رابطه بین مدیریت مشارکتی و اعتماد با توجه به رهبری خدمتگزار- قسمت ۱۲ |
دموکراسی کاری
برابری قدرت
مسئولیت جمعیتی
جمع گرایی
حقوق بشر
رشد انسانی
نیازهای روحی و روانی
کار با معنی
بهداشت روانی
بهبود انسانی
کیفیت
رضایت
عملکرد
تعهد
بهره وری
ابزار اخلاقی
اولویت سیاسی
ارزش مذهبی
تقاضای اجتماعی
لحن جهانی
۲-۲-۵مفهوم مشارکت:
موضوع مشارکت مردم در امور مختلف و تلاش برای حل مسائل و مشکلات گوناگون جوامع بشری از طریق همکاری و همفکری دسته جمعی افراد ، سابقه دیرینه داردو به آغاز خلقت بشری بر می گردد زیرا تردیدی نیست که با پیدایش و تشکیل نخستین خانواده بر روی کره زمین افراد هر خانواده ناگزیر بوده اند مسائل و مشکلات زندگی خود را از طریق مشارکت و همکاری با یکدیگر بر طرف نمایند. با گذر زمان و گسترش جوامع بشری نیاز افراد به مشارکت در اشکال گوناگون افزایش یافت و استفاده از این موضوع در سازمان ها نیز نیز ضرورت پیدا کرد ، اما مسئله مشارکت کارکنان در امور کارخانه ها از اواخر قرن نوزدهم به عنوان یک ایده مطرح شد و در سال های بعد جنگ جهانی اول به طور جدی مورد توجه قرار گرفت.
۲-۲-۶تعریف مشارکت
در واقع مشارکت یک نیاز فطری و ذاتی انسان است.مشارکت از دیرباز یکی از ابزار های مهم زندگی انسان بوده و امروزه نیز در سازمان های موفق ، کارکنان در تصمیم گیری های مرتبط با کار خودشان ، مشارکت
می کنند . نقش مشارکت در سازمان ها به طور روز افزون در چند دهه گذشته اهمیت یافته است.
مشارکت را به گونه های متعددی تعریف کرده اند قدیم ترین تعریف مشارکت عبارت است از ” پیوندی دو سویه ، سازنده و سودمند میان دو تن یا بیشتر از دو تن ” در تعریفی دیگر مشارکت به معنی فراهم آوردن و گسترش بیشتر نقد مشترک برای یافتن هدف های مشترک بیان شده است.
درگیری فکری و احساس یک شخص در یک وضعیت گروهی و این در گیری شخص را تشویق می کند تا به هدفهای گروه کمک کند و در مسئولیت آن ها سهیم شود.
تعریف مشارکت امر مشکلی است زیرا این اصطلاح معنی یکسانی در بین فرهنگ های مختلف ندارد بهعبارت دیگر مشارکت در تصمیم گیری به صورت یک مفهوم واحد تصورمی شود اما به طریق مختلفی به عمل در می آید. (شیخ محمدی و تولیت زواره ،،۱۳۸۴،۸۷)
به همین علت افراد ادراک متفاوتی از مشارکت دارند شرجل (۱۹۷۰) می گوید مشارکت در تصمیم گیری خیلی از کشور ها یک مفهوم دل انگیز است. اما تقریباً بیشتر افرادی که این اصطلاح را به کار می برند به طور متفاوتی در مورد آن فکر می کنند به عنوان مثال بول دیبال (۱۹۸۹) تصمیم گیری مشارکتی در سطح گروه ، دپارتمان و سازمان را مشارکت سیاسی می نامد و آن را از مشارکت «اجتماعی» و «مشارکت مالی» متمایز می سازد .( همان منبع)
فولان ۱۹۹۳ مشارکت را فرایندی می داند که افرادی در گروههای تعامل ، با ارتباط اثربخشی تلاش می کنند با به میدان در آوردن توانایی ذهنی و روحی خود برای مسئله و یا هدف خود راه حل یا راهبرد مناسبی پیدا کنند.
مشارکت از دیدگاهی دیگر یعنی فهم و ادارک هر فرد از میزان نفوذ که بر تصمیم گیری دارد و در مقایسه با میزان نفوذ واقعی وی در تصمیم گیری.
آنچه در تعاریف بالا مد نظر است تصمیم گیری است به عنوان یکی از مؤلفه های مشارکت می باشد به طوری که می توان مشارکت را فراگرد تصمیم گیری تعریف کرد.
تعریف مشارکت براساس یکی از ابعاد مشارکت بطور جزئی درست است . آنچه که کمتر در این تعاریف به چشم می خورد عبارت است از تعریف مشارکت بر مبنای تمامی ابعاد آن بنابراین جا دارد با توجه به جنبه های مختلف مشارکت به تعریف مجدد آن بپردازیم . با این دید مشارکت را می توان فرایند در گیری کارکنان در تصمیم گیری استراتژیک و تاکنیکی سازمان بحساب آورد که به صورت رسمی و غیر رسمی در شکل مستقیم و غیر مستقیم و با درجه و سطح و حدود مشخصی اتفاق می افتد.(رهنورد ، ۱۳۸۵،۲۴)
۲-۲-۷پیش نیاز مشارکت:
بستر سازی فرهنگی برای تحلیل درست و سود بخشی مشارکت
جلب حمایت و پشتیبانی مدیریت بلند پایه
فراهم آوردن فرصت کافی برای آشنایی با نظام مشارکت
بالا بودن سود های مادی و معنوی مشارکت بر هزینه های آن
[جمعه 1399-09-21] [ 03:49:00 ب.ظ ]
|