ارت سازمان باید برای شکفتن به عنوان سازمان یادگیرنده، به شکل دهی مجدد خود از طریق تمرکز به ابعاد چهارگانه زیر سیستم سازمان بپردازد.
مایکل مارکوارت در مدل سیستمی سازمان یادگیرنده خود برای یک سازمان چهار بعد را در نظر گرفته است این ابعاد مطابق شکل ذیل عبارتند از:‌ چشم انداز، فرهنگ، استراتژی و ساختار (مارکوارت، ۲۰۰۳: ۹۸).
شکل ۲-۸: زیر سیستم سازمان
۲-۹-۱- چشم انداز
اولین و شاید مهم ترین گام در ایجاد سازمان یادگیرنده، ایجاد بنیان محکمی مبتنی بر چشم انداز مشترک درباره یادگیری است. چشم انداز مشترک برای افراد و سازمان، همانند ستاره های آسمان برای یافتن مسیر است. تصور اینکه سازمانی بعضی از معیارهای مؤفقیت را بدون برخورداری از چشم انداز مشترک عمیق کسب و حفظ کرده باشد سخت است. دلایل متعددی وجود دارد که اهمیت چشم انداز مشترک را برای تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده نشان می دهد.
اول اینکه، چشم انداز مشترک تمرکز و انرژی برای یادگیری را فراهم می سازد. یادگیری قوی و پویا، در یک سازمان زمانی تحقق می یابد که افراد واقعاً به دستاوردهایی که برای آن ها بسیار اهمیت دارد، متعهد شوند.
دوم اینکه، چشم انداز افراد را به عمل سوق می دهد. چشم انداز و آمال مشترک، افراد را قادر به آزمایش شیوه های تفکرشان کرده، به آن ها دلیل پذیرش دیدگاه های عمیق و قبول شیوه های فکر وعمل کردن جدید را ارائه می کند.
سوم اینکه: کشش به سمت هدف مطلوب با نیروی حاکم بر وضع موجود مقابله می کند چشم انداز مشترک، هدف نهایی را ایجاد کرده، خطر پذیری و نو آوری را تشویق می کند.
جیم گانن[۱۱]، معاون برنامه ریزی و توسعه منابع انسانی رویال بانک کانادا بر اهمیت قطعی چشم انداز در یادگیری سازمان تأکید کرده می گوید: چشم اندازها چیزهایی هستند که به سازمان انرژی می‌دهند و آن ها رویاهایی هستند که ما را به بالا می کشند (مارکوارت، ۱۹۹۶: ۹۹).
چهارم اینکه، ارزش ها و معانی مشترک، در تعیین نوع دانشی که سازمان ذخیره و منتقل می کند مهم هستند.
سازمان های یادگیرنده، ماشین نیستند بلکه ارگانیزم های زنده هستند، چشم اندازها می باید روحیه برانگیز باشند، تا به سازمان برای توسعه محصولات نوین و مبتنی بر چشم انداز، قدرت دهند . یادگیری نیز می باید بخشی از چشم انداز باشد.
۲-۹-۲- فرهنگ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت