تحلیل فضایی ، سرمایه اجتماعی در سطح شهر داورزن- قسمت ۹ |
۲-۱ فضا
از نقطه نظر جغرافیا، فضا جایی است که پدیده ها با هم کنش متقابل دارند و فعالیت های انسانی در آن شکل می گیرد. در واقع فضا مجموعه ای از کالبد و محتواست، هنگامی که صفت یا پسوندی به فضا نسبت داده می شود آن کالبد و محتوا حوزه و هویت فضا را مشخص می کند (کلانتری، ۱۳۸۰: ۳۱).
فضای جغرافیای شامل طبیعت و همه منابعی است که می تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم با نیازهای انسانی برخورد کند و چهره جدیدی از سطح زمین بسازد، بدین سان فضای جغرافیایی، یک حوزه زیستگاهی است که از شرایط طبیعی و ساختار اجتماعی جامعه شکل می گیرد (شکوهی، ۱۳۸۰: ۳۱).
هنگامی که از فضا سخن گفته می شود، منظور فضایی است که به سبب دخالت انسان پیوسته در تحول و تغییر است و لذا می توان گفت فضا مجموعه ای از انسانها، فعالیتها و محیط های طبیعی انسان ساخت است.
فضا مقوله ای بسیار عام است که در رشته های مختلف کاربرد دارد و می توان معانی گسترده ای باری آن وصف کرد. در فرهنگ انگلیسیآکسفورد ۱۹ مورد برای این واژه به کار برده شده است از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:گسترده ای پیوسته که در آن اشیا وجود دارند و حرکت می کنند, مقداری از یک منطقه که چیزخاصی را اشغال می کندو یا برای هدف خاصی در اختیار گرفته شده است. فاصله میان نقاط و اشیا. این معانی نشانگر پیچیدگی این مفهوم و اشاره گر به مباحثی عمیق و ریشه دار درباره فضا است که مدت هاست مطرح اند. (مدنی پور، ۱۳۸۴: ۵).
دایره المعارف معماری و شهر سازی فضا را اینگونه تعریف می کند ” فضا حوزه ای گسترش یابنده و در عین خال فراگیرنده بوده و جایگاه و یا محیطی را در ابعاد جسمانی یا فیزیکی و روانشناختی تعریف می نماید. از کل روابط شکل، رنگو حرکت شکل گرفته. گاه خالی یا منفی است و گاه فاصله بین عناصررا مشخص می کند خواه این فاصله در سطح باشد و یا در عمق که توسط قواعد پرسپکتیو مجسم می شود.” (صدر، ۱۳۸۱: ۴۱۱). فضا برای اشاره صرف به موقعیت ها و محل های مکانی به کار نمی رود، بلکه برای قرار دهی مردم در ساختارهای اجتماعی نیز مورد استفاده قرار می گیرد (پورجعفرو همکاران ,۱۳۸۸ک ۶۰). فضا بسطی سه بعدی از جهان اطراف ماست. زمان ها، فاصله ها و ارتباطات بین مردم و مردم، مردم و اشیا، اشیا و اشیا. (حبیب، ۱۳۸۴: ۱۹۶).
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |
۲-۲ مروری بر دیدگاه های مختلف از تعریف فضا
۲-۲-۱ دیدگاه فلاسفه
فضا همواره درطول تاریخمورد توجه اندیشمندان شاخه های مختلف بوده و چیستی ماهیت آن همواره دغدغه فکری متفکران بوده است و ارایه تعریف آن عمرش به عهد باستان می رسد. پارمنیدز فضا را “حالتی ناپایدار” معرفی می کند و لوسیوس معتقد است فضا اگرچه از نظرجسمانی وجود ندارد، لیکن حقیقی است. افلاطون فیلسوف بزرگ یونان باستان فضا را واقعیتی مستقل نمی داند و از نظر وی ” آن چه که فضا را به وجود می آورد روابط بین اشیایی است که در یک مکان مستقر گردیده اند”. بنابراین فضا با جا به جا نمودن این اشیای فضایی شکل نخواهد گرفت و به تعبیر دیگر “درخلا فضایی شکل نخواهد گرفت”.
این تعبیر حاکی از اعتقاد افلاطون به بعدی ذهنی از فضا می باشد که مصداق عالم مثال درتصورات افلاطون است. ارسطو شاگرد افلاطون معتقد است فضا، مفهومی ظرف تمام اشیا و به این ترتیب فضا به عنوان مفهومی مطلق می باشد و نظریه توپوس را مطرح می کند. از نظر ارسطو، فضا مجموعه ای از مکان هاست و زمینه ای پویا با اعراض کیفی متفاوت. مشابه همین تفکر در میان اندیشمندان اسلامی نیز مشاهده می شود. در فرهنگ معارف اسلامی در تعریف این موضوع چنان آمده است : “اصطلاحی فلسفی است و عبارت است از امری و چیزی که چیزی دیگر در آن نهاده و یا بر آن تکیه کند”.
همچنین ابو علی سینا در مورد فضا با کلمه مکان چنین عنوان می کند: ” مکان جای بود و او را چند خاصیت است به اتفاق همه یکی از جنبنده از وی بشود به سوی جای دیگر که آرمیدهاند و یکی از وی بایستد و دوم آنکه اندر یکی از دوچیزی نگنجد که تا آب از کوزه نشود سرکه اندر نیاید و سوم که زیر و زبر اندر جایگاه بود و چهارم که گویند که مرسجم را که اندر وی است” . از عبارت فوق چنین استنباط می شود که ابوعلی سینا معتقد است که: “
ماهیت فضا ذاتی است،
حدود فضا قابل تعیین و مشخص است،
فضا آن چیزی است که از چند وجه محصور باشد و
فضا را خلا یا آن چیزی می داند که توسط اشیای دیگر برجای مانده و ظرفی است برای اشیای دیگر.
فیلسوفان اسلامی دیگری نیز در مورد فضا و ماهیت آن به بحث پرداخته اند (ابوالبرکات ، ملاصدرا، میرداماد و …) که در مجموع نظر اندیشمندان اسلامی در مورد فضا به صورت ذیل قابل تقسیم بندی است:
لزوما فضا، آن چیزی است که توسط سطوح محدود شده است.
اجسام و احجام به فضا شکل می دهندو فاصله مشخص و معین بین اجسام را فضا می نامند.
فضا کیفیتی ظرف گونه دارد و حضورش در آن به عنوان مظروف به ماهیت فضا شکل می دهد.
فارغ از اندیشه های ارسطو و نظریات فلاسفه اسلامی تعریف فضا در دوره های بعدی به هندسه اقلیدسی اتکای بیشتری یافت. این هندسه فضا را به صورت لایتناهی و متجانس و به عنوان یکی از ابعاد اساسی جهان در آورد. ” هزارو هشتصد سال بعد، کانت بار دیگر، فضا را به عنوان پایه و مرجع درک انسانی، متمایز و مشتمل از ماده مورد توجه قرار داد”.
“دیدگاه ثنویت دکارتی، واقعیت را در فلسفه و علوم غربی به دو قلمرو متمایز تقسیم کرده است. عالم فکر و اندیشه و عالم بعد و فضا که صرفا منطبق با جهان ماده فرض شده است”. از این رو بعد از بررسی نظریات مختلف در شاخه فلسفه به بررسی نظریات اندیشمندان در حوزه علم پرداخته می شود.
۲-۲-۲ دیدگاه اندیشمندان علوم مختلف
دکارت از تاثیر گذارترین اندیشمندان قرن هفدهم، در حدفاصل بین دوران شکوفایی کلیسا از یک سو و اعتلای فلسفه اروپا از سویی دیگر، می باشد. درنظریات او به خصوصیات متافیزیکی فضا تاکید شده است، ولی درعین حالا و با تاکید به فیزیک و مکانیک، اصل سیستم مختصات راست گوشه (دکارتی) را برای قابل شناسایی کردن فاصله ها به کار برد که نمودی از فرضیه مهم اقلیدس درباره فضا بود. در روش دکارتی همه سطوح از ارزش یکسانی برخوردارند و اشکال به عنوان قسمت هایی از فضای نا متناهی مطرح می شوند. تا پیش از دکارت، فضا تنها اهمیت و بعد کیفی داشته و مکان اجسام به کمک اعداد بیان نمی شد. نقش عمده وی، دادن بعد کمی به فضا و مکان بود.
