۲-۴ مدیریت سرمایه در گردش

 

 

مدیریت سرمایه در گردش، تعیین حجم و ترکیب منابع و مصارف سرمایه در گردش و همچنین تصمیمات مربوط به تامین مالی بلند مدت لازم، برای پشتیبانی مالی از دارایی های جاری واحد انتفاعی را در بر می گیرد. مدیریت سرمایه در گردش برای سلامت مالی واحد تجاری در اندازه های مختلف از اهمیت زیادی برخوردار است. مبالغ سرمایه گذاری شده در سرمایه در گردش نسبت به کل دارایی ها بسیار بالا است و بنابراین یک امر بسیار حیاتی است که این مبالغ به طور موثر و کارا مورد استفاده قرار گیرند(یعقوب نژاد و دیگران،۱۳۸۹). مدیریت سرمایه در گردش کارا، شامل برنامه ریزی و کنترل دارایی ها و بدهی های جاری است به گونه ای که ریسک ناتوانی، در برآورده کردن تعهدات کوتاه مدت از یک طرف و اجتناب از سرمایه گذاری بیش از حد در این دارایی ها را از طرف دیگر بر طرف نماید(رحمان و نصر[۱۰]،۲۰۰۷). شرکت ها می توانند سطح بهینه ای از سرمایه در گردش را دارا باشند که ارزش آنها را حداکثر نماید(یعقوب نژاد و دیگران،۱۳۸۹). اگر سرمایه در گردش به اندازه کافی نگهداری نگردد این عمل باعث کاهش سودآوری شرکت، از دست دادن فرصت های سرمایه گذاری و بحران نقدینگی در کوتاه مدت می شود. کارایی مدیریت سرمایه در گردش به این معنا است که اجزا مختلف سرمایه در گردش به اندازه کافی نگهداری شود تا عملکرد مدیریت شرکت را هموار سازد و باعث افزایش سودآوری شرکت گردد. اما برای مدیریت تعیین مقدار مناسب سرمایه در گردش مشکل است زیرا، مقدار سرمایه در گردش در هر شرکتی و در هر دوره ای بستگی به مواردی از قبیل ماهیت تجاری، ماهیت مواد خام، فرآیند تکنولوژی، درجه رقابت بازار، مقیاس عمل، سیاست اعتباری و غیره دارد. بنا براین مقدار مناسبی از وجوه مورد نیاز است تا به صورت دائمی در انواع مختلف دارایی های جاری سرمایه گذاری شود(اویار[۱۱]،۲۰۰۹). دارایی های جاری برای عملیات شرکت ضروری است اما نگهداری بیش از حد آن باعث کاهش ریسک کمبود دارایی ها و همچنین کاهش ریسک عملیاتی شرکت می گردد(لشگری دربندی،۱۳۸۹). موجودی فراوان و سیاست اعتباری سخاوتمندانه،می تواند منجر به افزایش فروش گردد. موجودی زیاد ریسک موجودی را کاهش می دهد و اعتبار تجاری به دلیل اینکه امکان ارزیابی کیفیت محصول را قبل از پرداخت برای مشتریان فراهم می سازد، می تواند باعث افزایش فروش گردد(دیلوف[۱۲]،۲۰۰۳). جز دیگر سرمایه در گردش حساب های پرداختنی است. به تعویق انداختن پرداخت ها به عرضه کنندگان این امکان را برای واحد تجاری فراهم می سازد کیفیت محصولات خریداری شده را مورد ارزیابی قرار دهد و می تواند یک منبع انعطاف پذیر و ارزان تامین مالی برای شرکت ها باشد(یعقوب نژادو دیگران،۱۳۸۹).اما از طرف دیگر، اگر موجودی کالا بیش از اندازه نگهداری شود باعث افزایش هزینه های انبارداری و ضایعات می گردد(لشگری دربندی،۱۳۸۹). همچنین اگر عرضه کننده به منظور پرداخت قبل از موعود، تخفیف پیشنهاد نماید تاخیر در صورتحساب می تواند بسیار هزینه بر باشند. لذا مدیریت مالی باید تعادلی را میان این دو حالت به وجود آورد تا اینکه دارایی های جاری بیش از اندازه نباشد و همچنین میزان کم این دارایی ها نیز باعث کاهش سودآوری و ورشکستگی شرکت در زمان بحران نگردد(یعقوب نژاد و دیگران،۱۳۸۹).

 

برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

 

۲-۵ اهمیت مدیریت سرمایه درگردش

 

 

اهمیت روزافزون مدیریت سرمایه در گردش باعث شده است که این موضوع به صورت یک رشته تخصصی مدیریت مالی درآید. در شرکت های بسیار بزرگ، تعدادی مدیر اجرایی متخصص حضور دارند که تمام وقت و انرژی خود را منحصرا صرف اداره سرمایه در گردش شرکت می کنند. دلایل اهمیت این موضوع به شرح زیر است:
سطوح واقعی و مطلوب دارایی های جاری(با توجه به تغییراتی که در فروش واقعی و پیش بینی شده رخ می دهد) دستخوش تغییرات دائمی است. این وضع باعث می شود که درباره سطح مطلوب یا مورد نظر و دارایی های جاری، به صورت مستمر(روزانه) تصمیماتی گرفته شود.
شاید با توجه به تغییراتی که در میزان دارایی های جاری رخ داده است، مدیران مجبور شوند در تصمیماتی که قبلا برای تامین مالی گرفته اند تجدید نظر کنند؛ مثلا اگر برای تامین مالی دارایی های جاری از مبالغ سنگینی وام کوتاه مدت بگیرند استفاده شده است، گرفتن وام های اضافی و تمدید وام هایی که به سررسید می رسند مستلزم وقت وانرژی بیشتر مدیریت شرکت خواهد بود.
میزان منابع و مصارف وجوهی که به سرمایه در گردش اختصاص داده می شود باید نسبت به کل دارایی ها و بدهی ها مشخص شود. از طرفی با توجه به تغییرات در مقدار دارایی های جاری، ممکن است تصمیمات مالی که قبلا اتخاذ شده هم تغییر کند.
اگر مدیریت سرمایه در گردش درست اعمال نشود ممکن است فروش و سود شرکت کاهش یابد و حتی شرکت در پرداخت به موقع دیون و تعهدات خود ناتوان بماند(عبده تبریزی و مشیرزاده،۱۳۷۶).

