماعی را تجربه کرده است. میزان استفاده از حمایت اجتماعی در مواجه با شرایط استرسزا بر آسیبپذیری و روشهای مقابله افراد تأثیرگذار است(خویشتندار،۱۳۸۵).
حمایتهای اجتماعی به شیوههای گوناگون تعریف شده است. هوبفول و وکس[۱۲۳](۱۹۹۳)، حمایت اجتماعی را محصولی از فعالیتهای اجتماعی میدانند؛ که با مشارکت در وظایف، مساعدت شناختی و فراهم کردن آرامش عاطفی و احساس مقابله شخصی ارتقاء مییابد. ازنظر کوب[۱۲۴](۱۹۷۶) حمایت اجتماعی اطلاعاتی است که شخص را به این باور راهنمایی میکند که مورد عشق و علاقه، تأیید و ارزش دیگران قرار میگیرد و متعلق به شبکهای از ارتباطات و وظایف متقابل است. از عناصر حمایت اجتماعی میتوان ویژگی تعلق به شبکه ارتباطی، داشتن تعهدات متقابل نسبت به یکدیگر را نام برد. حمایت اجتماعی به احساس تعلق داشتن، پذیرفته شدن، مورد عشق، محبت، مساعدت، توجه دوستان و سایرین قرار گرفتن نیز تعریف شده است. ازنظر برانول و شوماخر[۱۲۵] (۱۹۸۹) حمایت اجتماعی تبادل منابع، حداقل بین دو نفر است و منظور از آن میزان ادراک فرد از محبت و حمایت خانواده، دوستان و اطرافیان در مقابل استرسها و حوادث تنشزاست(هوبفول و وکس،۱۹۹۳).برکمن و سیمن[۱۲۶](۲۰۰۰) مینویسند: حمایت اجتماعی تعهدات متقابلی را به وجود میآورد و حالتی را ایجاد میکند که در آن شخص احساس دوست داشتن، مراقبت، عزتنفس و اندیشمند بودن داشته و اینها با سلامت روانی افراد ارتباط مستقیم دارد(خویشتندار،۱۳۸۵).کوهن و وایلز[۱۲۷] (۱۹۸۵)به چهار نوع حمایت اشاره میکنند :
حمایت تأییدی[۱۲۸]: به این معنی است که شخص مورداحترام، تأیید و پذیرش دیگران است.
[جمعه 1399-09-21] [ 12:31:00 ب.ظ ]
|