لایپنیتز از طرفداران نظریه فضای نسبی بود و اعتقاد داشت که فضا نوعی سیستم است که از روابط میان چیزهای بدون حجم و ذهنی تشکیل می شود. او فضا را به عنوان نظام اشیای همزیست با نظام وجود برای تمام اشیایی که همزمان هستند، می دید. برخلاف لایپتینز، نیوتن به فضایی متشکل از نقاط و زمانی متشکل از لحظات باور داشت که وجود این فضا و زمان، مستقل از اجسام و حوادثی بود که در آن ها قرار می گرفتند. در اصل، او قایل به مطلق بودن فضا و زمان (نظریه فضای مطلق) بود. به عقیده نیوتن فضا و زمان اشیایی واقعی و ظرف هایی به گسترش نا متناهی هستند.
ازدیگر دانشمندان که به تعریف فضا پرداخته است جیوردانبورنو می باشد. وی نظریه هایی در مقابل نظریه ارسطو بیان می کند. او با استناد به نظریه کپرنیک، بی نهایت را پایه اصلی فلسفه اش قرار می دهد. به عقیده وی، “فضا از طریق آن چه در آن قرار دارد درک می شود و به فضای پیرامون یا فضای ما بین تبدیل می گردد. فضا مجموعه ای است از روابط میان اشیا و آن گونه که ارسطو بیان داشته حتما نمی بایست که از هر سمت محصور باشد و بدین سان اجباری نیست که همواره نهایتی داشته باشد” .
در انتها به نظریات انیشتین می پردازیم. به عقیده انیشتین، فضا به عنوان کیفیت جایگاه جهانی اشیای مادی در برابر فضا به عنوان دربرگیرنده تمام اشیای مادی است و به این ترتیب نسبیت مطرح می گردد و بر اساس نظریه نسبیت خاص طول ها و زمان ها بسته به ناظر و چارچوب سنجش تغییر می کند. هر دو فضاینسبی و مطلق، آفریده های آزاد تخیل انسان اند. ابزارهایی برای فهم آسان تر تجارب حسی مان. ” نظریه نسبیت انیشتین با جایگزین کردن یک فضای سه بعدی به جای مفهوم قبلی، مارا یک رشته رویدادها فراتر برده و در یک فضای چهاربعدی زمانی نشانید” .
۲-۲-۳ دیدگاه معماران
در ادامه آرای اندیشمندان به تعاریف برخی از معماران در مورد فضا نیز پرداخته می شود. این امر از این جهت که دست مایه اصلی کار معماری، فضا می باشد و نیز از این جهت که بسیاری از معماران در طول تاریخ دست به طراحی و ساخت فضاهای شهری زده اند حائز اهمیت است. ولی با کمال تعجب با مطالعه و مرورمنابع متوجه نکته مهمی می شویم و آن این که معماران بسیار اندکی به صورت مستقل و صرف به ارایه تعریف از فضا پرداخته اند و بیشتر تعریف آن را موضوعی بدیهی فرض نموده اند. بسیاری از معماران با فرض روشن و بدیهی بودن تعریف فضا، به تعریف موارد دیگر به کمک فضا اقدام نموده اند. به طور مثال فیلیپ جانسون معمار معروف معاصر به کمک فضا به تعریف معماری می پردازد و معماری را “هنرخلق فضا” تعریف می کند ولی این که خود فضا چه تعریفی دارد بدان اشاره ای نمی کند.
در این میان معماران دیگری نیز به طور بسیار سطحی تعاریفی از فضا ارائه کرده اند؛ مثلا لوئی کان می گوید: ” فضا، فضا نیست مگر اینکه به روشنایی قابل تشخیص باشد که چگونه به وجود آمده است و ذات فضا چیزی را باز می نمایاند که فضا می خواهد باشد” . تعریف واضح در مورد فضا را یورگگروتر چنین ارائه می کند: “نزدیکترین تعریف این می باشد که فضا را خلئی در نظر بگیریم که می تواند شیئی را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود. فضا موجودیتی نیست که تعریف دقیق مشخصی داشته باشد، با این حال قابل اندازه گیری است” .
از روزگاران قدیم، اقدام بشر درباره فضا، تنها محصور بهشناخت آن نبوده است بلکه او فضا را درک کرده نموده، در فضا به وجود آمده و درباره آن تفکر نموده است، ولی باز هم برای بیان انسجام دنیای خود به صورت تصوری واقعی از جهان، دست به آفرینش فضا زده است. می توان این ابداع را توصیفی یا فضای هنری نامید که از نظر درجه بندی در حد بالا و در کنار فضای قابل شناخت قرار می گیرد. از این رو می توان چنین انگاشت که “فضا در مفهوم موجود خویش به تنهایی هیچ ویژگی خاصی رامطرح نمی کند ولی به محض آن که یک گروه انسانی فعالیتی را در مکانی مطرح می کند، معنای نمادین فضا پایدار می شود. از این پس فضا بستری برای بیان فعالیت و رفتارهای انسانی می گردد؛ محلی برای تخیل و واقعیت” .
۲-۳ بررسی تعاریف فضای شهری از دیدگاه اندیشمندان مرتبط با علوم شهری
در بخش قبلی، در راستای شناخت فضای شهری، به جستوجوی معناهایی برای فضا گشتیم و فضا را در مجموع سه حالت فیزیکی، ذهنی و اجتماعی و در ۵ حیطه قابل تمیز دسته بندی نمودیم. در این بخش به تعاریف مختلف از دید اندیشمندان در مورد فضای شهری خواهیم پرداخت.
“بسیاری عقیده دارند که فضای شهری از دو جنبه کالبدی و اجتماعی مورد ارزیابی اندیشمندان قرار گرفته است. بدین معنا که بررسی های کالبدی بیشتر از نگاه معماران و بررسی های اجتماعی از دید جامعه شناسان شهری، برنامه ریزان و جغرافی دانان شهری بوده است” .تا قبل از قرن بیستم که میان هنر،فلسفه و علم نهادهای اجتماعی جدایی نبوده است، فضای شهری نشان دهنده اجتماع بوده و تفاوتی بین فرم فضای شهری و عملکرد آن نبوده است. با شروع قرن بیستم و اشاعه بیش از پیش تفکر مدرن، مدرنیسم، فضای شهری را نتیجه جبری عملکردهای اجتماعی که در شهراتفاق می افتد دانست.
جنبش مدرن با تکیه بر عملکرد گرایی، جدایی عناصرشهری، منطقه بندی و تقسیم شهر به چهار عملکرد اصلی سکونت، کار، فراغت و رفت و آمد، فضای شهری را به فراموش سپرد.
دقت در بحثارایه شده از سوی لوکوربوزیه که داعیه دار و به عنوان نماینده متفکران در عرصه شهرسازی انتخاب شده است، نشان از قطع رابطه فضای شهری با هر گونه اطلاعات اجتماعی، فرهنگی، جامعه شناختی و تاریخی دارد.
در واقع مدرنیسم بر اساس تفکر نوگرایی خود، وجود هر گونه اطلاعات فرهنگی و تاریخی در فضاهای شهری را نه تنها زاید بلکه مضر می داند و تمامی تلاش آن در جهت پاک نمودن این اثرات می باشد و این دستاورد خردگرایی مدرن در دوران مدرن است. بنابراین در تفکر مدرنیست ها به طور کلی فضای شهری مفهوم چندانی ندارد و ایشان در اکثریت، تمایزی بین فضای عمومی و خصوصی قایل نیستند. “فضا در نظر ای عده به گونه ای که کوبیسم ترکیبی یادآور می شود در اطراف مراکز همسایگی متعدد سازمان داده می شود و چون به گفته لوکوربوزیه فرهنگ بین بناها را با آمد و شد تعیین می کند؛ یعنی همان عملکرد گرایی و همان اصول زیبا شناسی خردگرا، مفهوم عناصر ترکیب بناهای پراکنده شده در فضا را نیز شکل می دهد.”
بنابراین در تفکر مدر نیست ها به ویژه اندیشه های لوکوربوزیه خیابان به عنوان یک فضای شهری چیزی جز عملکرد عبور و مرور نیست و فضای شهر فضایی بیکران و مجرد و انتزاعی است که صرفا جداکننده ساختمان هاست. به گفته الکساندر: “این یک عادت تفکر در شهر مدرن گردیده بود که ساختمان ها باید حجم های ساده ای باشند در دریایی از بیکرانگی فضا” . در دهه شصت، نگرش مدرن فه فضاهای شهری که آن را چیزی نامتناهی و انتزاعی فرض می کرد، مورد تردید قرار گرفت و تلقی مدرنیستی از فضای شهری به معنای واقعی باردیگر مطرح شد.
[جمعه 1399-09-21] [ 01:01:00 ب.ظ ]
|