 

 

۲-۶ استراتژی های گوناگون در سیاست ها ی مطلوب

 

 

سیاست ها و رویه هایی که خط مشی مدیریت مالی را به وجود می آورد، مبتنی بر این فرض هستند که شرکت برخی از تصمیمات اصلی را گرفته و اجرا کرده این تصمیمات شامل تعیین نوع کالا و خدمتی که باید عرضه شود و نحوه تامین مالی برای تهیه دارایی های ثابت شرکت است. این تصمیمات در فرآیند سودآوری شرکت در بلند مدت نقش اصلی و تعیین کننده ای دارد و در مدیریت سرمایه در گردش دو کارکرد مهم دارند، اولا کالاها یا خدمتی که با پیش بینی فروش یا تولید ارائه می گردد به مدیران سرمایه در گردش این امکان را می دهد که سطوح دارایی های جاری را تخمین بزنند، ثانیا مدیران شرکت ها در صدد بر می آیند تا بر ثروت سهامداران شرکت از مجرای افزایش قیمت سهام عادی بیفزایند و این کار اصولا از طریق افزایش قدرت نقدینگی و حفظ آن انجام می شود. در نتیجه سیاست های سرمایه در گردش معمولا با هدف افزایش سود هر سهم تعیین نمی شوند بلکه هدف مدیران این است که به نقدینگی مطلوب برسند و در سایه آن اهداف سودآور شرکت را تامین کنند(جهانخانی و پارسائیان،۱۳۸۰).

 

 

۲-۷ استراتژی چیست؟

 

 

از ریشه یونانی (Sterategy) بد نیست ابتدا به ریشه لغوی استراتژی اشاره شود. واژه استراتژی به معنای ago به معنی ارتش و Stratos به معنای فرمانده ارتش، مرکب از Strategema رهبر گرفته شده است. مفهوم استراتژی ابتدا به معنای فن هدایت، تطبیق و هماهنگ سازی نیروها جهت نیل به اهداف جنگ در علوم نظامی بکارگرفته شد. در جای دیگر استراتژی (Sterategy) بدین شکل تعریف می شود: مجموعه ای از اهداف اصلی و سیاست ها و برنامه های کلی به منظور نیل به این اهداف است به گونه ای که قادر به تبیین این موضوعات باشد که در چه نوع سازمانی فعالیت می کنیم و یا می خواهیم چه فغالیت (Business) کسب و کاری نماییم.
الگوی بنیادی از اهداف فعلی و برنامه ریزی شده، بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با بازارها، رقبا و دیگر عوامل محیطی است. طبق این تعریف یک استراتژی باید سه چیز را مشخص کند:
چه اهدافی باید محقق گردد.
روی کدام صنایع، بازارها و محصول ها باید تمرکز کرد.
چگونه برای بهره برداری از فرصت های محیطی و مواجهه با تهدیدهای محیطی به منظور کسب یک مزیت رقابتی منابع تخصیص یابد و چه فعالیت هایی انجام گیرد.
آنچه که یک استراتژی را اثر بخش می سازد و سبب تمایز بین استراتژی ها و استراتژی های دیگر با یکدیگر می شود درونمایه اصلی آن است. درونمایه اصلی استراتژی به تشخیص فرصت ها و چگونگی بهره برداری از آنها باز می گردد. استراتژی موضوعی در کنار دهها موضوع دیگر سازمان نیست، استراتژی موضوعی محوری است که جهت گیری همه برنامه ها دیگر را تعیین می کند.
استراتژی یه برنامه واحد و همه جانبه است و تعریف دیگری هم از استراتژی که می توان ارائه کرد تلفیقی است که محاسن یا نقاط قوت اصلی سازمان را با عوامل و تغییرات محیط مربوط می سازد و به نحوی طراحی می شود که با اجزای صحیح آن از دستیابی به اهداف اصلی سازمان اطمینان حاصل شود(آرمیان، ۱۳۹۲).

 

 

۲-۷-۱ ماهیت و اهداف استراتژی

 

 

استراتژی و سیاست های سازمان ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند و چارچوب و قلمرو تدوین برنامه ها و پژوهش های عملیاتی را تعیین می کند و بر تمامی حیطه های اداره یک سازمان و قلمرو مدیریت اثر می گذارد. استراتژی ها به شیوه های مختلف تعریف و تجزیه و تحلیل می شوند و برای برنامه ها مورد استفاده قرار می گیرند. به هر حال استراتژی به فرآیند تعیین ماموریت، مقاصد وهدف های اساسی و بلند مدت سازمان و پذیرش جریان اقدامات و تخصیص منابع ضروری برای دستیابی به هدف های زیر نظر سازمان می پردازد.
سازمان ها باید برنامه های استراتژیک خود را حول چهار محور زیر طراحی کنند:
نحوه رشد شاخص ها و زوایای آن
نحوه رشد سطوح مدیریت و تغییرات سازمان
شیوه های افزایش آمادگی های سطوح مدیریت برای رویارویی با محیط های متلاطم و متحول
تغییر، تحول و روند مولفه های محیط اختصاصی و عمومی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت